فكر منفي


 افراد مبتلا به هراس اجتماعي اغلب درباره اتفاقي كه ممكن است در ذهنتان را از افکار منفی خالی کنید!موقعيت هاي اجتماعي بيافتد، افكار خودآيند منفي دارند . اين افكار معمولاً از اين دست هستند ”فكرم كار نميكند و نميتوانم چيزي بگويم “، ”مثل يك احمق رفتار ميكنم“، ”همه مي بينند كه حالم بد است “، اين افراد معيارهايي دارند كه دستيابي به آنها آسان نيست، مثلاً ”اصلاً نبايد مضطرب بشوم “، ”بايد خوش گل و شيك باشم تا تحويلم بگيرند “ يا ” بايد نظر همه درباره ي من مثبت باشد “ اغلب درباره ي خودشان باورهاي منفي دارند، مثلاً ”من خسته كننده هستم“، ”من عجيب غريبم“ يا ”مثل بقيه نيستم“.

زبان بدن (دستها)

این دست ها عضو عجیبی اند چرا که زبانی دارند که می توانند به شما بگویند طرف مقابلتان به شما چه می گوید یا حتی این جمله که نمی گوید و پنهانش کرده چیست؟

▪ دست های مشت، دست های باز: دست هایی که گویی در آنها فنجان قرار دارد. (مشت های نیمه باز) سمبلی از ظرافت و حساسیت و عقیده ضعیف و شکننده و بخشندگی است. اگر محکم و مثل مشت باشد نشا ن دهنده ماده گرایی، مالکیت و آزمندی است. اگر دست ها در هم باشند نشان دهنده راحتی دست و اگر در هم فشرده باشند نشان دهنده استرس و اضطراب است. فشردن دست ها در هم به معنی جلوگیری و مانع شدن هم هست. وقتی شخصی عصبانی است نشان دهنده جلوگیری از برخورد کردن است. وقتی یک دست مشت شده و دست دیگر آن را به عقب نگه می دارد نشان دهنده این است که شخص مانع خود می شود که به دیگری ضربه بزند. وقتی کسی دروغ می گوید سعی می کند با این حالت دست هایش را کنترل کند.

▪ دست های کنترل گر: وقتی کف دست را به به سمت پایین حرکت می دهیم، یک حرکت آمرانه است که مثلا از کسی می خواهیم انجام کاری را متوقف کند یا از او می خواهیم آرام باشد. وقتی کف دست را روبه رو نگه می داریم به این معنی است که نزدیک تر نیا.

▪ دست های غالب، دست های مهربان: وقتی دستمان را بالا می بریم و محکم نگه می داریم و با دست دیگر فرد را در آغوش می گیریم یعنی اینکه من می گویم وقت رفتن است. (غلبه و تسلط) وقتی دستمان را با سرعت و مستمر تکان می دهیم، نشان دهنده علاقه و مهربانی است. وقتی دستمان را شل و خیلی کوتاه و سرد تکان می دهیم نشان دهنده فرمانبرداری و تسلیم است.

▪ دست های پرخاشگر: با کناره دست مثل چاقو عمل کردن و هوان را بریدن مثل حرکت کاراته، با کناره کف دست و به سمت پایین ضربه زدن یعنی بازداشتن دیگران از کاری. این عمل می تواند نشان دهنده پرخاش در بحث ها باشد.

▪ مشتی برای دعوا یا پیروزی: مشت پرت کردن به طرف یکی می تواند به معنی تعرض به او باشد یا دعوت به دعوا. مشت را به سمت بالا بردن و ضربه زدن به هوا به معنی پیروزمندی است.

▪ دست های پوشاننده: وقتی نخواهیم چیزی را بشنویم گوشمان را می گیریم وقتی نمی خواهیم ببینیم جلوی چشمان را می گیریم و وقتی می خواهیم حرفی بزنیم ولی مانعی وجود دارد جلوی دهانمان را می گیریم. وقتی موقع حرف زدن جلوی دهان را بگیریم به معنی دروغ گفتن می تواند باشد همچنین به معنی این است که از حرفمان مطمئن نیستیم. وقتی با دست روی قلبمان را می گیریم ممکن است نشان دهنده حمله قلبی باشد. گاهی با یک دست، دست دیگرمان را که مشت شده و تحت هیجان است را می پوشانیم.

▪ دست های رو: دست باز و کشیده شده به سمت جلو به این معنی است که می خواهیم چیزی را به کسی بدهیم. یا نشان دهنده این است که چیزی برای مخفی کردن نداشته اید و شما همین هستید که نشان داده اید.

▪ دست های درخواست گر: اگر کف دست بالا باشد و دست را جلو ببریم. به معنی طلب کردن صدقه است. اگر دست را ۴۵ درجه باز کنیم و کف دست به سمت بالا باشد و سپس دستمان را به طرف جلو بکشیم یعنی از شخصی می خواهیم جلوتر بیاید. اگر کف دستمان را به هم بچسبانیم، شبیه دعا کردن مسیحی ها و جلو ببریم یعنی از کسی خواهش می کنیم که به ما صدمه نزد.

▪ دست های بهم ساییده: به این معنی است که فرد از چیزی خوشحال است. اگر ساییدن به آهستگی و همراه با فکر کردن و لبخند باشد، به این معنی است که فرد در فکر حیله ای است و از سود آن خوشحال است. ساییدن صورت و مشخصا چانه به معنی فکر کردن سنجیده و تصمیم گیری است. وقتی قسمتی از بدن جراحت دیده است یا اینکه تحت تنش است.

▪ دست های متفکر: وقتی انگشت ها مثل مناره به هم پرس می شوند ممکن است بعضی از انگشت ها درون هم پیچیده و بعضی از آنها به شکل مناره به هم متصل باشند. به معنی فکر کردن سنجیدن و تصمیم گرفتن است. گوش دادن به صحبت های دیگری و فکر کردن به آنها. اگر انگشت میانی به سر تکیه داده شود یا اینکه به دهان برود یعنی دارم فکر می کنم و آمادگی صحبت کردن را ندارم

▪ دست های پیشتیبان: وقتی دست را تکیه گاه و پشتیبان سر قرار می دهیم و سر را به آن تکیه می دهیم و آرنج ها روی میز است، نشان دهنده این است که شخص خوابش می آید یا وقتی دست خیلی به آرامی سر را نگه داشته است و با انگشت ها چانه را لمس می کنیم و به فرد روبه رو نگاه می کنیم به این معنی است که به صورت من نگاه کن آیا زیبا نیست؟ و حالتی اغواکننده است. همچنین اگر سر به دست تکیه داده باشد یعنی شخص کسل تر است. اگر شخص به موضوع علاقه مند باشد سرش را کمتر تکیه می دهد.

▪ دست های پنهان: دست به معنی ارتباط برقرارکردن است و پنهان کردن آن نشان دهنده عدم علاقه به ارتباط و همکاری است. همچنین نشان دهنده این است که شخص نمی خواهد حرف بزند چون می خواهد گوش دهد. همچنین می تواند نشان دهنده احساس آرامش و اینکه نیازی به حرف زدن نیست باشد.

▪ دست های نوازش گر: لمس کردن می تواند تایید کردن خود باشد یعنی من اینجا هستم من واقعی هستم و من خوبم و این حالتی است به معنی کاهش دادن نگرانی ها از دنیای بیرونی و دنیای درون. در لحظات احساسی مثل نوازش کردن فرزند هم به معنی مهربانی و عشق است. می تواند به معنی تنبیه هم باشد مثل سیلی زدن. یا به معنی اثبات دوستی وقتی شانه های کسی را لمس می کنیم یعنی به او قدرت و اختیار می دهیم و وقتی بازوی او را لمس می کنیم یعنی با او احساس همدردی می کنیم.

▪ دست های پرستش گر: وقتی دست به لباس خود می کشیم یعنی اینکه خودمان را جذاب تر می کنیم علامت می فرستیم که «آیا من زیبا نیستم؟» و همچنین یعنی مرا دوست داشته باش. وقتی با انگشت مثلا ذره ای را از روی لباس فردی پرت می کنیم به معنی عدم تایید اوست.

زبان بدن(1)

لمس لب:

در لب های انسان ها حس گر های عصبی بسیاری وجود دارد، و با لمس لب احساس آرامش بسیاری بالایی می کنیم.

زمانی که هیجان زده می شویم لب های خود را روی هم می فشاریم، با این کار به یاد مکیدن سینه مادر در دوران کودکی، آرام می شویم!

گاهی به جای لمس کوتاه لب ها، انگشت اشاره، انگشت های دیگر ویا دست خود را روی لب هایمان می گذاریم. در این حالت شخص یا در حال تفکر است و یا سعی می کند جلوی خود را بگیرد و حرفی را به زبان نیاورد. ( مثلا مخالفتش را ابراز نکند! )

نکته ای که در تحلیل حرکات بدن باید حتما مدنظر قرار بگیرد، این است که هرگز نباید زود قضاوت کنیم!

مبادا یک حرکت را به تنهایی و مجزا تحلیل کنیم! بلکه باید به برایند حرکات بدن شخص مقابل توجه کرد و تا آنجا که می توانیم قضاوت خود را به تعویق بیندازیم! باید یک حرکت را در کنار حرکات دیگر شخص تحلیل کرد تا مبادا دچار اشتباه شویم!

مثلا ممکن است کسی که دست کمر ایستاده کلیه هایش درد می کند! یا کسی که دست به سینه ایستاده سردش است!! و یا ده ها احتمال دیگر...


لمس کردن چانه:


لمس چانه هم نشان از تفکر است. در اینجا لازم می دانم نگاه از بالا و پایین را هم توضیح دهم، زمانی که شنونده لب یا چانه خود را لمس می کند، اگر سرش به سمت پایین متمایل باشد و از پایین به بالا نگاه کند در حال ارزیابی و تفکر است.

و اگر سر به سمت بالا متمایل باشد و چشم ها از بالا به پایین نگاه کنند، بیانگر تردید شنونده است!


لمس کردن چشم:

یک کودک زمانی که نمی خواهد صحنه ای را ببیند، با دست جلوی چشمانش را می گیرد، در بزرگسالی همان حرکت را با زیرکی و بصورت مخفیانه انجام می دهیم. بدین صورت که با دست خود چشم هایمان را می مالیم.

مردها با پشت دست و خیلی محکم این کار را انجام می دهند اما خانم ها معمولا بدلیل آرایشی که دارند خیلی ظریف تر این حرکت را انجام می دهند و گاها به لمس کردن زیر چشم با نوک انگشت اشاره اکتفا می کنند.


لمس کردن گوش:

خاراندن پشت گوش بوسیله شنونده، نشانه عدم تمایل به شنیدن بدگویی است! اگر با حرکت سر به یک سمت مثلا چپ یا راست همراه باشد، طوری که شخص از گوشه چشم به حرف های گوینده گوش کند، نشان از تردید شنونده است.

اگر شخصی در زمان سخن گفتن پشت گوش خود را بخاراند، نشانه خوبی نیست و اثر منفی روی شنونده خواهد گذاشت! مانند اینکه خود گوینده نسبت به سخنان خود اطمینان کافی را ندارد!

اکثرا مردها زمانی که به کسی علاقه دارند سرشان را به یک سمت متمایل می کنند و با لاله گوششان بازی می کنند!


تکیه دادن به چیزی:

تکیه دادن به اشیا نشانه احساس مالکیت نسبت به آنهاست! مثلا مجری برنامه بیشتر از میهمانان آن برنامه به میز تکیه می دهد!


دایره ساختن با دست، در فضا:

ساختن دایره ای فرضی در فضا به کمک یک دست و یا حتی دو دست، بیانگر تسلط فرد به موضوع مورد بحث است!


تکینیک حرکات آینه ای:

تکنیک حرکات آینه ای، یکی از راه های نفوذ در دلهاست!

به کمک این روش شما می توانید با سرعتی غیر قابل باور در دل دیگران نفوذ کنید، دیگران را با خود همراه کنید تا جایی که حتی با اولین ملاقات به شما اطمینان کنند!

تکنیک بسیار ساده است: تنها کافی است حرکات بدن شخص مورد نظر خود را تقلید کنید! طرز نشستن، حرکات دست، جهت قرار گرفتن سر و ...

مراقب باشید مبادا رفتار شما آنقدر افراطی یا سریع باشد که شخص احساس کند مورد تمسخر شما قرار گرفته است.

این تکنیک به این دلیل بسیار موثر است که شخص بصورت کاملا ناخودآگاه احساس صمیمیت بسیار زیادی نسبت به شما پیدا می کند. چرا که انسان های همفکر و هم حس، حالات بدنشان به هم بسیار شبیه است.

در تله پاتی هم، کسانی که حالات بدن شبیه به هم دارند، سرعت تله پاتی بین آنان بیشتر می شود.

زبان بدن(علائم منفی)

 

روان شناسان بر این اعتقادند که چنانچه فردی از رفتار یا گفتار شما ناراحت یا عصبانی باشد، علائم رفتاری او پیشاپیش این موضوع را به شما هشدار می دهند. پس آگاهی از این نوع زبان می تواند به شما در برقراری تعادل به هنگام رویارویی با شخصی که با او کمی مشکل دارید، کمک کند. پس اگر بتوانید دانش این نوع زبان را در خود تقویت کنید، می توانید پیشاپیش جلو خیلی از اتفاقات را بگیرید!
در پست های پیش برخی از این نوع رفتارها را با هم مرور کردیم و اینک ادامه آن:

علائم منفی زبان رفتار
چنانچه نوک پاها در جهت مخالف شما یا به سمت در خروجی است و تماس چشمی بشدت محدود شده و نگاهها تمام مدت به سقف یا آسمان باشد، این علائم نشان دهنده آن است که طرف، چندان از صحبت کردن با شما رضایت ندارد.

 

علائم چشمیBody language signs - eyes

در یک گروه، معمولاً فردی که سطح دید چشمانش از سایرین بالاتر است، رئیس محسوب می گردد. هنگامی که شما ایستاده باشید و دیگران نشسته، قطعاً شما در موضع قدرت قرار می گیرید!

 

مالش چشم

زمانی که فردی چشمش را با انگشت اشاره مالش می دهد، نشانه فریب و نیرنگ می باشد. از آنجایی که فرد می خواهد تماس دیداری را قطع کند، بهانه ای به دست می آورد که به این طرف و آن طرف نگاه کند. این حرکت غیرارادی به خوبی نشان میدهد که فرد دارد دروغ می گوید!

 

چشم برگرداندن

این حالت بدون تردید، نشانه ای از نیرنگ، گناه و دروغگویی است.

 

چشمان بسته

هرگاه چشمان یک فرد برای لحظه ای طولانی تر از چشم بر هم زدن متعارف، بسته و ابروها نیز برخاسته شود، پیام چنین است: به حرف زدن خود خاتمه بده!

 

حرکت چشم به سمت بالا

این حرکت نشانه غضب و عصبانیت است.

 

نگاهی مختصر به اطراف

این ژستی خجالت گونه و عشوه گرانه است. فرد جسورانه خیره می شود، در حالی که سرش را پایین انداخته و به سمت مخالف کج می کند، اشاره به کمرویی بی باکانه دارد.

 

نگاه ممتد

این بی تردید، نشانه تمایل شخص به مصاحبت بیشتر است. شخصی که تماس چشمی برقرار می کند، چشم برگردانده، سپس مجدداً به چشمان شما نگاه می کند، می گوید: «مایلم با شما بیشتر آشنا شوم.»

 

نگاه خیره شدید

این حرکت، نشانه خلق تهاجمی، سلطه جویانه و تهدید آمیز است.

 

نگاه به بالا و پایین

این نوع نگاه که معمولاً در مذاکراتی که پای معامله ای در میان است، پیش می آید، نشان از آن دارد که طرف با یک ارزیابی سریع، برای انجام معامله شما را پذیرفته است.

 

چشمک

چشمک معمولاً یک علامت غرض آلود است و می تواند نشانه آن باشد که احتمالاً رمز و رازی میان فردی که چشمک می زند و فردی که به او چشمک زده می شود برقرار است.

 

علائم مربوط به ابروها

بالا انداختن همزمان دو ابرو
در میان یک اتاق شلوغ مفهوم این عمل کاملاً واضح و روشن است: مایلم با شما ملاقات دیگری داشته باشم!

 

بالا انداختن یک ابرو

زمانی که یک ابرو بالا انداخته می شود، در حالی که ابروی دیگر پایین باقی می ماند، مفهومش این است: حرف شما را باور نمی کنم.

 

ابروهای گره خورده

زمانی که هر دو ابرو به سمت همدیگر کشیده می شود، باعث پدید آمدن شیار بین آن دو می شود که دلالت بر اضطراب، درد، ترس و یا آمیزه ای از این هیجانات دارد.

 

علائم مربوط به صورت

پوشاندن صورت
زمانی که دست بر روی صورت می آید، مفهومش چنین است: شوکه شده ام، این ژست بین فرد و موقعیت مزاحم و متجاوز فاصله می اندازد.

 

خنده زورکی

این حرکت در واقع، نیشخند کنترل شده ای است که حتی تا چشمها نیز گسترش نمی یابد.

 

تبسم با دهان گشوده

در این حالت، دندانهای بالا نمایان شده و به شخصی که با شما گفتگو می کند، می فهماند که مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.

در هم کشیدن لبها
هرگاه فردی لبهایش را درهم کشید به مفهوم آن است که طرف مقابلش را فردی مثبت و عملگرا یافته است.

 

لبهای سفت و جمع شده

این عمل، عموماً دال بر تنش و عدم پذیرش است.

 

جویدن لبها

وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تکان می دهد، نشانگر خشم فرد است.

 

تماس انگشت اشاره با لب

هرگاه انگشت اشاره به طور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید، این امر بدان معنی است که طرف می گوید: ساکت باش، ولی هرگاه انگشت اشاره با لب پایین تماس پیدا کند و دهان اندکی باز شود، مفهومش چنین است: «می خواهم با شما صحبت کنم.»

 

خمیازه کشیدن

خواب آلودگی تنها علت خمیازه نمی باشد بلکه «خمیازه اجتماعی» نیز وجود دارد! خمیازه ای که در یک موقعیت استرس زا خفیف پدید می آید. هنگامی که مردد هستید چه کاری می خواهید انجام دهید، خمیازه روشی است برای کشتن زمان

زبان بدن(دست دادن)

گاهی اوقات می توان از نحوه دست دادن و حرکات دست افراد نشانه هایی از شخصیت آنها را یافت که در موارد زیر این نشانه ها را بررسی می کنیم .


 دست دادن محكم

 فردی كه دستش را دراز كرده و سپس دستانش را به طریقی می چرخاند كه دستش بالا و كف دستش پایین قرار می گیرد، سعی در توفق و برتری جویی دارد. این نوع دست دادن اغلب اوقات در موقعیت های سیاسی و دیپلماتیك كاربرد دارد.

 دست دادن بسیار محكم

 نشانگر شور و اشتیاق و سلطه گری است. بی تردید می توان فهمید چه كسی اینجا فرمان می دهد.

 دست دادن شل

 فردی كه تنها انگشتان دستش را دراز میكند و یا دستهایش مانند ماهی شل است، می گوید: مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم. همچنین آن نشانه ضعف، انقیاد و مطیع و تسلیم بودن نیز می باشد. هر گاه آقایی در یك موقعیت كاری از این دست دادن استفاده می كند امكان دارد چنین برساند كه قصد دارد مخفیانه اعمال نفوذ در موقعیت نماید.

 دست دادن با هر دو دست

 هرگاه از دست چپ برای در برگرفتن و پوشاندن دست های فشرده شده استفاده گردد، دست دادن دستكش وار نامیده شده و راستی و صمیمیت زیاد را می رساند مانند یك در آغوش گرفتن كوچك و ظریف.

 حركت انگشت

 ضربه آهسته، مضراب زدن و یا ریتم یكنواختی را با انگشتان نواختن، دلالت بر بی تابی و ناشكیبایی دارد. یك حركت نمادین گریز می باشد. انگشتان عمل راه رفتن را گرچه بدن بی حركت است انجام میدهند.

 دست های پنهان

 این ژست مرموز و آب زیر كاهانه است. فرد می گوید: مایل به گفتگو با شما نمی باشم. خصوصا در مورد دست هایی كه عمیقاً در جیب ها فرو شده باشد جایی كه برای تماس و گرفتن دست و یا هر گونه رابطه صمیمانه وجود نخواهد داشت.

 دست ها به روی زانو

 وقتی كف دست ها به طرف بالا باشد، شخص گشاده رو و پذیرا می باشد. وقتی كف دست ها پایین باشد ممكن است پای فریبكاری و تعرض در میان باشد.

 مناره كردن انگشتان

 هنگامی كه فردی انگشتان خود را به هم فشرده و چانه و دهان را روی سر انگشتان قرار می دهد نشانگر تفكر عمیق است. مانند زمانی كه شخص به امید شنیدن جواب می باشد. همچنین حایلی است برای محافظت كردن از قفسه سینه، پایین صورت و دهان.
 

 مشت پوشیده شده با دست باز

 فرد در این حالت خشمگین است اما می كوشد كه آرام بماند. به اصطلاح خود را كنترل كند.اما مراقب این فرد باشید چون امكان دارد هر موضوع كوچكی منجر به آن گردد كه كنترلش را از دست بدهد.

 پرتاب دست

 شخصی كه می خواهد عقایدش را به اجبار تحمیل كند ممكن است دستش را به طرف شنونده و جلو پرتاب كند. درحالت پرخاشگرانه خفیف تر تنها از انگشتان استفاده میگردد.

 قلاب كردن دست ها پشت سر

 این یك ژست متكبرانه می باشد. خصوصا زمانی كه فرد به عقب تكیه داده باشد. او می گوید: من آنقدر بر شما سلطه دارم كه نیاز به دفاع كردن از خودم ندارم. 

 بازی كردن با حلقه ازدواج

 این علامت عصبی بودن و نشانگر آن است كه مشكلی در ارتباط وجود دارد. خصوصا زمانی كه فرد همزمان در مورد همسرش در حال صحبت كردن است.

 تكان بیقرار دست ها

 این تلاش بدن برای رهایی است. هورمون آدرنالین در حال ترشح شدن است اما فرد نمی داند چگونه رهایی یابد. كلنجار رفتن با سر آستین پیراهن و یا جواهر آلات روی مچ به دیگران می گوید كه: شما احتیاج به توجه دارید. در كافه این عمل جایز و مناسب است اما در جلسات كاری منحرف كننده و موجب حواس پرتی می گردد.

 دست كشیدن در میان موها

 وقتی افراد نمی دانند چه چیز باید بگویند اغلب اوقات دستشان را میان موها می كشند. ناظری كه قادر است زبان بدن را متوجه شود آگاه است كه فرد در مورد كاری كه می خواهد انجام دهد و یا چیزی كه میخواهد بگوید تردید دارد. 


برای خودتان زندگی کنید

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد.
یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.
پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.
برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد.
صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.
زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتر و تمام مهارتی که در کار داشت را برای ساخت آن بکار می برد.
یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.

این داستان ماست.
ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.
اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.
یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.

موانع پنجگانه در رسیدن به آرزوها


مانع اول: پراکندگی
حتماً درباره‌ لیزر و کاربردهای آن زیاد شنیده‌اید، جالب اینجاست که لیزر همان نور معمولی است فقط مجتمع شده و دلیل خواصش هم همین متمرکز بودن آن است. ذهن ما هم وقتی پراکنده و آشفته است، کاری از دستش برنمی‌آید و نمی‌تواند ما را به سمت هدف پیش ببرد، اما وقتی تمرکز آن در یک نقطه جمع می‌شود قدرت لیزری پیدا می‌کند و نفوذش چند برابر می‌شود. ما به خواسته‌هایمان نمی‌رسیم، چون بر آنها متمرکز نمی‌شویم، ذهنمان پراکنده است و در لحظه، ممکن است چیز دیگری را طلب کند.


مانع دوم: نمی‌دانم چه می‌خواهم!

ما به خواسته‌هایمان نمی‌رسیم چون واقعاً نمی‌دانیم چه می‌خواهیم؟ گاهی هم به جای خودمان، اطرافیان، چیزهایی را که می‌خواهند به ما تحمیل می‌کنند و چون خواسته‌ها واقعاً مال ما نیستند و ما هم واقعاً آنها را نمی‌خواهیم، پس عملاً به آنها نمی‌رسیم.


گاهی خواسته خیلی بزرگ، غیر قابل دسترس و غیر واقعی است، گاهی هم این ما هستیم که لیاقت، یا بهتر بگویم آمادگی لازم را نداریم و انگار اصلاً به نفعمان نیست که در آن زمان بخصوص به آن خواسته بخصوص برسیم، پس به آنها نمی‌رسیم، به همین سادگی!


مانع سوم: خواسته‌‌های ناهماهنگ

ما به خواسته‌هایمان نمی‌رسیم، چون خواسته‌هایمان هماهنگ با ما نیستند، وقتی هم خواسته‌ای هماهنگ با ما نیست انرژی و توان ما را به هدر می‌دهد، حرکت‌مان را کند می‌کند و شاید هم اصلاً ما را از حرکت بازدارد. خواسته باید با علاقه، قابلیت، توانمندی و شرایط زمانی و مکانی ما هماهنگی داشته باشد، نباید کلیشه‌ای، تکراری و تابع مد باشد. وقتی خواسته با ما هماهنگ نیست، به خواسته‌ها نمی‌رسیم.


مانع چهارم: رها کردن خواسته‌‌ها

یا درخواستتان روشن و مشخص نبوده (یعنی مبهم و غیر واضح بوده) و یا به اندازه کافی صبر نکرده‌اید (یعنی زود احساس ناکامی کرده و عجولانه رو به بی‌قراری آورده‌اید)، شاید هم اصلاً دریافت آنچه درخواست کرده‌اید، صلاحتان نیست، یا به علت هماهنگ نبودن خواسته‌ خود با احساس درونی‌تان نمی‌توانید رسیدن به خواسته را حس کنید، شاید هم با برخورد با کوچک‌ترین مانع دلسرد شده و خواسته‌تان را رها کرده‌اید.


مانع پنجم: عدم تناسب خواسته ظاهری با احساس درونی

شاید هدف و خواسته‌های ظاهر‌ی با احساس درونی‌تان هم جهت و یگانه نبوده است. ممکن است هدف ظاهری ما در زندگی، مثلاً کسب پول زیاد باشد، اما هدف درونی‌مان عدم نگرانی بابت بی‌پولی باشد. در چنین حالتی حتی اگر پول کافی به دست آوریم، از فشار روانی و نگرانی‌مان درباره بی‌پولی کم نمی‌شود. تنها، وقتی درون‌مان راضی شود، احساس خوشحالی می‌کنیم.


چند را حل ساده برای کنار آمدن با استرس


اگر به فکر دنیایی عاری از استرس هستید، بهتر است این فکر را از سرتان بیرون کنید، چون غیرممکن است. اگر مایل‌اید استرس را از زندگی خودتان کاملا حذف کنید، باز هم چندان میسر نیست و بهترین راه، کاهش استرس و داشتن برخوردی مناسب با آن است.


به این ترتیب با وجود تنش‌های مختلف زندگی روزمره، آرامش خواهید داشت و زندگی کردن برای شما، بدون فشار روحی خواهد شد.

برای آنکه روزگارتان را بدون‌ درگیری و تشدید تنش سپری کنید، به این راهکارها توجه کنید:

- از کارها و مسایل کوچک شروع کنید.

خودتان را غرق تغییرات بزرگ نکنید، به خصوص اگر چند تغییر و تحول بزرگ هم‌زمان شوند، شدیدا استرس‌زا می‌شوند. در طول روز نمی‌توانید چند پروژه مهم را آماده کرده، به کارهای بچه‌ها رسیدگی کنید و در فلان جلسه یا مراسم هم شرکت کنید.

- ارتباطات را فراموش نکنید.

عشق و دوستی را در زندگی خود بر همه چیز مقدم بدارید. همان‌طور که برای مراجعه به پزشک وقت می‌گیرید، برای دیدن دوستان و بستگان نیز زمانی را معین کنید و در هفته چند بار این کار را انجام دهید.

ارتباط با دوستان و بستگان، به سلامت قلب و ترشح هورمون کاهنده استرس (اکسی‌توسین) کمک می کند و شما را از انزوا خارج می سازد.

توجه کنید که کناره گیری از دیگران و تنهایی، خطرات بسیار زیادی برای سلامتی دارد که مهم‌ترین آنها افزایش استرس و بروز افسردگی است.

- روی زمان حال تمرکز کنید.

به جای آنکه در گذشته سیر کنید و به فکر اشتباهات قبلی باشید، به بهتر کردن شرایط فعلی فکر کنید. هر چه عاقل‌تر و متفکرانه‌تر در مورد حال عمل کنید، کمتر دچار استرس می‌شوید. ضمنا به جای هدر دادن انرژی روی چند موضوع و کار، روی یکی از مهم‌ترین و پربهره‌ترین آنها متمرکز شوید.

- بنویسید.

راه اصلی کاهش استرس، خلاصی از دست احساسات منفی است که نوشتن، بهترین روش برای این کار است. پس حین فشار و تنش، عواطف منفی خود را روی کاغذ بنویسید و آنها را دور بیندازید.

- روی اخبار مختلف کنترل داشته باشید.

از اینکه از اخبار و وقایع ناراحت کننده بی خبر باشید، خجالت نکشید. نه اینکه بی‌تفاوت باشید، چون بی‌تفاوتی به اندازه استرس و افسردگی روی روح و روان شما اثرات مخرب دارد اما ضرورتی ندارد، حتما در جریان ریز وقایع و حوادث ناگوار هم قرار بگیرید، به خصوص اگر روز پرتنشی را گذرانده باشید.

اگر افرادی در اطراف‌ شما دچار مشکل و ناراحتی هستند، به آنها انرژی مثبت منتقل کنید و نسبت به حل و فصل مسایل آنها احساسی نبوده و راهکارهای ملموس و عملی پیشنهاد کنید. این شما هستید که قدرت کنترل زندگی‌تان را در دست دارید، پس هر طور که لازم است از آن استفاده کنید.

- آرام راه بروید.

موقعی که استرس دارید، ناخودآگاه محکم و با حرص راه می‌روید. اتفاقا سعی کنید در این شرایط آرام‌تر راه بروید چون خود راه رفتن آرام باعث رفع استرس می‌شود.

- از جملات مثبت در ذهنتان استفاده کنید.

چند جمله و عبارت را در ذهن داشته باشید تا موقع بروز استرس و تنش، شما را دوباره به حالت عادی برگردانند؛ جملاتی مثل «من قوی هستم» و یا «ذهن پویای من به کمکم می‌آید» از جمله این موارد هستند که به شما روحیه می‌دهند.

در لحظات پرتنش و ناراحت‌کننده تصویری آرام و خوب مثل ساحل دریا یا دشتی پرگل در ذهن‌تان مجسم کنید.

- رفت و آمدهایتان را هم دوست داشته باشید.

رفت و آمد به محل کار و یا مکان‌های دیگر، را تکراری و یکنواخت ندانید، بلکه با گوش کردن به موسیقی، مطالعه، دعا و یا سایر روش‌ها این فرصت‌ها را هم خوشایند کنید.

وقتی در ترافیک گیر می‌کنید نفس عمیق کشیده و آرام باشید، وگرنه تاثیر مخرب آن روی شما چند برابر می‌شود.

- قدرشناسی و سپاسگزاری را تمرین کنید.

داشتن استرس و حس سپاسگزاری هم‌زمان با هم مشکل است، اما در این مورد تمرین کنید.

پنج دقیقه در روز را به شکرگزاری از تمام نعمت هایی که خداوند به شما ارزانی داشته اختصاص دهید. بهتر است از نفس کشیدن‌تان شروع کنید، چون منبع همه لذت‌هاست!

تفکر مثبت و سلامتی؟

محققان می ‌گویند تاثیر طرز فکر ما بر سطح سلامت مان قطعی است. این که نگاه مثبت یا منفی ما به زندگی می ‌تواند بر سلامت جسم و روان‌ ما تاثیر بگذارد، مدت‌ هاست که سر زبان‌ ها افتاده است. شما تا حالا چند بار به یک بیمار یا یک فرد شکست‌ خورده گفته ‌اید که بخش خوب ماجرا را هم ببیند؟ به تازگی محققان اثبات کرده ‌اند که نوع رفتار ما در برابر هستی، به ویژه نگاه مثبت یا منفی ‌ای که به آن داریم، بیش از آنچه فکر می ‌کنیم می ‌تواند بر سلامت ما تاثیرگذار باشد.

تحقیقات دکتر بکالوی، استاد دانشگاه علوم اجتماعی ییل، نشان داد که داشتن دید مثبت بر سلامت ما تاثیر شگرفی دارد. او پس از زیر نظر گرفتن 660 فرد که پرسش‌ نامه ‌‌ای را در سال 1975 میلادی پر کرده بودند و در آن از نوع نگاه شان به پیری سخن گفته بودند و بررسی سن فوت هر یک از آن ها به این نتیجه رسید: "افرادی که دید مثبتی به پیری داشتند، به طور میانگین 5/7 سال بیشتر از کسانی که نگاهی منفی به آن داشتند، عمر کردند." یک تحقیق که در سال 2003 میلادی در دانشگاه ویسکونسین مدیسون انجام شد، نشان داد واکسن آنفلوانزا بر آن هایی که نگاه مثبتی به زندگی دارند، تاثیر بیشتری دارد.

در این پژوهش 52 فرد زیر نظر گرفته شدند و به آن ها واکسن آنفلوانزا تزریق شد اما پیش از آن، پزشکان از داوطلبان خواستند به یک خاطره خوب و یک خاطره بد فکر کنند و فعالیت مغزی آن ها ثبت شد. کسانی که بیشتر وقت خود را صرف فکر کردن به یک خاطره خوب کرده بودند تا یک خاطره بد، سمت چپ کورتکس جلوی مغزشان (كه مسئول احساسات مثبت است)، فعال ‌تر بود و 6 ماه بعد، میزان پادتن مقابله با ویروس در بدن‌ شان، در مقایسه با سایر افراد، بیشتر بود. نوع رفتار ما در برابر هستی، به ویژه نگاه مثبت یا منفی ‌ای که به آن داریم، بیش از آنچه فکر می ‌کنیم می ‌تواند بر سلامت ما تاثیرگذار باشد. خوش ‌بین‌ ها کمتر درد می‌ کشند داشتن نگاه مثبت به زندگی حتی می‌ تواند بر تجربیات فیزیکی هم تاثیر بگذارد.

طبق تحقیقی که در سال 2005 میلادی در دانشکده پزشکی ویک ‌فارست انجام شد، به اثبات رسید که نوع نگاه ما به دنیا حتی بر میزان دردی که حس می‌ کنیم هم تاثیر می‌ گذارد. در این تحقیق، داوطلبانی که به آن ها گفته می ‌شد قدرت تحمل درد بالاتری دارند و بدن ‌شان قوی ‌تر است، در واقع، واکنش کمتری به درد نشان می ‌دادند. به عبارت دیگر، فکر آدم‌ ها می‌ تواند مانند یک مورفین در بدن عمل کند.

نتیجه تفکر منفی همان ‌طور که تفکر مثبت برای سلامت خوب است، آیا تفکر منفی می ‌تواند برای سلامت مضر باشد؟ این، سوالی است که در بسیاری از کتاب ‌های قرن حاضر به آن پرداخته شده اما هنوز جوابی قطعی و علمی برای آن نیافته ‌اند. عقاید بسیاری وجود دارد که طبق آن، استرس و افسردگی یکی از دلایل ابتلا به سرطان است. برخی بررسی ‌ها رابطه بین استرس و افزایش احتمال ابتلا به سرطان را به اثبات رسانده‌ اند اما این موضوع در همه موارد مصداق ندارد. برخی بررسی‌ ها نشان داده ‌اند بین ابتلا به سرطان پستان در زنان و مرگ همسر یا جدایی از او رابطه وجود دارد.

پیش از این، تحقیقات روشن کرده بودند که نوع احساسات ما می‌ تواند بر سلامت قلب مان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال، افسردگی می ‌تواند سبب بروز ناراحتی ‌های قلبی شود و استرس نیز می ‌تواند احتمال بروز انواع سرطان را افزایش دهد. کشف رابطه بین نوع نگاه و شیوه زندگی نگاه مثبت می‌ تواند بر شیوه زندگی تاثیرگذار باشد.

وقتی شما بدبین هستید و همیشه استرس دارید، طبیعتا به تغذیه خود توجه چندانی نمی‌ کنید، ورزش نمی ‌کنید و خوب نمی ‌خوابید و شاید به مصرف مواد مضری مانند سیگار نیز گرایش پیدا کنید.

این شیوه زندگی درنهایت می‌ تواند دارای عوامل خطرسازی باشد که احتمال ابتلا به انواع سرطان و بیماری‌ های قلبی را افزایش می ‌دهد. محققان می ‌گویند شاید یکی از راه‌ های درمان بیماری‌ ها قبول همین موضوع باشد که احساسات ما بر بیماری‌ های جسمی تاثیر می ‌گذارند و ما با شناخت و درمان این احساسات می ‌توانیم ناراحتی ‌های جسمی ‌مان را برطرف کنیم. داشتن دید مثبت صرفا داشتن نگاه منتقدانه به تفکرات منفی نیست؛ بلکه توجه بیشتر داشتن به دوست داشتنی ‌های زندگی و گرایش بیشتر به سمت آن ها است. نگاه مثبت باید درونی باشد نگاه مثبت به زندگی به این معنی نیست که لزوما انسان مثبتی باشید یا سعی کنید وقایع غیرقانونی و ناراحت‌ کننده را نادیده بگیرید.

وقتی به شما گفته می‌ شود که یک بیماری حاد دارید یا دچار یک مشکل بزرگ شده‌ اید، طبیعی است که آزرده شوید و احساس ناراحتی و شکست کنید، اما با نگاهی مثبت به مسایل زندگی می ‌توانید خوش ‌بینی را در وجودتان درونی کنید. به این ترتیب، می‌ توانید با مسایل زندگی سرسختانه روبه‌ رو شوید و آن ها را حل کنید. به عنوان نمونه، فرد مبتلا به التهاب مفاصل که دید مثبت درونی ندارد، ممکن است هنگامی که از باز کردن درب یک بطری عاجز می‌ ماند، بگوید: "من آدم بی‌ فایده ‌ای شده‌ ام!"

اما آن که دید مثبت درونی دارد، این ناتوانی را می ‌پذیرد و به سراغ اموری می‌ رود که قادر به انجام آن ها است. داشتن دید مثبت صرفا داشتن نگاه منتقدانه به تفکرات منفی نیست؛

بلکه توجه بیشتر داشتن به دوست داشتنی ‌های زندگی و گرایش بیشتر به سمت آن ها است. سعی کنید ملودی زندگی خودتان را بسرایید؛ آن ‌گونه که انگار می‌ خواهید با آن برقصید. خودتان را از گذشته رها کنید؛ صفحات کتاب زندگی ‌تان را ورق بزنید و زندگی تازه‌ ای را شروع کنید.

 بخش تغذیه و سلامت تبیان منبع: محمدرضا علیزاده- هفته نامه سلامت

عادات غذایی کودکان

فرزندان ما ، در واقع خود ما از لحظه تولد تا بزرگسالی با مشکلات گوناگونی روبه رو می‌شویم. یکی از شایع‌ترین این مشکلات ، بویژه در سنین قبل از دبستان ، بی‌اشتهایی است. عوامل بسیاری می‌تواند در روش غذایی و اشتهای کودک تاثیر بگذارد و ما فقط در صورتی می‌توانیم به او کمک کنیم که دلیل واقعی مشکل او را دریابیم و آن را بر طرف کنیم. در عین حال توجه به این نکته ضروری است که پیدایش مشکل یا ناراحتی یکی از بخشهای غیرقابل اجتناب در سیر رشد بچه‌هاست. قبل از هر چیز بهتر است تعریفی از اشتها ارائه کنیم. 

اشتها

اشتها یعنی میل خاص دستگاه‌های بدن که فرد را به سوی انتخاب غذای مورد نیاز و لازم هدایت می‌کند. اشتها نیز حالتی شبیه نفس‌کشیدن ، بلعیدن و سایر برنامه‌های بدن انسان بوده ، بی اختیار و غیر ارادی است. بدیهی است که تمایل نداشتن کودکان به غذا ، والدین را نگران می‌کند، اما باید به میل آنها احترام گذاشته و در ضمن به حل مساله پرداخته شود، در ضمن لازم نیست که اوقات غذا خوردن به ساعت جدال و درگیری تبدیل شود. غذا نخوردن کودکان را به بدخلقی آنها نسبت ندهید.
نباید بچه‌ها را عادت داد که فقط در ساعات غذا خوردن ، چیزی بخورند. پس در هنگام بروز این مشکل چه باید کرد؟ شاید قبل از هر چیز لازم باشد که فرزند خود را نزد پزشک ببرید، زیرا بی‌میلی به غذا ممکن است با پیدایش هر نوع بیماری ، هر چند خفیف و جزیی ، ایجاد شود و پزشک با معاینات دقیق فرزندتان این موضوع را روشن خواهد‌کرد. 

او بی اشتها نیست ، شما پرخورید!

گاهی اوقات والدین تصور می‌کنند که فرزندشان بی‌اشتهاست. در حالی که بیش از ظرفیت ، به او غذا می‌دهند و وقتی که او نمی‌خورد، تصور می‌کنند که مشکلی در اشتهای وی ایجاد شده‌است. اگر وضعیت رشد فرزند شما در نمودار قد و وزن مطلوب است و رشد طبیعی نشان می‌دهد، پس دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. 
غالبا تغییر رژیم غذایی نیز بی‌تاثیر در اشتهای کودک نیست. غذاهایی که چرب باشند، اشتیاق کودک را نسبت به غذا خوردن کمتر می‌کنند برای مثال اکثر بچه‌ها شیر را دوست دارند، اما بچه‌های بی‌اشتها شیر بدون سرشیر و شیر کم چرب را بهتر می‌خورند. گوشت ، سبزیجات و میوه نیز از منابع غذایی خوب برای کودکان به شمار می‌رود. 
فقط 3 وعده یا بیشتر؟
سوال بسیاری از والدین این است که خوراکی‌های میان وعده‌های اصلی غذا برای کودکان مناسب است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که می‌توان از خوراکی‌های کم حجم مانند سیب ، هویج ، آب میوه یا میوه استفاده ‌کرد تا علاوه بر این که مواد طبیعی را به بدن کودک می‌رسانند، موجب بی‌اشتهایی او نیز نشوند.
گاهی اوقات وقتی با فرزندتان بیرون می‌روید و او تقاضای یک شیرینی یا شکلات می‌کند. با او مخالفت نکنید، زیرا گاهی اوقات این خوراکی بیشتر غذای روح کودک شما به حساب می‌آید. البته بهتر است این گونه خوراکی‌ها بعدازظهر یا عصر به کودک داده‌شود تا مانع خوردن غذای اصلی نشود. یکی دیگر از کارهایی که والدین می‌توانند صورت دهند این است که یک رژیم غذایی کامل و متنوع را برای کودک در نظر بگیرند، اما به او اجازه دهند که مسوولیت انتخاب غذای خود را به عهده گیرد. بدین ترتیب او تمایل بیشتری برای خوردن غذا پیدا خواهد کرد. 

نمودار سینوسی اشتها

نکته قابل توجه دیگر این است که اشتها متغییر است. حتی مقدار شام و ناهار افراد با یکدیگر فرق می‌کند، سن کودک و میزان نیاز او به انرژی ، همچنین احساسات او ، همه در مقدار و نوع غذای مصرفی تاثیر دارند. کودکان ، معمولا در سال‌های دوم و سوم زندگی کمتر از سال اول غذا می‌خورند و در این دوران سرعت رشد هم نسبت به سال اول کندتر می‌شود، بنابراین آنها به انرژی کمتری نیز احتیاج دارند و غذای بسیاری نمی‌خواهند، که همه این موارد طبیعی است و نباید آنها را وادار به غذا خوردن کرد. از دیگر عوامل موثر بر اشتهای کودکان ، جو حاکم بر زمان صرف غذاست. 

غذا را با شادی صرف کنید

بهتر است که کودکان غذا را با شادی بخورند. اگر هنگام صرف غذا همه خوشحال و راضی باشند و از غذا خوردن لذت ببرند، می‌توانند آهسته غذاخوردن و زمین ریختن غذای کودک را بهتر تحمل کنند و با آرامش بیشتری با او کنار بیایند. در ضمن افرادی که برای کودک عزیز و مهم هستند، در احساسات کودک نقش بسزایی داشته و حالت آنها در حین غذاخوردن برای بچه الگو می‌شود. نگرانی و ترس بیش از هر چیز موجب بی‌اشتهایی کودکان می‌شود.
توجه داشته باشید که نگرانی و استرس والدین ، بیش از آنچه تصور کنید بر فرزندان تاثیر دارد و از آنجایی که فرزندان تجربه کافی در زندگی ندارند، ممکن است با احساس ناراحتی والدین بترسند که نکند والدین به دلیل مشکلاتی که دارند، فرزندشان را ترک کرده یا دیگر او را دوست نداشته‌باشند و همین مساله عاملی برای نگرانی و ترس آنها شده ، اشتهای آنان را بشدت کاهش می‌دهد. پس تا حد امکان فضای آرام و شادی را برای فرزندان ایجاد کنید تا آنها نیز با آرامش و خوشحالی مراحل رشد خود را پشت سر بگذارند. 

اوتیسم


اختلال فراگیر رشد ، عبارتی است که در حال حاضر برای اشاره به مشکلات روان شناختی شدید که در طفولیت ظاهر می‌شود، بکار می‌رود. اختلالات فراگیر رشد ، در بردارنده آشفتگی شدید در رشد شناختی ، اجتماعی ، رفتاری و هیجانی کودک است که عوارض گسترده‌ای بر روی فرایند رشد دارد. یکی از این اختلالات ، اوتیسم ، در قلمروهای پژوهشی و بالینی ، به وضوح برجسته شده است. اوتیسم ، کیفیات اصلی انسانی را متاثر می‌سازد، یعنی معاشرت بین فردی و رابطه پیچیده را مختل می‌سازد. کودکان مبتلا به اوتیسم ، تقایص شدید در روابط و تبدیل اجتماعی ، بازی بین فردی و ارتباط ظاهر می‌سازند.

یک نمونه از اوتیسم 

نادیا در سن 6 سالگی یک خروس ترسیم کرد. نقاشی او پیچیده و به میزان قابل توجهی دقیق بود. نادیا دارای استعدادهای خاصی بود، اما صحبت نمی‌کرد. ترجیح می‌داد تنها باشد، در اطاقش به طرز غیر قابل انعطافی به نظم و ترتیب اشیا اهمیت می‌داد. و بدون پاسخگویی به دیگران ، ساعتها در اطاق می‌نشست.

نادیا به عنوان اوتیستیک تشخیص داده شده بود. اختلال اوتیسم که یک اختلال فراگیر رشد است، عبارت است از فقدان پاسخگویی به دیگران و تاخیر شدید در رشد زبان. این مشکل قبل از 36 ماهگی شروع می‌شود. جالب اما تاسف برانگیز است یادآور شویم که زمانی که درمان او در زمینه ارتقا روابط با دیگران موثر واقع شد، استعدادهای هنری‌اش کاهش یافت.

علایم اوتیسم

کودکان مبتلا به اوتیسم در معاشرت بین فردی و روابط پیچیده ، نقایص شدید نشان می‌دهند. کانر (1943) ، اولین کسی بود که اوتیسم را توضیح داد. طبق نظر کانر ، خصوصیت برجسته و اساس اوتیسم ، عبارت است از ناتوانی فرو در برقراری ارتباط با دیگران و موقعیتها که از اوائل زندگی شروع می‌شود. برخی علائم اولیه اختلال اوتیستیک ، توسط بوردن و الن دایک (1992) شرح داده شده است. در نوزادان به نظر می‌رسد با نوزادان دیگر متفاوت باشند. ظاهرا نیازی به مادر نشان نمی‌دهند.

برای او تفاوتی نمی‌کند که در آغوش گرفته شود یا نه ، قوام عضلانی ضعیف و سستی دارند و کم گریه می‌کنند، اما ممکن است شدیدا تحریک پذیر باشند. در 6 ماه اول زندگی ، نمی‌توانند به مادر توجه کنند ، چیزی را طلب نمی‌کنند. لبخند نمی‌زنند یا در این رابطه تاخیر دارند. به اسباب‌بازی‌ها علاقه ندارند. در 6 ماه دوم ، علاقه‌ای به بازیهای اجتماعی نشان نمی‌دهند. سرد و بی‌روح هستند، ارتباط کلامی یا غیر کلامی ظاهر نمی‌سازند و در مقابل تحریک ، کم فعال یا بیش فعال هستند.

والدین کودکان اوتیستیک ، غالبا اولین کسانی هستند که ناپاسخگویی اجتماعی کودکانشان را متوجه می‌شوند. کودک اوتیستیک ، جهان را ذاتا خطرناک و مهلک تلقی می‌کند. همچنین این کودکان میل وسواسی به یکنواخت بودن محیط ، رفتارهای خود تحریکی نظیر تکان خوردن نوسانی ، دور خود چرخیدن و بهمزدن دستها ، رفتارهای خود ویرانگرانه نظیر کوبیدن سر به دیوار کوبیدن دست به دیوار ، و گاز گرفتن خود ، فقدان تماس چشمی و مجذوب اشیا بی‌جان شدن را از خود نشان می‌دهند.

ملاک‌های تشخیص اوتیسم

اگر کودک حداقل 6 ماده از مواد زیر را نشان دهد ، تشخیص اوتیسم را دریافت می‌دارد. حداقل دو تای آن از طبقه اول ، یکی از هر یک از طبقات دوم و سوم شروع باید قبل از سه سالگی باشد.

طبقه اول: نقص کمی در تبادل اجتماعی 

ناتوانی در برقراری ارتباط با همسالان متناسب با سطح رشد

فقدان جستجوی خودانگیز لذت ، علاقه یا پیشرفت با دیگران

فقدان مقابله به مثل یا هیجانی

طبقه دوم: نقص کمی در برقراری ارتباط

تاخیر یا فقدان رشد زبان گفتاری

نقص قابل توجه در شروع یا حفظ مکالمه یا دیگران ، در افرادی که از سطح گفتاری کافی برخوردارند.

استفاده کلیشه‌ای و تکراری از زبان یا زبان ویژه

فقدان بازی خود انگیخته یا بازی ابتکاری اجتماعی متناسب با سطح سن.

طبقه سوم: الگوی رفتار ، علائق و فعالیتهای محدود ، تکراری و کلیشه‌ای

مشغولیت با یک یا چند الگوی کلیشه‌ای و محدود که یا از لحاظ شدت یا از لحاظ کانون غیر عادی است.

چسبیدن ظاهرا اجباری به تشریفات یا کارهای غیر موثر و ناکار آمد

اطوارهای حرکتی کلیشه‌ای و تکراری مثل بازی با دست یا انگشت ، حرکات بدنی غیر عادی.

اشتغال ذهنی و مشغولیت پایدار با قسمتهایی از اشیا

چند نکته اساسی در مورد کودکان اوتیستیک

به نظر می رسد کودکان اوتیستیک قادر نیستند در هر زمان به بیش از یک نکته راهنما (خصوصیت محرک) توجه کنند. آنچه که وضع را بدتر می کند این است که آنها ممکن است به محرکهایی غیر عادی و غالبا نامربوط توجه کنند. مثلا درمانگر یک تصویر به کودک می‌دهد تا آن را نگاه کرد و نام آن شکل را که توسط درمان‌گر گفته می‌شود، تکرار کند. ولی کودک اوتیستیک به جای توجه به تصویر و تکرار نام آن ، کاغذ را گرفته و لمس می‌کند. این الگوی توجه ، توانائی آنان در برقراری ارتباط و تعامل با محیط اجتماعی و فیزیکی را با مانع مواجه می‌سازد.

پردازش و انسجام اطلاعات نیز به عنوان مشکلی برای کودکان اوتیستیک وجود دارد. یعنی در تبدیل یا اداره کردن اطلاعات در ذهن خود مشکل دارند.

کودکان اوتیستیک ، در درک حالات ذهنی خود و دیگران نقص دارند. نظریه ذهن (Theory of mind) ، به عنوان توانائی در نظر گرفتن افراد بر حسب حالات درونی ذهنی نظیر عقاید ، مقاصد و هیجانات توضیح داده شده است و به درک محیط اجتماعی و توانائی مشغول شدن به رفتار اجتماعی شایسته گفته می‌شود.بعضی از کودکان اوتیستیک ضریب هوشی عادی دارند، برخی توانائی ذهنی قابل توجهی نشان می‌دهند. اما اکثریت آنها نقایص هوشی در محدوده عقب ماندگی ظاهر می‌سازند.

سیر بیماری 

گرچه بعضی از افراد مبتلا به اوتیسم بهبودی نشان می‌دهند، اکثریت کودکان اوتیستیک با نقایص شدید به بزرگسالی وارد می‌شوند و نمی‌توانند کاملا از خود مراقبت کنند. در غیاب مداخله به موقع و شدید ، فقط یک تا دو درصد افراد اوتیستیک تا مرحله‌ای رشد می‌کنند که تفاوتی بین آنها و کودکانی که اوتیستیک تشخیص داده نمی‌شوند. وجود ندارد. حدود 10 درصد ، به کارکرد کافی در حیطه‌های زبان و اجتماعی دست می‌یابند، در حالی که 20 درصد علیرغم نقص قابل توجه ، نظیر فقر گفتار تا حدودی در مدرسه و از لحاظ اجتماعی پیشرفت می‌کنند. حدود 70 درصد پیشرفت محدود نشان می‌دهند و نقایص عمده در آنها دوام می‌یابد.

شاخص‌های بهبودی در بیماران اوتیستیک

چه چیزی پیش بینی می‌کند که چه کسی تا حدودی بهتر می‌شود و چه کسی بهتر نمی‌شود؟ مهارتهای زبانی و نمرات ضریب هوش غالبا بهترین شاخصهای پیش آگهی به شمار می‌روند. توسعه به موقع زبان و نمرات ضریب هوشی خوب ، حاکی از پیش آگهی بهتر است. گفتار مفید فقط در حدود 50 درصد از اشخاص اوتیستیک توسعه می‌یابد. در خلال نوجوانی ، مشکلات رفتاری و هیجانی ظاهر می‌شوند. پرخاشگری ، رفتار مقابله‌ای و قشقرق ممکن است مشاهده شود و کاملا برای والدین پریشان کننده باشد. تخمینها حاکی از آن است که تقریبا 75% کودکان اوتیستیک ، در محدوده عقب ماندگی متوسط قرار می‌گیرند و 25% تا بزرگسالی به حملات تشنجی مبتلا می‌شوند.

خشم!!!

در روزگاران پيشين، زن وشوهرجواني ازكوه بلندي بالا رفتند. در بالاي كوه، پير دانايي را ديدند. پير، جايي را برايشان باز كرد تا بنشينند. آن گاه گفت: «هرمطلبي كه داشته باشيد، مي توانيد از من بپرسيد». آنها معناي زندگي را پرسيدند. پيرپاسخ داد. آنها رمزخوشبختي را سؤال كردند. پير، نسخه اش را نوشت. آنها اسرار جهان را پرسيدند. پير جواب داد. آن گاه سؤال سختي را پرسيدند كه: «اي خردمند بزرگ، ما بسيار دچار خشم مي شويم. در هنگام خشم، يكديگر را آزار مي دهيم. چه كنيم؟» ناگهان پيردانا به آنان خيره شد. آن گاه قلم خود را به دو نيم كرد و نفرين گويان به غار خود برگشت. درآستانه ي غار، رويش را برگرداند و غريد: «افسوس، اگر من پاسخ اين پرسش را مي دانستم، ناچارنبودم تنها بر بالاي اين كوه زندگي كنم!» 
    
    درهنگام خشم چه مي كنيد؟
    هيچ كس واقعأ راه غلبه برخشم، دست كم درتمام موارد را نمي داند. خشم، نعمتي الهي و بخشي طبيعي ازوجود انسان است، اما تسلط بر آن آسان نيست. خشم، در زندگي ما دردسرهاي بزرگي را پديد مي آورد. دشواريهاي خشم، شامل اموري است كه نمي گذارد برخشم خود مسلط شويد به عنوان مثال، ممكن است از خشم خود بترسيد، يا آن را خيلي دوست داشته باشيد يا آن را (فروخوريد) زيرا نمي دانيد چگونه آن را ابراز كنيد و چگونه دچار انفجار خشم شويد. مقصود از نوع خشم، نحوه ي بروز آن يا الگوي خاصي است كه هر كسي براي كنترل خشم خود به كار مي برد. از خود مي پرسيم: «در هنگام خشم، چه بايد بكنيم؟» آن گاه نوع خاصي از ابراز خشم را برمي گزينيم.
    
    دوري ازخشم 
    يكي از دوستان علي با او قرار ناهارمي گذارد. اما سر وعده حاضر نمي شود. اين كار، سه بارمتوالي تكرارمي شود. آيا علي خشمگين است؟ البته كه خير. علي، به قول خودش هرگز از جا درنمي رود. اگرعصباني شود، خيال مي كند كه آدم بدي شده است. كسانيكه ازخشم دوري مي كنند،هرگز عصبانيت را دوست ندارند. بعضيها ازخشم خود يا خشم ديگران مي ترسند و سعي مي كنند جنجال به پا نشود. مي ترسند درهنگام خشم، اختيارخود را از دست بدهند و ديو درونشان مجال خود نمايي پيدا كند. بعضي ديگر فكر مي كنند كه خوب نيست عصباني شوند. اين را ياد گرفته اند كه (فقط سگها پارس مي كنند.) يا (پسرخوبي باش.عصباني مشو) و براي اين كه مورد محبت ديگران واقع شوند، خشم خود را پنهان مي كنند. كساني كه از خشم دوري مي كنند، چون از جا درنمي روند، آدمهاي خوب ومهرباني به نظرمي رسند، به همين دليل، احساس امنيت و آ‎رامش مي كنند. آنان كه از خشم مي گريزند نيز دشواريهايي دارند. اين افراد، دربرابر امور غلط هم دچار خشم نمي شوند و لذا نيروي خشم به بقاي آنان كمكي نمي كند. در ضمن نمي توانند مثبت وقاطع باشند چون درهنگام بيان خواسته هاي خود، احساس گناه مي كنند و چه بسا كه ديگران حقشان را پايمال كنند.
    
    خشم پنهان ( ريايي )
    دوستان محسن تلفن مي كنند و از او مي خواهند كه براي گردش دسته جمعي هفته بعد، تهيه صد ساندويچ را در برنامه كار خود قرار دهد. اين موضوع با ساير برنامه هاي محسن تضاد دارد با وجود اين محسن مي گويد: «باشد». بالاخره روز گردش فرا مي رسد، ولي محسن پيدا نمي شود. وقتي تلفن مي كنند مي گويد: «فراموش كرده ام». وقت هم گذشته است . خيلي بد مي شود، ولي بالاخره دوستان او ناچار مي شوند فكر ديگري بكنند. كساني كه گرفتارخشم پنهان (ريايي) هستند هرگز نمي گذارند كسي بفهمد خشمگين شده اند. درواقع گاهي اوقات حتي خودشان هم نمي دانند تا چه حد خشمگين هستند. اما خشم خود را از راه هاي غيرمستقيم نشان مي دهند. مثلأ به جاي اين كه كاري صورت دهند، مرتبأ مي گويند: «بله، اما...» يا اين كه آرام در ميان افراد خانواده مي نشينند و به نوعي اعصاب بقيه را خرد مي كنند. وقتي هم ديگران عصباني شدند، وانمود مي كنند كه رنجيده اند و صورت حق به جانب به خود مي گيرند. مي گويند: «چرا نسبت به من عصباني هستي؟» يا:‍ «من كه كاري نكرده ام». مشكل همين جاست. اين افراد، به همان دليل كه خشمگين هستند، كاري را كه بايد بكنند نمي كنند. اما در عين حال، خشم خود را هم به كسي بروز نمي دهند. خشمگينان رياكار، وقني باعث دلسردي ديگران مي شوند، حس مي كنند كه بر زندگي خود تسلط يافته اند. با كم كاري، خودداري از انجام كار يا به تعويق انداختن كارها، برنامه هاي ديگران را به هم مي ريزند. علاوه بر اين مي توانند خشمگين باشند و به آنان اعتراف نكنند. مي گويند: «تقصير من نيست. تو بيش ازحد از من انتظار داري». خشم آميخته به ريا، دشواريهايي هم دارد. مهمترين آنها اين است كه شخص، سررشته ي خواسته ها و نيازهايش را گم مي كند. درست است كه اين افراد ممكن است نگذارند ديگران به خواسته هايشان برسند، ولي خودشان هم نمي دانند كه با زندگي خودشان چه مي خواهند بكنند. نتيجه ي آن كسالت، دل سردي وعدم رضايت در روابط با ديگران است.
    
    خشم همراه با بدگماني 
    بيژن عاشق همسرش است. به همين دليل او را چون سايه تعقيب مي كند. ازاوسؤالهاي جوراجورمي كند. اگرهمسرش براي لحظه اي مرد بيگانه اي را بدون قصد نگاه كند، خشم در درونش زبانه مي كشد. او به قدري در اين زمينه حسود است كه ليلا را ديوانه مي كند . اخيرأ ليلا گفته است كه اگر رفتارش راعوض نكند ازوي جدا خواهد شد. مشكل بيژن تنها حسادت نيست. او به شدت بدگمان است وغالبأ خيال مي كند كه ديگران پشت سر او بدگويي مي كنند به كمتركسي اعتماد دارد وگاهي درفكراست كه ديگران چه نقشه ي تازه اي براي آزارش كشيده اند. بارها ديگران را متهم كرده است كه از دست اوعصباني هستند و قصد دارند به او كلك بزنند، اما معمولأ ديگران اين موضوع را انكار مي كنند. خشم همراه با بدگماني چنين است كه گفتيم. اين خشم هنگامي به سراغ شخص مي آيد كه احساس كند به صورت غيرمنطقي مورد تهديد قرار گرفته است افراد بدگمان، خطر تهاجم را در همه جا احساس مي كنند. اطمينان دارند كه ديگران مي خواهند چيزهايي را از چنگشان درآورند - هميشه انتظاردارند كه ديگران به صورت جسمي يا لفظي به آنها حمله كند. اعتقاد دارند كه بايد از خودشان دفاع كنند . آنان راهي يافته اند كه بدون احساس گناه، خشمگين شوند. آنان خشم را در زير نقاب «حفظ ذات» پنهان كرده اند. براي خشم همراه با بدگماني، بهاي زيادي بايد پرداخت. افراد بدگمان احساس عدم امنيت مي كنند . به كسي اعتماد ندارند. بدتر از همه قدرت قضاوتشان هم ضعيف است و بين احساسات خود و ديگران نمي توانند كاملأ تمايز قائل شوند. آنان خشم خود را در چشم و كلمات دوستان، همسر و همكاران احساس مي كنند. به اين ترتيب خود و ديگران را گيج مي كنند.
    
    خشم ناگهاني     رؤيا آتش گرفته است. مادرش مي خواهد او را ازخانه بيرون كند. چطور جرأت كرده است؟ رؤيا ناگهان از كوره درمي رود. هر چه در دستانش است پرت مي كند؛ فرياد مي كشد و مشت به ديوارمي كوبد. شعله ي خشم او فقط چند دقيقه زبانه مي كشد. اما پيش از آن كه اين شعله فروكش كند، مادرش گريه كنان از در خارج مي شود. كساني كه دچار خشم ناگهاني مي شوند، به رعد و برق بهاري شبيه اند. طوفان خشم، از نقطه ي نامعلومي آغازمي شود وهرچه بر سر راه باشد در هم مي پيچند. سپس فرو مي نشينند. گاهي فقط به صورت رعد و برق است. لحظه اي جلوه مي كند و سپس پايان مي گيرد. ولي غالبأ ديگران را آزارمي دهند، خانه ها را خراب مي كنند و به اشياء خساراتي مي زنند كه جبران آنها مدتها طول مي كشد. كساني كه دچار انفجار خشم مي شوند، براي لحظه اي  موجي از قدرت را حس مي كنند. همه ي احساسهاي منفي خود را تخليه مي كنند تا به آرامش برسند. بدون انديشه ي سود و زيان، مهار را از عواطف خود برمي دارند. مشكل اصلي خشم ناگهاني، از دست دادن كنترل است. افرادي كه دچار اين نوع خشم مي شوند، ممكن است براي خود و ديگران خطر ايجاد كنند. ممكن است وحشي شوند. معمولأ چيزهايي مي گويند و كارهايي مي كنند كه بعدأ‌ از آنها پشيمان مي شوند، اما ديگر دير شده است و نمي توان آب رفته را به جوي برگرداند.
    
    خشم عمدي ممكن است براي مدتي موثر واقع شود، ولي در دراز مدت كارساز نيست
    
    خشم ناشي از شرم 
    فريد با اتومبيل به دنبال همسرش شهلا مي رود. وقتي او را سوار مي كند يادش مي رود بپرسد كه آيا همسرش از تماشاي فيلم لذت برده است يا خير. شهلا با خودش فكر مي كند «اين ثابت مي كند كه مرا دوست ندارد . اگر به من اهميت مي داد، حتمأ‌ دلش مي خواست بداند كه من اوقاتم را چگونه گذرانده ام . همين مرا مي سوزاند!» كساني كه به توجه زياد، نياز داشته يا بيش از حد در برابر انتقاد حساس باشند، غالبأ‌ دچاراين نوع خشم مي شوند. كمترين انتقاد، اين افراد را دچارشرم مي كند. اين اشخاص متأسفانه خودشان را چندان دوست ندارند. احساس مي كنند كه افرادي بي ارزش، نه چندان خوب، درهم شكسته و نخواستني هستند. بنابراين وقتي كسي آنها را ناديده مي گيرد يا مطلب ناخوشايندي به آنها مي گويد، آن را دليلي مي گيرند كه ديگري آنها را دوست ندارند همچنان كه خودشان، خودشان را دوست ندارند، اما اين موضوع، آنان را واقعأ ‌به خشم مي آورد. آن گاه شروع به نيش و كنايه زدن و بدخلقي مي كنند. دردل مي كنند «تو مرا رنجاندي و حالم را بد كردي پس من هم تو را اذيت مي كنم». اشخاصي كه دچار اين نوع خشم هستند، به علت خجالت زدگي سعي مي كنند. نقطه ضعف ديگران را پيدا كنند. اين افراد، هنگامي از شرمزدگي خود خلاص مي شوند كه به سرزنش، عيب جويي يا مسخره كردن ديگران بپردازند. خشم سبب مي شود كه بتوانند از كساني كه ظاهرأ آنها را خجالت داده اند انتقام بگيرند، آنها سعي مي كنند با خجالت دادن ديگران، احساس بي كفايتي را از خود دور كنند.
    خشم گرفتن بر ديگران، راه خوبي براي پنهان كردن شرمندگي نيست. افرادي كه دچار اين نوع خشم هستند، در نهايت كساني را كه دوست مي دارند، مورد حمله قرار مي دهند. در ضمن، روز به روز تصوير ضعيفتري از شخصيت خويش پيدا مي كنند و نسبت به انتقاد ديگران حساستر مي شوند. خشم و از كف دادن كنترل، فقط باعث مي شود كه احساس بدتري نسبت به خود پيدا كنند.
    
    خشم عمدي     رضا هر وقت با خواسته هايش مخالفت شود، ابتدا قيافه مي گيرد. بعد داد و فرياد راه مي اندازد و طرف مقابل را به بي توجهي متهم مي كند. ظاهرأ بسيار خشمگين به نظر مي رسد. گويي كنترل خود را از دست داده است. اما در كمال تعجب وقتي به خواسته اش رسيد، خشمش فروكش مي كند. چگونه ممكن است كسي در اين لحظه عصباني باشد و چند ثانيه بعد آرام شود؟ خشم عمدي همراه با نقشه ي قبلي است. كساني كه خشم خود را به اين شكل به كار مي گيرند، معمولأ مي دانند چه مي كنند. درواقع خشم آنان با طغيان عواطف همراه نيست. قصدشان تسلط بر ديگران است و بهترين راهي كه يافته اند، ابراز خشم و گاه اعمال خشونت است. مقصود افراد، ازاظهارخشم عمدي، كسب قدرت و كنترل است. هدف اصلي آن است كه به خواسته اشان برسند و براي رسيدن به اين مقصود، ازتهديد و اعمال قدرت استفاده مي كنند. خشم عمدي ممكن است براي مدتي مؤثر واقع شود، ولي در دراز مدت كار ساز نيست . ديگران از توپ وتشر خوششان نمي آيد، بنابراين براي فرار از آن سرانجام، راهي پيدا مي كنند.
    
    خشم اعتيادي 
    سیروس ذاتأ خشمگين است . غالبأ احساس مي كند كه افسرده و كسل و از زندگي خود خسته است. اما هرچند وقت يك بار، ظاهرأ حالش به كلي خوب مي شود. مي گويد: «مي داني چيست؟ هر وقت با كسي دعوايم مي شود خود را زنده احساس مي كنم. افزايش آدرنالين خون، معركه مي كند. فقط درچنين مواقعي است كه هيجان پيدا مي كنم». بعضيها به عواطف نيرومندي نيازدارند كه با اظهار خشم همراه است .آنان طالب شدت عواطف هستند، كه هرچند ممكن است دردسرهاي ناشي از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها يك عادت ساده نيست، بلكه موجب هيجان عاطفي آنان مي شود. خشم، شوخي نيست، بلكه عاطفه اي نيرومند است. معتادان به خشم، منتظرند كه دچارطوفان غضب شوند و از خماري در بيايند! اين افراد، مشكل مي توانند اعتياد به خشم را ترك كنند و حالت آنان شبيه كساني است كه به قمار، موادمخدر يا ماجراجويي معتاد هستند. اگر گاهگاه دچارهيجان شديد نشوند، زندگي برايشان يك نواخت وكسل كننده مي شود. معتادان به خشم، در هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نيروي احساس را درك مي كنند. دراين هنگام است كه خود را زنده و پرانرژي مي يابند. هر نوع اعتيادي، دردناك و مخرب است . اعتياد به خشم نيز از اين قاعده مستثني نيست. معتادان راه ديگري براي رسيدن به حال خوب، سراغ ندارند، به اين جهت به خشم، وابسته مي شوند. اين افراد براي اين كه از خماري دربيايند، دعوا راه مي اندازند و از آن جا كه به شدت به احساسات، نياز 
    دارند، لذا خشم آنان تابع قانون (همه يا هيچ ) است. براي اين افراد هم خشم، بيش از آن كه حلال مشكلي باشد، خود، مشكل آفرين است. 

انعطاف پذیری

انعطاف پذیری به میزان تجربه پذیری فرد در مقابل محرکات گفته می‌شود. یک ویژگی شخصیتی که در افراد مختلف درجات آن متفاوت است و نوع واکنش افراد در مقابل تجارب جدید نشان می‌دهد.

ویژگیهای افراد انعطاف پذیر

اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربه غنی است، چون تجارب جدید را می‌پسندد و می‌خواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارب می‌روند و سعی می‌کنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیر متعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشه‌های نو رغبت نشان می‌دهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود ، یا به عقاید سنتی نشان می‌دهند. البته این مساله بدان معنی نیست که آنها همواره در صدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد. 

آنها تمایل دارند این ایده‌های جدید را بشنوند، بررسی کنند و مورد توجه قرار دهند، هر چند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانی‌تر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطاف پذیر غیر سنتی و غیر متعارف هستند. علاقمند هستند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی هستند. این تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیر اصولی هستند و پایبندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطاف پذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنت گرا از آنها دفاع کند. 

ویژگیهای افراد انعطاف ناپذیر

افراد انعطاف ناپذیر افراد بسته‌تری هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و احساس راحتی بیشتری با تجارب قدیمی خود دارند. آنها تمایل دارند رفتار متعارف‌تری داشته باشند و دیدگاه خود را حفظ کنند. علاوه بر این در برخورد با تجارب تازه‌های آشناتر را ترجیح می‌دهند. بطوری که در انتخاب یک موضوع ، موضوعی را که آشنایی بیشتری با آن احساس می‌کنند، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل با احتمال بیشتری انتخاب کنند. 

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از یک مسیر را که به آن عادت کرده‌اند ترجیح دهند و به سختی حاضر به تغییر مسیر خود شوند. با اینکه این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند، اما ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند. همچنین آنها تمایلی به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند. تغییرات جدید در این افراد کمی تنش و ناراحتی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این تغییرات جدید خوگیری پیدا کنند. 

انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری ، کدامیک؟

از نظر روانشناسان افراد انعطاف پذیر ، افراد سالمتر و رشد یافته‌تری هستند. آنها در مورد تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنهارا تحمل می‌کنند به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطاف ناپذیر که به سختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند. چنین تفاوتهایی را بین دانشجویان ساکن در خوابگاه براحتی می‌توان مشاهده کرد. 

اینکه تطابق با شرایط جدید برای همه افراد با کلی سختی همراه است، اما افراد انعطاف ناپذیر ناراحتیهای بیشتری نشان می‌دهند. در هر حال و با وجود این مسائل ارزش انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری بستگی به اقتضای شرایط و موقعیتها دارد. برخی موقعیتها متضمن انعطاف پذیری هستند و برخی شرایط انعطاف ناپذیری را بیشتر نیاز دارند. در واقع افراد هر گروه می‌توانند کارهای مفید و مؤثری در جامعه انجام دهند. 

انعطاف پذیری و هوش

تحقیقات نشان می‌دهد که انعطاف پذیری با نمرات هوشی همبسته است. انعطاف پذیری مخصوصا با جنبه‌های مختلف هوش چون تفکر واگرا که عاملی در خلاقیت می‌باشد. اما انعطاف پذیری مترادف هوش نیست. برخی اشخاص انعطاف پذیر سطح هوشی خیلی پایینی دارند. 

زمینه‌های انعطاف پذیری

زمینه‌هایی که افراد در آن انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری مختلف هستند. مثل زمینه فعالیتها ، عقاید ، اندیشه‌ها ، احساسات و غیره. برخی افراد در زمینه فعالیت و عمل انعطاف پذیر هستند. آنها در فعالیتهای مختلف ، رفتن به مکانهای جدید و خوردن غذاهای غیر معمول و تفریحات متعدد و ... از خود انعطاف پذیری نشان می‌دهند. آنها تازگی و تنوع را در فعالیتها ترجیح می‌دهند و سرگرمیهای مختلفی دارند. برعکس ، افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه تغییر در فعالیت برایشان مشکل است و ترجیح می‌دهند در وضعیت ثابتی باقی بمانند. 

در زمینه عقاید نیز انعطاف پذیری افراد می‌تواند متفاوت باشد. افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند از محرکات ذهنی لذت می‌برند گرایش بیشتری به بحثهای فلسفی ، اجتماعی و سیاسی دارند. برعکس افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه اطلاعات محدودتری دارند و تمام اطلاعات آنها محدود به حوزه کاری خودشان می‌شوند، نه به سایر مسایل اطراف آنها. در زمینه ارزشها نیز افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند، آمادگی برای امتحان مجدد ارزشهای مذهبی ، سیاسی و اجتماعی دارند. افراد غیر منعطف در این حوزه متمایل به پذیرش اقتدار و افتخارات سنتی هستند و سعی می‌کنند این افتخارات را حفظ نمایند. انعطاف پذیری در ارزش می‌تواند نقطه مقابل دگماتیزم یا جزم گرایی باشد. 

آزمون نشو که یک آزمون شخصیتی است، انعطاف پذیری را به عنوان یک ویژگی شخصیتی مورد آزمون قرار می‌دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه‌های تخیل ، زیبا پسندی ، احساسات ، اعمال ، عقاید و ارزش ما را مورد سنجش قرار می دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه تخیل ، زندگی تخیلی فعالی دارند و تلاش می‌کنند تخیلات خود را گسترش دهند. افراد انعطاف پذیر در زمینه زیبا پسندی درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند.نشو آنها را تکان می‌دهد، مجذوب موسیقی می‌شوند و به تئاتر یا سایر زمینه‌های هنری عشق می‌ورزند. افراد انعطاف پذیر در حوزه احساسات غم و شادی را عمیقتر از دیگران و شدیدتر احساس می‌کنند. در هر حال ممکن است فردی در یکی از این حوزه‌ها ، یا چندین حوزه دارای انعطاف پذیری باشد یا بطور کلی نمره انعطاف پذیری او در تمامی حوزه‌ها پایین باشد.

آنهایی که با خشم بر خورد درست ندارند؟؟؟


با توجه به پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی خشم آنچه مسلم است این است که شمار کسانی که با خشم خود برخورد نادرست می‌کنند، به مراتب از شمار کسانی که به آن برخورد درست می‌کنند بیشتر است. نیل‌وارنر در کتاب مشهور خشم را، یار و یاور خود سازید با توجه به رفتاری که اشخاص به هنگام خشم بروز می‌دهند، آنهایی را که با خشم بر خورد درست ندارند به چهار دسته تقسیم می‌کنند: جسمانی کننده‌ها، خود مجازات‌گر‌ها، منفجرشونده‌ها و مخفی‌کننده‌ها.

1.    جسمانی کننده‌ها. این‌ها اشخاصی هستند که با خشم برخورد انفعالی می‌کنند و آن را به بدن خود منتقل می‌سازند. جسمانی کننده‌ها کسانی هستند که احساسات خشم خود را آشکارا نشان نمی‌دهند به جای آن از بیم آن که مبادا مورد تأیید و تصدیق دیگران واقع نشوند آن را بروز نمی‌دهند و پنهان می‌کنند.
از سوی دیگر، تفاوتی که میان جسمانی کننده‌ها و دیگران وجود دارد این است که این اشخاص خشم خود را به شکل میگرن، سر درد ، زخم معده ، کُلیت و وَرَمِ مفاصِل بروز می‌دهند.

2.    خود مجازات گرها. 
رفتار انفعالی دیگری در زمینه بروز خشم ، تبدیل کردن خشم به احساس گناه است. این اشخاص اغلب به این دلیل که خشمگین شده‌اند بر خود خشم می‌گیرند . در نتیجه تخلیه هیجانی خشم را بروز نمی‌دهند . به جای آن با کنترل ابراز خشم از میزان عزت نفس خود می‌کاهند.
برای مثال پرخوری یا گرسنگی کشیدن عمدی، افراط در میگساری ، افراط در خرید کردن و خوابیدن که جملگی می‌توانند از میزان عزت نفس بکاهند، از جمله اقداماتی است که خود مجازات گرها به نمایش می‌گذارند.

3.    منفجر شونده‌ها. 
منفجر شوند‌ها نمونه‌های کلیشه‌ای پرخاشگری مدیریت نشده هستند. این‌ها کسانی هستند که خشم خود را به شکلی خصمانه به صورت کلامی‌یا جسمانی بروز می‌دهند. این اشخاص مانند یک آتشفشان منفجر می‌شوند و به هر کس که در پیرامون آنها قرار گیرد هجوم می‌برند. 
منفجر شونده‌ها خشم‌شان را در خود نگه می‌دارند و بعد ناگهان ، و به هر دلیل آن را بر سر هر کسی که در پیرامون‌شان قرار گیرد تخلیه می‌کنند. در بسیار‌ی از مواقع این اشخاص به جای اینکه نسبت به کسی که موجب خشم آنها شده خشمگین شوند، خشم‌شان را نسبت به آنها سرکوب می‌کنند و بعد آن را بر سر اشخاصی که کمترین گناهی مرتکب نشده‌اند، اشخاصی از قبیل، همسر، فرزندان و کارکنان زیر دست خالی می‌نمایند.
در بسیاری از موارد از خشم انفجاری به منظور ایجاد رعب و ارعاب و سلطه‌جویی استفاده می‌شود.این همان رفتاری است که روانشناسان آن را نشانه‌ی شخصیت تیپ الف معرفی می‌کنند و با بیماری‌های قلبی – عروقی در ارتباط نزدیک است.

4.    مخفی کننده‌ها. 
مخفی کننده‌ها هم مانند منفجر شونده‌ها خشم مدیریت نشده‌ای را به نمایش می‌گذارند. تفاوت رفتار میان مخفی کننده‌ها و منفجر شوند‌ها این است که مخفی کننده‌ها معمولاًخشم خود را متوجه کسی که سبب ساز خشم آنها شده می‌کنند، اما این کار را به طور غیرمستقیم انجام می‌دهند، آنگونه که به لحاظ اجتماعی مشکلی حاصل نشود.
مخفی کننده‌ها به خاطر بی‌عدالتی که در حق آنها روا شده مترصد تلافی هستند- با این تفاوت که خشم‌شان را به شکلی که به لحاظ اجتماعی قابل قبول باشد، در ابعاد ملایم بروز می‌دهند. نمونه‌هایی از ابراز خشم به شیوه مخفی کننده‌ها شامل دیر رفتن سرجلسه، یا طعنه‌زدن می‌باشد. 
مخفی کننده‌ها خودشان را قربانیان زندگی ارزیابی می‌کنند و با آنکه خشم‌شان اغلب متوجه کسی است که آنها را ناراحت کرده است، تمام شدن خشم به ندرت اتفاق می‌افتد.
وارنر خاطر نشان می‌سازد که همه‌ی ما با توجه به شرایط و موقعیت در مواردی از همه‌ی این روش‌ها استفاده می‌کنیم.
اما در هر کسی یکی از این روش‌ها حالت غالب پیدا می‌کند و در تبادل‌های روزانه به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد. باید توجه داشت که هیچ یک از این چهار روش سالم نیستند، به هیچ جهت رفتن از یک حالت به حالت دیگر توصیه نمی‌شود. وارنر توصیه می‌کند که احساس خشم خود را شناسایی کنیم و آن را به شکل خلاقانه تخلیه کنیم.