تیپهای شخصیتی آدلر

طبق دیدگاه الفرد ادلر سبک زندگی افراد توسط جامعه و بر اساس ترتیب تولد فرزندان اول و دوم و سوم و... شکل می گیرد . سبک زندگی یعنی فرد الگوی منحصر به فرد از ویژگی ها و رفتار ها و عادت ها را که باعث می شود فرد روال خاصی را پیگیری کند را سبک زندگی نامیده که هر فرد با اراده ازاد خودش مناسب ترین سبک زندگی را تعیین می کند و این جریان از سن 4 و 5 سالگی تثبیت می شود 

 بر اساس سبک زندگی به 4 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند :1_ تیپ سلطه گر : معمولا فرد بدون توجه به خواسته دیگران عمل می کند و رفتار ضد اجتماع دارد و جامعه ستیز است .
 
2_ تیپ گیرنده : ادم هایی که از مشکلات فرار می کنند و سعی می کنند خشنودی دیگران رو بدست بیارند و بیشتر افراد از این دسته اند .3_ تیپ اجتناب کننده : این افراد با مشکلات رو به رو نمی شوند و هیچ تلاشی هم برای حل مشکلات نمی کنند .4_ تیپ سودمند اجتماعی : این افراد با دیگران کنار می ایند و به نیاز های دیگران احترام می گذارند و علاقه اجتماعی رشد یافته ای دارند .


صادقانه بگید شما جزو کدام تیپ هستید ؟؟؟

عادات غذایی کودکان

فرزندان ما ، در واقع خود ما از لحظه تولد تا بزرگسالی با مشکلات گوناگونی روبه رو می‌شویم. یکی از شایع‌ترین این مشکلات ، بویژه در سنین قبل از دبستان ، بی‌اشتهایی است. عوامل بسیاری می‌تواند در روش غذایی و اشتهای کودک تاثیر بگذارد و ما فقط در صورتی می‌توانیم به او کمک کنیم که دلیل واقعی مشکل او را دریابیم و آن را بر طرف کنیم. در عین حال توجه به این نکته ضروری است که پیدایش مشکل یا ناراحتی یکی از بخشهای غیرقابل اجتناب در سیر رشد بچه‌هاست. قبل از هر چیز بهتر است تعریفی از اشتها ارائه کنیم. 

اشتها

اشتها یعنی میل خاص دستگاه‌های بدن که فرد را به سوی انتخاب غذای مورد نیاز و لازم هدایت می‌کند. اشتها نیز حالتی شبیه نفس‌کشیدن ، بلعیدن و سایر برنامه‌های بدن انسان بوده ، بی اختیار و غیر ارادی است. بدیهی است که تمایل نداشتن کودکان به غذا ، والدین را نگران می‌کند، اما باید به میل آنها احترام گذاشته و در ضمن به حل مساله پرداخته شود، در ضمن لازم نیست که اوقات غذا خوردن به ساعت جدال و درگیری تبدیل شود. غذا نخوردن کودکان را به بدخلقی آنها نسبت ندهید.
نباید بچه‌ها را عادت داد که فقط در ساعات غذا خوردن ، چیزی بخورند. پس در هنگام بروز این مشکل چه باید کرد؟ شاید قبل از هر چیز لازم باشد که فرزند خود را نزد پزشک ببرید، زیرا بی‌میلی به غذا ممکن است با پیدایش هر نوع بیماری ، هر چند خفیف و جزیی ، ایجاد شود و پزشک با معاینات دقیق فرزندتان این موضوع را روشن خواهد‌کرد. 

او بی اشتها نیست ، شما پرخورید!

گاهی اوقات والدین تصور می‌کنند که فرزندشان بی‌اشتهاست. در حالی که بیش از ظرفیت ، به او غذا می‌دهند و وقتی که او نمی‌خورد، تصور می‌کنند که مشکلی در اشتهای وی ایجاد شده‌است. اگر وضعیت رشد فرزند شما در نمودار قد و وزن مطلوب است و رشد طبیعی نشان می‌دهد، پس دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. 
غالبا تغییر رژیم غذایی نیز بی‌تاثیر در اشتهای کودک نیست. غذاهایی که چرب باشند، اشتیاق کودک را نسبت به غذا خوردن کمتر می‌کنند برای مثال اکثر بچه‌ها شیر را دوست دارند، اما بچه‌های بی‌اشتها شیر بدون سرشیر و شیر کم چرب را بهتر می‌خورند. گوشت ، سبزیجات و میوه نیز از منابع غذایی خوب برای کودکان به شمار می‌رود. 
فقط 3 وعده یا بیشتر؟
سوال بسیاری از والدین این است که خوراکی‌های میان وعده‌های اصلی غذا برای کودکان مناسب است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که می‌توان از خوراکی‌های کم حجم مانند سیب ، هویج ، آب میوه یا میوه استفاده ‌کرد تا علاوه بر این که مواد طبیعی را به بدن کودک می‌رسانند، موجب بی‌اشتهایی او نیز نشوند.
گاهی اوقات وقتی با فرزندتان بیرون می‌روید و او تقاضای یک شیرینی یا شکلات می‌کند. با او مخالفت نکنید، زیرا گاهی اوقات این خوراکی بیشتر غذای روح کودک شما به حساب می‌آید. البته بهتر است این گونه خوراکی‌ها بعدازظهر یا عصر به کودک داده‌شود تا مانع خوردن غذای اصلی نشود. یکی دیگر از کارهایی که والدین می‌توانند صورت دهند این است که یک رژیم غذایی کامل و متنوع را برای کودک در نظر بگیرند، اما به او اجازه دهند که مسوولیت انتخاب غذای خود را به عهده گیرد. بدین ترتیب او تمایل بیشتری برای خوردن غذا پیدا خواهد کرد. 

نمودار سینوسی اشتها

نکته قابل توجه دیگر این است که اشتها متغییر است. حتی مقدار شام و ناهار افراد با یکدیگر فرق می‌کند، سن کودک و میزان نیاز او به انرژی ، همچنین احساسات او ، همه در مقدار و نوع غذای مصرفی تاثیر دارند. کودکان ، معمولا در سال‌های دوم و سوم زندگی کمتر از سال اول غذا می‌خورند و در این دوران سرعت رشد هم نسبت به سال اول کندتر می‌شود، بنابراین آنها به انرژی کمتری نیز احتیاج دارند و غذای بسیاری نمی‌خواهند، که همه این موارد طبیعی است و نباید آنها را وادار به غذا خوردن کرد. از دیگر عوامل موثر بر اشتهای کودکان ، جو حاکم بر زمان صرف غذاست. 

غذا را با شادی صرف کنید

بهتر است که کودکان غذا را با شادی بخورند. اگر هنگام صرف غذا همه خوشحال و راضی باشند و از غذا خوردن لذت ببرند، می‌توانند آهسته غذاخوردن و زمین ریختن غذای کودک را بهتر تحمل کنند و با آرامش بیشتری با او کنار بیایند. در ضمن افرادی که برای کودک عزیز و مهم هستند، در احساسات کودک نقش بسزایی داشته و حالت آنها در حین غذاخوردن برای بچه الگو می‌شود. نگرانی و ترس بیش از هر چیز موجب بی‌اشتهایی کودکان می‌شود.
توجه داشته باشید که نگرانی و استرس والدین ، بیش از آنچه تصور کنید بر فرزندان تاثیر دارد و از آنجایی که فرزندان تجربه کافی در زندگی ندارند، ممکن است با احساس ناراحتی والدین بترسند که نکند والدین به دلیل مشکلاتی که دارند، فرزندشان را ترک کرده یا دیگر او را دوست نداشته‌باشند و همین مساله عاملی برای نگرانی و ترس آنها شده ، اشتهای آنان را بشدت کاهش می‌دهد. پس تا حد امکان فضای آرام و شادی را برای فرزندان ایجاد کنید تا آنها نیز با آرامش و خوشحالی مراحل رشد خود را پشت سر بگذارند. 

اوتیسم


اختلال فراگیر رشد ، عبارتی است که در حال حاضر برای اشاره به مشکلات روان شناختی شدید که در طفولیت ظاهر می‌شود، بکار می‌رود. اختلالات فراگیر رشد ، در بردارنده آشفتگی شدید در رشد شناختی ، اجتماعی ، رفتاری و هیجانی کودک است که عوارض گسترده‌ای بر روی فرایند رشد دارد. یکی از این اختلالات ، اوتیسم ، در قلمروهای پژوهشی و بالینی ، به وضوح برجسته شده است. اوتیسم ، کیفیات اصلی انسانی را متاثر می‌سازد، یعنی معاشرت بین فردی و رابطه پیچیده را مختل می‌سازد. کودکان مبتلا به اوتیسم ، تقایص شدید در روابط و تبدیل اجتماعی ، بازی بین فردی و ارتباط ظاهر می‌سازند.

یک نمونه از اوتیسم 

نادیا در سن 6 سالگی یک خروس ترسیم کرد. نقاشی او پیچیده و به میزان قابل توجهی دقیق بود. نادیا دارای استعدادهای خاصی بود، اما صحبت نمی‌کرد. ترجیح می‌داد تنها باشد، در اطاقش به طرز غیر قابل انعطافی به نظم و ترتیب اشیا اهمیت می‌داد. و بدون پاسخگویی به دیگران ، ساعتها در اطاق می‌نشست.

نادیا به عنوان اوتیستیک تشخیص داده شده بود. اختلال اوتیسم که یک اختلال فراگیر رشد است، عبارت است از فقدان پاسخگویی به دیگران و تاخیر شدید در رشد زبان. این مشکل قبل از 36 ماهگی شروع می‌شود. جالب اما تاسف برانگیز است یادآور شویم که زمانی که درمان او در زمینه ارتقا روابط با دیگران موثر واقع شد، استعدادهای هنری‌اش کاهش یافت.

علایم اوتیسم

کودکان مبتلا به اوتیسم در معاشرت بین فردی و روابط پیچیده ، نقایص شدید نشان می‌دهند. کانر (1943) ، اولین کسی بود که اوتیسم را توضیح داد. طبق نظر کانر ، خصوصیت برجسته و اساس اوتیسم ، عبارت است از ناتوانی فرو در برقراری ارتباط با دیگران و موقعیتها که از اوائل زندگی شروع می‌شود. برخی علائم اولیه اختلال اوتیستیک ، توسط بوردن و الن دایک (1992) شرح داده شده است. در نوزادان به نظر می‌رسد با نوزادان دیگر متفاوت باشند. ظاهرا نیازی به مادر نشان نمی‌دهند.

برای او تفاوتی نمی‌کند که در آغوش گرفته شود یا نه ، قوام عضلانی ضعیف و سستی دارند و کم گریه می‌کنند، اما ممکن است شدیدا تحریک پذیر باشند. در 6 ماه اول زندگی ، نمی‌توانند به مادر توجه کنند ، چیزی را طلب نمی‌کنند. لبخند نمی‌زنند یا در این رابطه تاخیر دارند. به اسباب‌بازی‌ها علاقه ندارند. در 6 ماه دوم ، علاقه‌ای به بازیهای اجتماعی نشان نمی‌دهند. سرد و بی‌روح هستند، ارتباط کلامی یا غیر کلامی ظاهر نمی‌سازند و در مقابل تحریک ، کم فعال یا بیش فعال هستند.

والدین کودکان اوتیستیک ، غالبا اولین کسانی هستند که ناپاسخگویی اجتماعی کودکانشان را متوجه می‌شوند. کودک اوتیستیک ، جهان را ذاتا خطرناک و مهلک تلقی می‌کند. همچنین این کودکان میل وسواسی به یکنواخت بودن محیط ، رفتارهای خود تحریکی نظیر تکان خوردن نوسانی ، دور خود چرخیدن و بهمزدن دستها ، رفتارهای خود ویرانگرانه نظیر کوبیدن سر به دیوار کوبیدن دست به دیوار ، و گاز گرفتن خود ، فقدان تماس چشمی و مجذوب اشیا بی‌جان شدن را از خود نشان می‌دهند.

ملاک‌های تشخیص اوتیسم

اگر کودک حداقل 6 ماده از مواد زیر را نشان دهد ، تشخیص اوتیسم را دریافت می‌دارد. حداقل دو تای آن از طبقه اول ، یکی از هر یک از طبقات دوم و سوم شروع باید قبل از سه سالگی باشد.

طبقه اول: نقص کمی در تبادل اجتماعی 

ناتوانی در برقراری ارتباط با همسالان متناسب با سطح رشد

فقدان جستجوی خودانگیز لذت ، علاقه یا پیشرفت با دیگران

فقدان مقابله به مثل یا هیجانی

طبقه دوم: نقص کمی در برقراری ارتباط

تاخیر یا فقدان رشد زبان گفتاری

نقص قابل توجه در شروع یا حفظ مکالمه یا دیگران ، در افرادی که از سطح گفتاری کافی برخوردارند.

استفاده کلیشه‌ای و تکراری از زبان یا زبان ویژه

فقدان بازی خود انگیخته یا بازی ابتکاری اجتماعی متناسب با سطح سن.

طبقه سوم: الگوی رفتار ، علائق و فعالیتهای محدود ، تکراری و کلیشه‌ای

مشغولیت با یک یا چند الگوی کلیشه‌ای و محدود که یا از لحاظ شدت یا از لحاظ کانون غیر عادی است.

چسبیدن ظاهرا اجباری به تشریفات یا کارهای غیر موثر و ناکار آمد

اطوارهای حرکتی کلیشه‌ای و تکراری مثل بازی با دست یا انگشت ، حرکات بدنی غیر عادی.

اشتغال ذهنی و مشغولیت پایدار با قسمتهایی از اشیا

چند نکته اساسی در مورد کودکان اوتیستیک

به نظر می رسد کودکان اوتیستیک قادر نیستند در هر زمان به بیش از یک نکته راهنما (خصوصیت محرک) توجه کنند. آنچه که وضع را بدتر می کند این است که آنها ممکن است به محرکهایی غیر عادی و غالبا نامربوط توجه کنند. مثلا درمانگر یک تصویر به کودک می‌دهد تا آن را نگاه کرد و نام آن شکل را که توسط درمان‌گر گفته می‌شود، تکرار کند. ولی کودک اوتیستیک به جای توجه به تصویر و تکرار نام آن ، کاغذ را گرفته و لمس می‌کند. این الگوی توجه ، توانائی آنان در برقراری ارتباط و تعامل با محیط اجتماعی و فیزیکی را با مانع مواجه می‌سازد.

پردازش و انسجام اطلاعات نیز به عنوان مشکلی برای کودکان اوتیستیک وجود دارد. یعنی در تبدیل یا اداره کردن اطلاعات در ذهن خود مشکل دارند.

کودکان اوتیستیک ، در درک حالات ذهنی خود و دیگران نقص دارند. نظریه ذهن (Theory of mind) ، به عنوان توانائی در نظر گرفتن افراد بر حسب حالات درونی ذهنی نظیر عقاید ، مقاصد و هیجانات توضیح داده شده است و به درک محیط اجتماعی و توانائی مشغول شدن به رفتار اجتماعی شایسته گفته می‌شود.بعضی از کودکان اوتیستیک ضریب هوشی عادی دارند، برخی توانائی ذهنی قابل توجهی نشان می‌دهند. اما اکثریت آنها نقایص هوشی در محدوده عقب ماندگی ظاهر می‌سازند.

سیر بیماری 

گرچه بعضی از افراد مبتلا به اوتیسم بهبودی نشان می‌دهند، اکثریت کودکان اوتیستیک با نقایص شدید به بزرگسالی وارد می‌شوند و نمی‌توانند کاملا از خود مراقبت کنند. در غیاب مداخله به موقع و شدید ، فقط یک تا دو درصد افراد اوتیستیک تا مرحله‌ای رشد می‌کنند که تفاوتی بین آنها و کودکانی که اوتیستیک تشخیص داده نمی‌شوند. وجود ندارد. حدود 10 درصد ، به کارکرد کافی در حیطه‌های زبان و اجتماعی دست می‌یابند، در حالی که 20 درصد علیرغم نقص قابل توجه ، نظیر فقر گفتار تا حدودی در مدرسه و از لحاظ اجتماعی پیشرفت می‌کنند. حدود 70 درصد پیشرفت محدود نشان می‌دهند و نقایص عمده در آنها دوام می‌یابد.

شاخص‌های بهبودی در بیماران اوتیستیک

چه چیزی پیش بینی می‌کند که چه کسی تا حدودی بهتر می‌شود و چه کسی بهتر نمی‌شود؟ مهارتهای زبانی و نمرات ضریب هوش غالبا بهترین شاخصهای پیش آگهی به شمار می‌روند. توسعه به موقع زبان و نمرات ضریب هوشی خوب ، حاکی از پیش آگهی بهتر است. گفتار مفید فقط در حدود 50 درصد از اشخاص اوتیستیک توسعه می‌یابد. در خلال نوجوانی ، مشکلات رفتاری و هیجانی ظاهر می‌شوند. پرخاشگری ، رفتار مقابله‌ای و قشقرق ممکن است مشاهده شود و کاملا برای والدین پریشان کننده باشد. تخمینها حاکی از آن است که تقریبا 75% کودکان اوتیستیک ، در محدوده عقب ماندگی متوسط قرار می‌گیرند و 25% تا بزرگسالی به حملات تشنجی مبتلا می‌شوند.

خشم!!!

در روزگاران پيشين، زن وشوهرجواني ازكوه بلندي بالا رفتند. در بالاي كوه، پير دانايي را ديدند. پير، جايي را برايشان باز كرد تا بنشينند. آن گاه گفت: «هرمطلبي كه داشته باشيد، مي توانيد از من بپرسيد». آنها معناي زندگي را پرسيدند. پيرپاسخ داد. آنها رمزخوشبختي را سؤال كردند. پير، نسخه اش را نوشت. آنها اسرار جهان را پرسيدند. پير جواب داد. آن گاه سؤال سختي را پرسيدند كه: «اي خردمند بزرگ، ما بسيار دچار خشم مي شويم. در هنگام خشم، يكديگر را آزار مي دهيم. چه كنيم؟» ناگهان پيردانا به آنان خيره شد. آن گاه قلم خود را به دو نيم كرد و نفرين گويان به غار خود برگشت. درآستانه ي غار، رويش را برگرداند و غريد: «افسوس، اگر من پاسخ اين پرسش را مي دانستم، ناچارنبودم تنها بر بالاي اين كوه زندگي كنم!» 
    
    درهنگام خشم چه مي كنيد؟
    هيچ كس واقعأ راه غلبه برخشم، دست كم درتمام موارد را نمي داند. خشم، نعمتي الهي و بخشي طبيعي ازوجود انسان است، اما تسلط بر آن آسان نيست. خشم، در زندگي ما دردسرهاي بزرگي را پديد مي آورد. دشواريهاي خشم، شامل اموري است كه نمي گذارد برخشم خود مسلط شويد به عنوان مثال، ممكن است از خشم خود بترسيد، يا آن را خيلي دوست داشته باشيد يا آن را (فروخوريد) زيرا نمي دانيد چگونه آن را ابراز كنيد و چگونه دچار انفجار خشم شويد. مقصود از نوع خشم، نحوه ي بروز آن يا الگوي خاصي است كه هر كسي براي كنترل خشم خود به كار مي برد. از خود مي پرسيم: «در هنگام خشم، چه بايد بكنيم؟» آن گاه نوع خاصي از ابراز خشم را برمي گزينيم.
    
    دوري ازخشم 
    يكي از دوستان علي با او قرار ناهارمي گذارد. اما سر وعده حاضر نمي شود. اين كار، سه بارمتوالي تكرارمي شود. آيا علي خشمگين است؟ البته كه خير. علي، به قول خودش هرگز از جا درنمي رود. اگرعصباني شود، خيال مي كند كه آدم بدي شده است. كسانيكه ازخشم دوري مي كنند،هرگز عصبانيت را دوست ندارند. بعضيها ازخشم خود يا خشم ديگران مي ترسند و سعي مي كنند جنجال به پا نشود. مي ترسند درهنگام خشم، اختيارخود را از دست بدهند و ديو درونشان مجال خود نمايي پيدا كند. بعضي ديگر فكر مي كنند كه خوب نيست عصباني شوند. اين را ياد گرفته اند كه (فقط سگها پارس مي كنند.) يا (پسرخوبي باش.عصباني مشو) و براي اين كه مورد محبت ديگران واقع شوند، خشم خود را پنهان مي كنند. كساني كه از خشم دوري مي كنند، چون از جا درنمي روند، آدمهاي خوب ومهرباني به نظرمي رسند، به همين دليل، احساس امنيت و آ‎رامش مي كنند. آنان كه از خشم مي گريزند نيز دشواريهايي دارند. اين افراد، دربرابر امور غلط هم دچار خشم نمي شوند و لذا نيروي خشم به بقاي آنان كمكي نمي كند. در ضمن نمي توانند مثبت وقاطع باشند چون درهنگام بيان خواسته هاي خود، احساس گناه مي كنند و چه بسا كه ديگران حقشان را پايمال كنند.
    
    خشم پنهان ( ريايي )
    دوستان محسن تلفن مي كنند و از او مي خواهند كه براي گردش دسته جمعي هفته بعد، تهيه صد ساندويچ را در برنامه كار خود قرار دهد. اين موضوع با ساير برنامه هاي محسن تضاد دارد با وجود اين محسن مي گويد: «باشد». بالاخره روز گردش فرا مي رسد، ولي محسن پيدا نمي شود. وقتي تلفن مي كنند مي گويد: «فراموش كرده ام». وقت هم گذشته است . خيلي بد مي شود، ولي بالاخره دوستان او ناچار مي شوند فكر ديگري بكنند. كساني كه گرفتارخشم پنهان (ريايي) هستند هرگز نمي گذارند كسي بفهمد خشمگين شده اند. درواقع گاهي اوقات حتي خودشان هم نمي دانند تا چه حد خشمگين هستند. اما خشم خود را از راه هاي غيرمستقيم نشان مي دهند. مثلأ به جاي اين كه كاري صورت دهند، مرتبأ مي گويند: «بله، اما...» يا اين كه آرام در ميان افراد خانواده مي نشينند و به نوعي اعصاب بقيه را خرد مي كنند. وقتي هم ديگران عصباني شدند، وانمود مي كنند كه رنجيده اند و صورت حق به جانب به خود مي گيرند. مي گويند: «چرا نسبت به من عصباني هستي؟» يا:‍ «من كه كاري نكرده ام». مشكل همين جاست. اين افراد، به همان دليل كه خشمگين هستند، كاري را كه بايد بكنند نمي كنند. اما در عين حال، خشم خود را هم به كسي بروز نمي دهند. خشمگينان رياكار، وقني باعث دلسردي ديگران مي شوند، حس مي كنند كه بر زندگي خود تسلط يافته اند. با كم كاري، خودداري از انجام كار يا به تعويق انداختن كارها، برنامه هاي ديگران را به هم مي ريزند. علاوه بر اين مي توانند خشمگين باشند و به آنان اعتراف نكنند. مي گويند: «تقصير من نيست. تو بيش ازحد از من انتظار داري». خشم آميخته به ريا، دشواريهايي هم دارد. مهمترين آنها اين است كه شخص، سررشته ي خواسته ها و نيازهايش را گم مي كند. درست است كه اين افراد ممكن است نگذارند ديگران به خواسته هايشان برسند، ولي خودشان هم نمي دانند كه با زندگي خودشان چه مي خواهند بكنند. نتيجه ي آن كسالت، دل سردي وعدم رضايت در روابط با ديگران است.
    
    خشم همراه با بدگماني 
    بيژن عاشق همسرش است. به همين دليل او را چون سايه تعقيب مي كند. ازاوسؤالهاي جوراجورمي كند. اگرهمسرش براي لحظه اي مرد بيگانه اي را بدون قصد نگاه كند، خشم در درونش زبانه مي كشد. او به قدري در اين زمينه حسود است كه ليلا را ديوانه مي كند . اخيرأ ليلا گفته است كه اگر رفتارش راعوض نكند ازوي جدا خواهد شد. مشكل بيژن تنها حسادت نيست. او به شدت بدگمان است وغالبأ خيال مي كند كه ديگران پشت سر او بدگويي مي كنند به كمتركسي اعتماد دارد وگاهي درفكراست كه ديگران چه نقشه ي تازه اي براي آزارش كشيده اند. بارها ديگران را متهم كرده است كه از دست اوعصباني هستند و قصد دارند به او كلك بزنند، اما معمولأ ديگران اين موضوع را انكار مي كنند. خشم همراه با بدگماني چنين است كه گفتيم. اين خشم هنگامي به سراغ شخص مي آيد كه احساس كند به صورت غيرمنطقي مورد تهديد قرار گرفته است افراد بدگمان، خطر تهاجم را در همه جا احساس مي كنند. اطمينان دارند كه ديگران مي خواهند چيزهايي را از چنگشان درآورند - هميشه انتظاردارند كه ديگران به صورت جسمي يا لفظي به آنها حمله كند. اعتقاد دارند كه بايد از خودشان دفاع كنند . آنان راهي يافته اند كه بدون احساس گناه، خشمگين شوند. آنان خشم را در زير نقاب «حفظ ذات» پنهان كرده اند. براي خشم همراه با بدگماني، بهاي زيادي بايد پرداخت. افراد بدگمان احساس عدم امنيت مي كنند . به كسي اعتماد ندارند. بدتر از همه قدرت قضاوتشان هم ضعيف است و بين احساسات خود و ديگران نمي توانند كاملأ تمايز قائل شوند. آنان خشم خود را در چشم و كلمات دوستان، همسر و همكاران احساس مي كنند. به اين ترتيب خود و ديگران را گيج مي كنند.
    
    خشم ناگهاني     رؤيا آتش گرفته است. مادرش مي خواهد او را ازخانه بيرون كند. چطور جرأت كرده است؟ رؤيا ناگهان از كوره درمي رود. هر چه در دستانش است پرت مي كند؛ فرياد مي كشد و مشت به ديوارمي كوبد. شعله ي خشم او فقط چند دقيقه زبانه مي كشد. اما پيش از آن كه اين شعله فروكش كند، مادرش گريه كنان از در خارج مي شود. كساني كه دچار خشم ناگهاني مي شوند، به رعد و برق بهاري شبيه اند. طوفان خشم، از نقطه ي نامعلومي آغازمي شود وهرچه بر سر راه باشد در هم مي پيچند. سپس فرو مي نشينند. گاهي فقط به صورت رعد و برق است. لحظه اي جلوه مي كند و سپس پايان مي گيرد. ولي غالبأ ديگران را آزارمي دهند، خانه ها را خراب مي كنند و به اشياء خساراتي مي زنند كه جبران آنها مدتها طول مي كشد. كساني كه دچار انفجار خشم مي شوند، براي لحظه اي  موجي از قدرت را حس مي كنند. همه ي احساسهاي منفي خود را تخليه مي كنند تا به آرامش برسند. بدون انديشه ي سود و زيان، مهار را از عواطف خود برمي دارند. مشكل اصلي خشم ناگهاني، از دست دادن كنترل است. افرادي كه دچار اين نوع خشم مي شوند، ممكن است براي خود و ديگران خطر ايجاد كنند. ممكن است وحشي شوند. معمولأ چيزهايي مي گويند و كارهايي مي كنند كه بعدأ‌ از آنها پشيمان مي شوند، اما ديگر دير شده است و نمي توان آب رفته را به جوي برگرداند.
    
    خشم عمدي ممكن است براي مدتي موثر واقع شود، ولي در دراز مدت كارساز نيست
    
    خشم ناشي از شرم 
    فريد با اتومبيل به دنبال همسرش شهلا مي رود. وقتي او را سوار مي كند يادش مي رود بپرسد كه آيا همسرش از تماشاي فيلم لذت برده است يا خير. شهلا با خودش فكر مي كند «اين ثابت مي كند كه مرا دوست ندارد . اگر به من اهميت مي داد، حتمأ‌ دلش مي خواست بداند كه من اوقاتم را چگونه گذرانده ام . همين مرا مي سوزاند!» كساني كه به توجه زياد، نياز داشته يا بيش از حد در برابر انتقاد حساس باشند، غالبأ‌ دچاراين نوع خشم مي شوند. كمترين انتقاد، اين افراد را دچارشرم مي كند. اين اشخاص متأسفانه خودشان را چندان دوست ندارند. احساس مي كنند كه افرادي بي ارزش، نه چندان خوب، درهم شكسته و نخواستني هستند. بنابراين وقتي كسي آنها را ناديده مي گيرد يا مطلب ناخوشايندي به آنها مي گويد، آن را دليلي مي گيرند كه ديگري آنها را دوست ندارند همچنان كه خودشان، خودشان را دوست ندارند، اما اين موضوع، آنان را واقعأ ‌به خشم مي آورد. آن گاه شروع به نيش و كنايه زدن و بدخلقي مي كنند. دردل مي كنند «تو مرا رنجاندي و حالم را بد كردي پس من هم تو را اذيت مي كنم». اشخاصي كه دچار اين نوع خشم هستند، به علت خجالت زدگي سعي مي كنند. نقطه ضعف ديگران را پيدا كنند. اين افراد، هنگامي از شرمزدگي خود خلاص مي شوند كه به سرزنش، عيب جويي يا مسخره كردن ديگران بپردازند. خشم سبب مي شود كه بتوانند از كساني كه ظاهرأ آنها را خجالت داده اند انتقام بگيرند، آنها سعي مي كنند با خجالت دادن ديگران، احساس بي كفايتي را از خود دور كنند.
    خشم گرفتن بر ديگران، راه خوبي براي پنهان كردن شرمندگي نيست. افرادي كه دچار اين نوع خشم هستند، در نهايت كساني را كه دوست مي دارند، مورد حمله قرار مي دهند. در ضمن، روز به روز تصوير ضعيفتري از شخصيت خويش پيدا مي كنند و نسبت به انتقاد ديگران حساستر مي شوند. خشم و از كف دادن كنترل، فقط باعث مي شود كه احساس بدتري نسبت به خود پيدا كنند.
    
    خشم عمدي     رضا هر وقت با خواسته هايش مخالفت شود، ابتدا قيافه مي گيرد. بعد داد و فرياد راه مي اندازد و طرف مقابل را به بي توجهي متهم مي كند. ظاهرأ بسيار خشمگين به نظر مي رسد. گويي كنترل خود را از دست داده است. اما در كمال تعجب وقتي به خواسته اش رسيد، خشمش فروكش مي كند. چگونه ممكن است كسي در اين لحظه عصباني باشد و چند ثانيه بعد آرام شود؟ خشم عمدي همراه با نقشه ي قبلي است. كساني كه خشم خود را به اين شكل به كار مي گيرند، معمولأ مي دانند چه مي كنند. درواقع خشم آنان با طغيان عواطف همراه نيست. قصدشان تسلط بر ديگران است و بهترين راهي كه يافته اند، ابراز خشم و گاه اعمال خشونت است. مقصود افراد، ازاظهارخشم عمدي، كسب قدرت و كنترل است. هدف اصلي آن است كه به خواسته اشان برسند و براي رسيدن به اين مقصود، ازتهديد و اعمال قدرت استفاده مي كنند. خشم عمدي ممكن است براي مدتي مؤثر واقع شود، ولي در دراز مدت كار ساز نيست . ديگران از توپ وتشر خوششان نمي آيد، بنابراين براي فرار از آن سرانجام، راهي پيدا مي كنند.
    
    خشم اعتيادي 
    سیروس ذاتأ خشمگين است . غالبأ احساس مي كند كه افسرده و كسل و از زندگي خود خسته است. اما هرچند وقت يك بار، ظاهرأ حالش به كلي خوب مي شود. مي گويد: «مي داني چيست؟ هر وقت با كسي دعوايم مي شود خود را زنده احساس مي كنم. افزايش آدرنالين خون، معركه مي كند. فقط درچنين مواقعي است كه هيجان پيدا مي كنم». بعضيها به عواطف نيرومندي نيازدارند كه با اظهار خشم همراه است .آنان طالب شدت عواطف هستند، كه هرچند ممكن است دردسرهاي ناشي از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها يك عادت ساده نيست، بلكه موجب هيجان عاطفي آنان مي شود. خشم، شوخي نيست، بلكه عاطفه اي نيرومند است. معتادان به خشم، منتظرند كه دچارطوفان غضب شوند و از خماري در بيايند! اين افراد، مشكل مي توانند اعتياد به خشم را ترك كنند و حالت آنان شبيه كساني است كه به قمار، موادمخدر يا ماجراجويي معتاد هستند. اگر گاهگاه دچارهيجان شديد نشوند، زندگي برايشان يك نواخت وكسل كننده مي شود. معتادان به خشم، در هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نيروي احساس را درك مي كنند. دراين هنگام است كه خود را زنده و پرانرژي مي يابند. هر نوع اعتيادي، دردناك و مخرب است . اعتياد به خشم نيز از اين قاعده مستثني نيست. معتادان راه ديگري براي رسيدن به حال خوب، سراغ ندارند، به اين جهت به خشم، وابسته مي شوند. اين افراد براي اين كه از خماري دربيايند، دعوا راه مي اندازند و از آن جا كه به شدت به احساسات، نياز 
    دارند، لذا خشم آنان تابع قانون (همه يا هيچ ) است. براي اين افراد هم خشم، بيش از آن كه حلال مشكلي باشد، خود، مشكل آفرين است. 

حمله خواب

حمله خواب (نارکولپسی) اختلالی عصبی است که با ظهور خواب در اوقات نامناسب مشخص می‌شود.
حمله خواب که نباید با صرع اشتباه شود، به یک معنا عکس بی خوابیاست. کسی که حمله خواب دارد، ناگهان احساس خواب آلودگی غیرقابل کنترل می‌کند. این نوع نیاز به خواب تقریبا 15دقیقه طول می‌کشد. آنگاه شخص از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که استراحت کرده است. هر چند که حمله خواب تجدید قوا می‌دهد، ولی دوره بسیار خطرناک و ترسناکی است، زیرا به هنگام رانندگی و کار با اشیای برنده مثل مته و اره نیز پیش می‌آید. 

علایم حمله خواب

  • علامت اولیه نارکولپسی ، حمله خواب است. حمله خواب مربوط به نارکولپسی نوعی میل مقاومت ناپذیر برای خوابیدن است که می‌تواند در هر زمانی روی دهد، اما بیشتر تحت شرایط یکنواخت و خسته کننده ظاهر می‌شود. این خواب که علی‌الظاهر کاملا طبیعی است، معمولا دو تا پنج دقیقه طول می‌کشد. فرد معمولا پس از بیدار شدن احساس سرحالی می‌کند.
  • علامت دیگر حمله خواب (در واقع شدیدترین آنها) کاتاپلکسی است. در حین حمله کاتاپلکتیک فرد بطور ناگهانی وامی‌رود و چون کیسه آرد بی‌حال نقش بر زمین می‌شود. فرد مبتلا از چند ثانیه تا چند دقیقه بطور هوشیار دراز خواهد کشید. این همان فلج عضلات در زمان نامناسب است. وقتی فلج عضلانی در حین بیداری روی می‌دهد، قربانی حمله کاتاپلکتیک ، گویی که کلیدی را خاموش کرده‌اند، بطور ناگهانی وامی‌رود.

علت شناسی حمله خواب

  • نارکولپسی یا حمله خواب از نابهنجاری مغزی پدید می‌آید که باعث فعال شدن ساز و کارهای عصبی عهده‌دار جنبه‌های مختلف خواب REM (خواب عمیق) در زمانهای نامناسب می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که در بیماران مبتلا به حمله خواب عموما خواب موج کوتاه که خواب شب با آن آغاز می‌شود، دیده نمی‌شود. در عوض آنان از مرحله بیداری مستقیما وارد خواب عمیق می‌شوند. این یافته نشان می‌دهد که در کنترل ساز و کارهای مغزی تولید کننده خواب REM نقصی وجود دارد. یافته‌های دیگر نشان می‌دهند که حمله خواب یک اختلال ژنتیکی می‌باشد.
  • کاتاپلکسی کاملا از حمله خواب (نارکولپسی) متفاوت است. کاتاپلکسی معمولا ناشی از هیجانهای قوی یا تلاش جسمانی ناگهانی است. به ویژه اگر بیمار را غافلگیر کند. خندیدن ، خشم یا تلاش برای گرفتن شیئی که بطور ناگهانی در حال افتادن است، می‌تواند موجب حمله کاتالپتیکی شود. شرایط معمولی که موجب کاتاپلکسی می‌شوند، عبارتند از: تلاش بری تربیت کودکان یا عشق بازی.

درمان حمله خواب

علایم حمله خواب را می‌توان بطور موفقیت آمیز با دارو درمان کرد. حملات خواب با مصرف تحریک کننده‌هایی چون آمفتامین ، اگونیست کاتکو لامین کاهش می‌یابند و پدیده‌های خواب REM را می‌توان با مصرف ایمی پرامین تخفیف داد

انعطاف پذیری

انعطاف پذیری به میزان تجربه پذیری فرد در مقابل محرکات گفته می‌شود. یک ویژگی شخصیتی که در افراد مختلف درجات آن متفاوت است و نوع واکنش افراد در مقابل تجارب جدید نشان می‌دهد.

ویژگیهای افراد انعطاف پذیر

اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربه غنی است، چون تجارب جدید را می‌پسندد و می‌خواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارب می‌روند و سعی می‌کنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیر متعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشه‌های نو رغبت نشان می‌دهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود ، یا به عقاید سنتی نشان می‌دهند. البته این مساله بدان معنی نیست که آنها همواره در صدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد. 

آنها تمایل دارند این ایده‌های جدید را بشنوند، بررسی کنند و مورد توجه قرار دهند، هر چند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانی‌تر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطاف پذیر غیر سنتی و غیر متعارف هستند. علاقمند هستند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی هستند. این تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیر اصولی هستند و پایبندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطاف پذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنت گرا از آنها دفاع کند. 

ویژگیهای افراد انعطاف ناپذیر

افراد انعطاف ناپذیر افراد بسته‌تری هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و احساس راحتی بیشتری با تجارب قدیمی خود دارند. آنها تمایل دارند رفتار متعارف‌تری داشته باشند و دیدگاه خود را حفظ کنند. علاوه بر این در برخورد با تجارب تازه‌های آشناتر را ترجیح می‌دهند. بطوری که در انتخاب یک موضوع ، موضوعی را که آشنایی بیشتری با آن احساس می‌کنند، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل با احتمال بیشتری انتخاب کنند. 

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از یک مسیر را که به آن عادت کرده‌اند ترجیح دهند و به سختی حاضر به تغییر مسیر خود شوند. با اینکه این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند، اما ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند. همچنین آنها تمایلی به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند. تغییرات جدید در این افراد کمی تنش و ناراحتی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این تغییرات جدید خوگیری پیدا کنند. 

انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری ، کدامیک؟

از نظر روانشناسان افراد انعطاف پذیر ، افراد سالمتر و رشد یافته‌تری هستند. آنها در مورد تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنهارا تحمل می‌کنند به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطاف ناپذیر که به سختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند. چنین تفاوتهایی را بین دانشجویان ساکن در خوابگاه براحتی می‌توان مشاهده کرد. 

اینکه تطابق با شرایط جدید برای همه افراد با کلی سختی همراه است، اما افراد انعطاف ناپذیر ناراحتیهای بیشتری نشان می‌دهند. در هر حال و با وجود این مسائل ارزش انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری بستگی به اقتضای شرایط و موقعیتها دارد. برخی موقعیتها متضمن انعطاف پذیری هستند و برخی شرایط انعطاف ناپذیری را بیشتر نیاز دارند. در واقع افراد هر گروه می‌توانند کارهای مفید و مؤثری در جامعه انجام دهند. 

انعطاف پذیری و هوش

تحقیقات نشان می‌دهد که انعطاف پذیری با نمرات هوشی همبسته است. انعطاف پذیری مخصوصا با جنبه‌های مختلف هوش چون تفکر واگرا که عاملی در خلاقیت می‌باشد. اما انعطاف پذیری مترادف هوش نیست. برخی اشخاص انعطاف پذیر سطح هوشی خیلی پایینی دارند. 

زمینه‌های انعطاف پذیری

زمینه‌هایی که افراد در آن انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری مختلف هستند. مثل زمینه فعالیتها ، عقاید ، اندیشه‌ها ، احساسات و غیره. برخی افراد در زمینه فعالیت و عمل انعطاف پذیر هستند. آنها در فعالیتهای مختلف ، رفتن به مکانهای جدید و خوردن غذاهای غیر معمول و تفریحات متعدد و ... از خود انعطاف پذیری نشان می‌دهند. آنها تازگی و تنوع را در فعالیتها ترجیح می‌دهند و سرگرمیهای مختلفی دارند. برعکس ، افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه تغییر در فعالیت برایشان مشکل است و ترجیح می‌دهند در وضعیت ثابتی باقی بمانند. 

در زمینه عقاید نیز انعطاف پذیری افراد می‌تواند متفاوت باشد. افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند از محرکات ذهنی لذت می‌برند گرایش بیشتری به بحثهای فلسفی ، اجتماعی و سیاسی دارند. برعکس افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه اطلاعات محدودتری دارند و تمام اطلاعات آنها محدود به حوزه کاری خودشان می‌شوند، نه به سایر مسایل اطراف آنها. در زمینه ارزشها نیز افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند، آمادگی برای امتحان مجدد ارزشهای مذهبی ، سیاسی و اجتماعی دارند. افراد غیر منعطف در این حوزه متمایل به پذیرش اقتدار و افتخارات سنتی هستند و سعی می‌کنند این افتخارات را حفظ نمایند. انعطاف پذیری در ارزش می‌تواند نقطه مقابل دگماتیزم یا جزم گرایی باشد. 

آزمون نشو که یک آزمون شخصیتی است، انعطاف پذیری را به عنوان یک ویژگی شخصیتی مورد آزمون قرار می‌دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه‌های تخیل ، زیبا پسندی ، احساسات ، اعمال ، عقاید و ارزش ما را مورد سنجش قرار می دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه تخیل ، زندگی تخیلی فعالی دارند و تلاش می‌کنند تخیلات خود را گسترش دهند. افراد انعطاف پذیر در زمینه زیبا پسندی درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند.نشو آنها را تکان می‌دهد، مجذوب موسیقی می‌شوند و به تئاتر یا سایر زمینه‌های هنری عشق می‌ورزند. افراد انعطاف پذیر در حوزه احساسات غم و شادی را عمیقتر از دیگران و شدیدتر احساس می‌کنند. در هر حال ممکن است فردی در یکی از این حوزه‌ها ، یا چندین حوزه دارای انعطاف پذیری باشد یا بطور کلی نمره انعطاف پذیری او در تمامی حوزه‌ها پایین باشد.

آنهایی که با خشم بر خورد درست ندارند؟؟؟


با توجه به پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی خشم آنچه مسلم است این است که شمار کسانی که با خشم خود برخورد نادرست می‌کنند، به مراتب از شمار کسانی که به آن برخورد درست می‌کنند بیشتر است. نیل‌وارنر در کتاب مشهور خشم را، یار و یاور خود سازید با توجه به رفتاری که اشخاص به هنگام خشم بروز می‌دهند، آنهایی را که با خشم بر خورد درست ندارند به چهار دسته تقسیم می‌کنند: جسمانی کننده‌ها، خود مجازات‌گر‌ها، منفجرشونده‌ها و مخفی‌کننده‌ها.

1.    جسمانی کننده‌ها. این‌ها اشخاصی هستند که با خشم برخورد انفعالی می‌کنند و آن را به بدن خود منتقل می‌سازند. جسمانی کننده‌ها کسانی هستند که احساسات خشم خود را آشکارا نشان نمی‌دهند به جای آن از بیم آن که مبادا مورد تأیید و تصدیق دیگران واقع نشوند آن را بروز نمی‌دهند و پنهان می‌کنند.
از سوی دیگر، تفاوتی که میان جسمانی کننده‌ها و دیگران وجود دارد این است که این اشخاص خشم خود را به شکل میگرن، سر درد ، زخم معده ، کُلیت و وَرَمِ مفاصِل بروز می‌دهند.

2.    خود مجازات گرها. 
رفتار انفعالی دیگری در زمینه بروز خشم ، تبدیل کردن خشم به احساس گناه است. این اشخاص اغلب به این دلیل که خشمگین شده‌اند بر خود خشم می‌گیرند . در نتیجه تخلیه هیجانی خشم را بروز نمی‌دهند . به جای آن با کنترل ابراز خشم از میزان عزت نفس خود می‌کاهند.
برای مثال پرخوری یا گرسنگی کشیدن عمدی، افراط در میگساری ، افراط در خرید کردن و خوابیدن که جملگی می‌توانند از میزان عزت نفس بکاهند، از جمله اقداماتی است که خود مجازات گرها به نمایش می‌گذارند.

3.    منفجر شونده‌ها. 
منفجر شوند‌ها نمونه‌های کلیشه‌ای پرخاشگری مدیریت نشده هستند. این‌ها کسانی هستند که خشم خود را به شکلی خصمانه به صورت کلامی‌یا جسمانی بروز می‌دهند. این اشخاص مانند یک آتشفشان منفجر می‌شوند و به هر کس که در پیرامون آنها قرار گیرد هجوم می‌برند. 
منفجر شونده‌ها خشم‌شان را در خود نگه می‌دارند و بعد ناگهان ، و به هر دلیل آن را بر سر هر کسی که در پیرامون‌شان قرار گیرد تخلیه می‌کنند. در بسیار‌ی از مواقع این اشخاص به جای اینکه نسبت به کسی که موجب خشم آنها شده خشمگین شوند، خشم‌شان را نسبت به آنها سرکوب می‌کنند و بعد آن را بر سر اشخاصی که کمترین گناهی مرتکب نشده‌اند، اشخاصی از قبیل، همسر، فرزندان و کارکنان زیر دست خالی می‌نمایند.
در بسیاری از موارد از خشم انفجاری به منظور ایجاد رعب و ارعاب و سلطه‌جویی استفاده می‌شود.این همان رفتاری است که روانشناسان آن را نشانه‌ی شخصیت تیپ الف معرفی می‌کنند و با بیماری‌های قلبی – عروقی در ارتباط نزدیک است.

4.    مخفی کننده‌ها. 
مخفی کننده‌ها هم مانند منفجر شونده‌ها خشم مدیریت نشده‌ای را به نمایش می‌گذارند. تفاوت رفتار میان مخفی کننده‌ها و منفجر شوند‌ها این است که مخفی کننده‌ها معمولاًخشم خود را متوجه کسی که سبب ساز خشم آنها شده می‌کنند، اما این کار را به طور غیرمستقیم انجام می‌دهند، آنگونه که به لحاظ اجتماعی مشکلی حاصل نشود.
مخفی کننده‌ها به خاطر بی‌عدالتی که در حق آنها روا شده مترصد تلافی هستند- با این تفاوت که خشم‌شان را به شکلی که به لحاظ اجتماعی قابل قبول باشد، در ابعاد ملایم بروز می‌دهند. نمونه‌هایی از ابراز خشم به شیوه مخفی کننده‌ها شامل دیر رفتن سرجلسه، یا طعنه‌زدن می‌باشد. 
مخفی کننده‌ها خودشان را قربانیان زندگی ارزیابی می‌کنند و با آنکه خشم‌شان اغلب متوجه کسی است که آنها را ناراحت کرده است، تمام شدن خشم به ندرت اتفاق می‌افتد.
وارنر خاطر نشان می‌سازد که همه‌ی ما با توجه به شرایط و موقعیت در مواردی از همه‌ی این روش‌ها استفاده می‌کنیم.
اما در هر کسی یکی از این روش‌ها حالت غالب پیدا می‌کند و در تبادل‌های روزانه به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد. باید توجه داشت که هیچ یک از این چهار روش سالم نیستند، به هیچ جهت رفتن از یک حالت به حالت دیگر توصیه نمی‌شود. وارنر توصیه می‌کند که احساس خشم خود را شناسایی کنیم و آن را به شکل خلاقانه تخلیه کنیم.