نظریه یادگیری ادوین ری گاتری
نظریههای یادگیری اكثرا كوششهایی است برای تعیین قوانینی كه به وسیله آنها محركها و پاسخها باهم تداعی میشوند،[1]و نظریه یادگیری ادوین ری گاتری (Edwin Ray Guthrie: 1886-1959) روانشناس آمریكایی هم در همین راستا تدوین شده است.
روانشناسان
معتقدند؛ مهمترین كمك گاتری به روانشناسی تدوین یك نظریه یادگیری ساده
بود كه در كتاب روانشناسی یادگیری (The Psychology of Learning) (1935) او
ارائه شده است.[2] نظریه وی، "نظریه محرك - پاسخ"[3] یا نظریه مجاورتی (Contiguity Theory) نام دارد.[4]گاتری
فكر میكرد كه نظریهپردازانی چون ثرندایك، اسكینر، هال، پاولف و واتسون
بسیار ذهنیگرا هستند، و خود او با كاربرد دقیق قانون ایجاز، توانست همه
پدیدههای یادگیری را با استفاده از تنها یك اصل تبیین كند.[5]

مكتب مورد تعلق نظریه یادگیری گاتری
برخی محققین یادگیری معتقدند نظریه یادگیری گاتری كه در اصل مجاورت
خلاصه میشود را باید تبیینی دیگر از برخی نظریات ارسطو دانست و میگویند
چون این اصل، یكی از قوانین تداعی ارسطو است، به همین دلیل ما نظریه
رفتارگرایی گاتری را جزو پارادایم تداعیگرایی میدانیم. درباره گاتری این
اظهار نظر هم وجود دارد، كه گاتری آشكارا یك رفتارگرا بود.[6]
تشریح نظریه یادگیری گاتری
گاتری
معتقد بود قوانینی كه به وسیله نظریهپردازانی چون ثورندایك و پاولف تدوین
شدهاند بیجهت پیچیده هستند، و او خود بهجای این قوانین تنها یك قانون
یادگیری، یعنی قانون مجاورت را پیشنهاد كرد و آن را به شرح زیر بیان
نمود:تركیبی از محركها كه با حركتی همراه شده است، وقتی كه دوباره ظاهر
شود، همان حركت را به دنبال خواهد داشت. توجه كنید كه در اینجا هیچ چیز
درباره "موجهای تأییدكننده" یا تقویت یا اثرات خشنودكننده گفته نشده است.
بیان ساده و مختصر از گزاره علمی قانون مجاورت (law of Contiguity) ایشان
این است كه:اگر شما در یك موقعیت معین عمل خاصی را انجام دهید، بار دیگر
كه در آن موقعیت قرار میگیرید همان عمل را انجام خواهید داد.[7]این
تكرار، به پشتوانه اقتضای مكتب مورد تعلق گاتری یعنی رفتارگرایی
تداعیگرایانه است؛ زیرا در نظریههای رفتارگرایی سعی میشود قوانینی تعیین
شود تا چگونگی تداعی محرك(S)و پاسخ(R) تبیین گردد. گاتری هم از این وضع
مستثنی نیست.[8]
با
توجه به تعریفی كه گاتری از قانون یادگیری ارائه كرده است یادگیری در
نخستین همایندیهای محرك و پاسخ رخ میدهد. این تعریف با اصل بسامد واتسون[9]تناقض
دارد.طبق این اصل كه از زمان ارسطو مطرح بوده است نیرومندی یك تداعی به
دفعات وقوع آن تداعی وابسته است. در حالی كه از نظر گاتری یادگیری، یكْ
كوششی(One-Trial Learning) است و هیچ نیازی به قانون بسامد نیست.[10]

چرا تمرین موجب پیشرفت عملكرد میشود؟[11]
از
آنجایی كه گاتری به یك كوششی اعتقاد داشت انتظار بر این است كه تمرین
تأثیری بر یادگیری نداشته باشد؛ اما عملاً میبینیم كه همه افراد جهت
عملكرد بهتر به تمرین روی میآورند. در اینجا گاتری با یك سوال مهم روبرو
میشود: چرا تمرین عملكرد را بهبود میبخشد؟
او
در پاسخ به این سوال سه مفهوم "عمل"، "حركت" و "مهارت" را مطرح میكند.
انقباضهای ساده ماهیچهای را حركات گویند و اعمال از تعداد زیادی حركت
تشكیل میشود.اعمال بر اساس دستاوردها و پیامدهایی كه به دنبال دارند تعریف
میشود؛ یعنی تغییراتی كه در محیط به وجود میآورند اعمال شامل خوردن یك
وعده غذایی، پرتاب كردن توپ و غیره است.
از
نظر گاتری تمرین عمل را بهبود میبخشد اما تأثیری بر حركات ندارد.اعمال از
حركاتی كه از انقباض ماهیچهای ناشی میشوند تشكیل مییابند و این
انقباضهای ماهیچهای هستند كه به طور مستقیم به وسیله اصل تداعی
(مجاروت)پیشبینی میشود.برای یادگیری حركات كه تابع "همه یا هیچ" است هیچ
نیازی به تمرین نیست؛ فقط یك تجربه برای برقراری تداعی كافی است.
اما
یادگیری یك عمل حتماً به تمرین نیاز دارد از نظر گاتری دلیل این امر آن
است كه عمل نتیجهای به بار میآورد كه تحت موقعیتهای مختلف و به وسیله
حركتهای مختلفی كه متناسب با آن موقعیتها هستند حاصل میآید. یادگیری
عمل برخلاف یادگیری یك حركت مسلماً به تمرین نیاز دارد زیرا لازم است كه
حركات مقتضی با نشانههای خود تداعی گردند.
از
نظر گاتری همچنانكه عمل از تعداد زیادی حركات تشكیل میشود، یك مهارت از
تعداد زیادی عمل تشكیل میشود بنابراین یادگیری مهارتهایی همچون
اتومبیلرانی شامل هزاران تداعی بین محركهای خاص و حركتهای خاص است. هر
اندازه تمرین بیشتر باشد تعداد اینگونه تداعیهای خاص نیز بیشتر میشود.
از
نظر گاتری دلیل اینكه ثرندایك دیده است كه تمرین عملكرد را بهبود میبخشد
این است كه او یادگیری یك مهارت را مطالعه كرده است نه یادگیری حركتهای
واحد. از نظر گاتری خروج گربه از قفس و دستیابی به غذا (آزمایش ثرندایك)
مهارت پیچیدهای است كه از تعداد زیادی حركات تشكیل شده است.
تبیین گاتری از سازههای سهگانه پیرامونی یادگیری
در
یادگیری هر موجود زندهای سه عامل تقویت(Reinforcement) ، خوگیری یا عادت
(Habituation) و خاموشی (Extinction) نقش مهمی را به عهده دارند.اگر
پاسخهای آدمی پیوسته پاداش یا تنبیهی را به دنبال داشته باشند تقویت
میشوند و اهمیت تازهای کسب میکنند. خوگیری یا پدیده عادت بیانگر رفتاری
است که بر اثر پاداش یا تنبیه انجام نمیشود، بلکه به واسطه حضور مکرر محرک
صورت میگیرد.اما خاموشی عبارت از محو یا از بین بردن پاسخهای آموخته
است.وقتی فکر یا رفتاری به طور مثبت تقویت شود پاسخ وابسته به آن راسخ
میگردد و خوگیری یا عادت ایجاد میشود، اما اگر شرایط تغیییر کنند و
پاداشی برای پاسخ وجود نداشته باشد خاموشی پدید میآید.به طور کلی یادگیری
رابطهای است میان محرک و پاسخ که بر اثر اصل تقویت حاصل میگردد.[12]اكنون به دیدگاه گاتری درباره این مفاهیم میپردازیم:
1)تقویت؛
اگرچه تقویت از عوامل بسیار مهم در یادگیری است، اما از آنجا که گاتری
معتقد است اگر محركی فقط یكبار پاسخی را فراخواند، رابطهS-Rبرقرار
میشود.در واقع این یك موقعیت یادگیری "یكنوبته"است كه مشهورترین اصل
اوست، بنابراین تكرار و تقویت، بخشی لازم از نظام فكری او را تشكیل
نمیدهد.[13]
2)خاموشی؛وی،
با توجه به اینکه پاسخها باید در برابر نشانهها پایدار بمانند،
نمیتوانست خاموشی را تباهی نیرومندی عادت در نتیجه تکرارهای تقویت نشده
بداند.از نظر او خاموشی ناشی از بازداری تداعی است، به این معنا که خاموشی
حاصل یادگیری پاسخهای متفاوت و ناهمساز است.[14]
3)عادت؛
برای ترك عادت، قانون همواره یك چیز است:نشانههایی كه عادت بد را شروع
میكنند پیدا نمایید و پاسخ دیگری را در حضور این نشانهها تمرین كنید.
روشهای ترك عادت[15]
گاتری سه راه برای وادار كردن ارگانیسمها به انجام پاسخی به غیر از پاسخ نامطلوب در مقابل یك الگوی محركی خاص پیشنهاد میكند:
1- روش آستانه یا تحمل (Threshold Method or Toleration)؛
طبق این روش، محرکی را که میخواهید مورد توجه قرار نگیرد چنان به صورت
ضعیفی ارائه دهید که نتواند پاسخ مربوط را فراخواند.این همان روش عادت دادن
اسبها به زین است که اول توپی روی آن قرار میدهند و بهتدریج به زین
کردن کامل میرسند اما در هر مرحله طوری عمل میکنند که اسب هیجان زده نشود
و رم نکند.
2- روش خستگی (Fatigue Method)؛
این روش را غرقهسازی (Flooding) یا فرسودهسازی (Exhaustion) نیز
مینامند. گاتری برای توصیف این روش مثالی میزند، مثال مورد نظر دختر
کوچکی است که با آتش زدن کبریتها باعث نگرانی والدینش میشود.پیشنهاد
گاتری به والدین این دختر این بود که به او اجازه دهند (یا حتی مجبورش
کنند)تا آنقدر به روشن کردن کبریتها ادامه دهد که دیگر برای او جنبه
سرگرمی نداشته باشد. در این اوضاع و احوال کبریت به صورت نشانهای برای
اجتناب از کبریت در خواهد آمد نه روشن کردن آن.
3- ترك عادت روش پاسخ ناهمساز (Incompatible Response Method):
این روش را شرطی شدن تقابلی (Counter Conditioning) و بازداری تقابلی
(Reciprocal Inhibition) نیز مینامند. در این روش، محركهای پاسخ نامطلوب
همراه با محركهای دیگری كه پاسخ ناهمساز با پاسخ نامطلوب ایجاد میكنند
ارائه میشود.برای مثال، به كودك خردسالی یك خرس پاندا هدیه میشود.واكنش
او ترس و اجتناب است. از سوی دیگر، مادر كودك یك احساس گرم و آرام در كودك
ایجاد میكند. برای استفاده از روش پاسخ ناهمساز، باید مادر را با خرس
پاندا همراه كنید؛ به این امید كه مادر محرك غالب است.اگر مادر محرك غالب
باشد، واكنش كودك به تركیب مادر و خرس پاندا، پاسخ آرام شدن خواهد بود.وقتی
كه این واكنش در حضور خرس ایجاد شد، میتوان خرس را تنها ارائه داد، و از
آن پس خرس در كودك پاسخ آرام بودن را ایجاد خواهد كرد.
تبیین نظریه گاتری از فراموشی
گاتری
برای فراموشی تبیین جالبی دارد.از نظر وی فراموشی در یک کوشش اتفاق
میافتد.فراموشی یک پاسخ بر اثر انجام پاسخی دیگر در خصوص الگوی محرک اتفاق
میافتد.بعد از آنکه یک الگوی محرک منجر به پاسخ دیگری به جز پاسخ اولیه
شد، از آن پس الگوی محرک پاسخ تازه را فرا میخواند. بنابراین از نظر گاتری
همه انواع فراموشی خود یک یادگیری تازهای هستند.[16]
تبیین نظریه گاتری از تنبیه
هرچه
گاتری درباره تنبیه گفته است با تنها قانون یادگیری او (قانون
مجاورت)مطابقت كامل دارد.وقتی كه محركها و پاسخها همراه میشوند، باهم
تداعی میگردند و این تداعی حفظ میشود تا اینكه محركها در حضور پاسخ
دیگری ظاهر شوند، كه در این حالت با پاسخ جدید تداعی میشوند. تنبیه وقتی
که به طور مؤثر به کار رود، سبب میشود محرکهایی که قبلاً پاسخ نامطلوبی
را فرا میخواندند، پاسخ مطلوبی را ایجاد کنند. دیدگاههای گاتری درباره
تنبیه را میتوان به نحو زیر خلاصه كرد:
1. آنچه درباره تنبیه مهم است، عملی است كه ارگانیسم در نتیجه تنبیه انجام میدهد نه احساسی كه بر اثر تنبیه در او به وجود میآید.
2. برای اینكه تنبیه مؤثر افتد، باید رفتاری را ایجاد كند كه با رفتار تنبیهشده ناهمساز است.
3. برای اینكه تنبیه مؤثر افتد، باید در حضور محركهایی كه رفتار تنبیهشده را فرامیخوانند اعمال گردد.
اگر شرایط ذكر شده در بندهای 2 و 3بالا رعایت نشوند، تنبیه نامؤثر خواهد بود و حتی ممكن است پاسخ نامطلوب را قویتر سازد.[17]
البته
همه پژوهشهای انجام شده درباره تنبیه از نظریه گاتری حمایت نكردهاند، و
اكنون معلوم گشته است كه توجیه گاتری از تنبیه، در بهترین صورت، ناكامل
بوده است.[18]
[1]. هرگنهان، بی.آر. و اُلسون، میتواچ.؛ علیاكبر سیف، مقدمهای بر نظریههای یادگیری، تهران، دانا، 1374، ص273.
[2]. شولتز، دوان پی. و شولتز، سیدنی الن؛ تاریخ روانشناسی نوین، علیاكبر سیف و دیگران، تهران، دوران، 1388، چاپ هشتم، ص361.
[3]. عكس نظریههای دیگر رفتارگرایان، كه "پاسخ - محرك" بودند.
[4]. كریمی، یوسف؛ تاریخچه و مكاتب روانشناسی، تهران، انتشارات دانشگاه پیامنور، 1385، چاپ هفتم، ص154.
[5]. هرگنهان، بی.آر. و اُلسون، میتواچ.؛ پیشین، ص272.
[6]. همان، ص273-272.
[7]. همان، ص273.
[8]. زارع، حسین؛ روانشناسی یادگیری، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389، چاپ هشتم، ص77.
[9]. واتسون در یادگیری به دو قانون بسامد و تأخر اعتقاد داشت.
[10]. زارع، حسین؛ پیشین، ص77.
[11]. همان، ص79-78.
[12]. پارسا، محمد؛ روانشناسی یادگیری (بر بنیاد نظریهها)، تهران، بعثت، 1372، چاپ دوم، ص30-29.
[13]. شكركن، حسین و دیگران؛ مكتبهای روانشناسی و نقد آن، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1384، چاپ چهارم ، ج2، ص99-98.
[14]. زارع، حسین؛ پیشین، ص80.
[15]. همان، ص81-80 و هرگنهان، بی.آر. و اُلسون، میتواچ.؛ پیشین، ص286-284.
[16]. زارع، حسین؛ پیشین، ص80.
[17]. همان، ص83.
[18]. هرگنهان، بی.آر. و اُلسون، میتواچ.؛ پیشین، ص292-291.
منبع : پژوهشگاه باقر العلوم
منبع : پژوهشگاه باقر العلوم
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۲ ساعت 9:49 توسط ابراهیم حاجیان
|