تفکر مثبت و سلامتی؟

محققان می ‌گویند تاثیر طرز فکر ما بر سطح سلامت مان قطعی است. این که نگاه مثبت یا منفی ما به زندگی می ‌تواند بر سلامت جسم و روان‌ ما تاثیر بگذارد، مدت‌ هاست که سر زبان‌ ها افتاده است. شما تا حالا چند بار به یک بیمار یا یک فرد شکست‌ خورده گفته ‌اید که بخش خوب ماجرا را هم ببیند؟ به تازگی محققان اثبات کرده ‌اند که نوع رفتار ما در برابر هستی، به ویژه نگاه مثبت یا منفی ‌ای که به آن داریم، بیش از آنچه فکر می ‌کنیم می ‌تواند بر سلامت ما تاثیرگذار باشد.

تحقیقات دکتر بکالوی، استاد دانشگاه علوم اجتماعی ییل، نشان داد که داشتن دید مثبت بر سلامت ما تاثیر شگرفی دارد. او پس از زیر نظر گرفتن 660 فرد که پرسش‌ نامه ‌‌ای را در سال 1975 میلادی پر کرده بودند و در آن از نوع نگاه شان به پیری سخن گفته بودند و بررسی سن فوت هر یک از آن ها به این نتیجه رسید: "افرادی که دید مثبتی به پیری داشتند، به طور میانگین 5/7 سال بیشتر از کسانی که نگاهی منفی به آن داشتند، عمر کردند." یک تحقیق که در سال 2003 میلادی در دانشگاه ویسکونسین مدیسون انجام شد، نشان داد واکسن آنفلوانزا بر آن هایی که نگاه مثبتی به زندگی دارند، تاثیر بیشتری دارد.

در این پژوهش 52 فرد زیر نظر گرفته شدند و به آن ها واکسن آنفلوانزا تزریق شد اما پیش از آن، پزشکان از داوطلبان خواستند به یک خاطره خوب و یک خاطره بد فکر کنند و فعالیت مغزی آن ها ثبت شد. کسانی که بیشتر وقت خود را صرف فکر کردن به یک خاطره خوب کرده بودند تا یک خاطره بد، سمت چپ کورتکس جلوی مغزشان (كه مسئول احساسات مثبت است)، فعال ‌تر بود و 6 ماه بعد، میزان پادتن مقابله با ویروس در بدن‌ شان، در مقایسه با سایر افراد، بیشتر بود. نوع رفتار ما در برابر هستی، به ویژه نگاه مثبت یا منفی ‌ای که به آن داریم، بیش از آنچه فکر می ‌کنیم می ‌تواند بر سلامت ما تاثیرگذار باشد. خوش ‌بین‌ ها کمتر درد می‌ کشند داشتن نگاه مثبت به زندگی حتی می‌ تواند بر تجربیات فیزیکی هم تاثیر بگذارد.

طبق تحقیقی که در سال 2005 میلادی در دانشکده پزشکی ویک ‌فارست انجام شد، به اثبات رسید که نوع نگاه ما به دنیا حتی بر میزان دردی که حس می‌ کنیم هم تاثیر می‌ گذارد. در این تحقیق، داوطلبانی که به آن ها گفته می ‌شد قدرت تحمل درد بالاتری دارند و بدن ‌شان قوی ‌تر است، در واقع، واکنش کمتری به درد نشان می ‌دادند. به عبارت دیگر، فکر آدم‌ ها می‌ تواند مانند یک مورفین در بدن عمل کند.

نتیجه تفکر منفی همان ‌طور که تفکر مثبت برای سلامت خوب است، آیا تفکر منفی می ‌تواند برای سلامت مضر باشد؟ این، سوالی است که در بسیاری از کتاب ‌های قرن حاضر به آن پرداخته شده اما هنوز جوابی قطعی و علمی برای آن نیافته ‌اند. عقاید بسیاری وجود دارد که طبق آن، استرس و افسردگی یکی از دلایل ابتلا به سرطان است. برخی بررسی ‌ها رابطه بین استرس و افزایش احتمال ابتلا به سرطان را به اثبات رسانده‌ اند اما این موضوع در همه موارد مصداق ندارد. برخی بررسی‌ ها نشان داده ‌اند بین ابتلا به سرطان پستان در زنان و مرگ همسر یا جدایی از او رابطه وجود دارد.

پیش از این، تحقیقات روشن کرده بودند که نوع احساسات ما می‌ تواند بر سلامت قلب مان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال، افسردگی می ‌تواند سبب بروز ناراحتی ‌های قلبی شود و استرس نیز می ‌تواند احتمال بروز انواع سرطان را افزایش دهد. کشف رابطه بین نوع نگاه و شیوه زندگی نگاه مثبت می‌ تواند بر شیوه زندگی تاثیرگذار باشد.

وقتی شما بدبین هستید و همیشه استرس دارید، طبیعتا به تغذیه خود توجه چندانی نمی‌ کنید، ورزش نمی ‌کنید و خوب نمی ‌خوابید و شاید به مصرف مواد مضری مانند سیگار نیز گرایش پیدا کنید.

این شیوه زندگی درنهایت می‌ تواند دارای عوامل خطرسازی باشد که احتمال ابتلا به انواع سرطان و بیماری‌ های قلبی را افزایش می ‌دهد. محققان می ‌گویند شاید یکی از راه‌ های درمان بیماری‌ ها قبول همین موضوع باشد که احساسات ما بر بیماری‌ های جسمی تاثیر می ‌گذارند و ما با شناخت و درمان این احساسات می ‌توانیم ناراحتی ‌های جسمی ‌مان را برطرف کنیم. داشتن دید مثبت صرفا داشتن نگاه منتقدانه به تفکرات منفی نیست؛ بلکه توجه بیشتر داشتن به دوست داشتنی ‌های زندگی و گرایش بیشتر به سمت آن ها است. نگاه مثبت باید درونی باشد نگاه مثبت به زندگی به این معنی نیست که لزوما انسان مثبتی باشید یا سعی کنید وقایع غیرقانونی و ناراحت‌ کننده را نادیده بگیرید.

وقتی به شما گفته می‌ شود که یک بیماری حاد دارید یا دچار یک مشکل بزرگ شده‌ اید، طبیعی است که آزرده شوید و احساس ناراحتی و شکست کنید، اما با نگاهی مثبت به مسایل زندگی می ‌توانید خوش ‌بینی را در وجودتان درونی کنید. به این ترتیب، می‌ توانید با مسایل زندگی سرسختانه روبه‌ رو شوید و آن ها را حل کنید. به عنوان نمونه، فرد مبتلا به التهاب مفاصل که دید مثبت درونی ندارد، ممکن است هنگامی که از باز کردن درب یک بطری عاجز می‌ ماند، بگوید: "من آدم بی‌ فایده ‌ای شده‌ ام!"

اما آن که دید مثبت درونی دارد، این ناتوانی را می ‌پذیرد و به سراغ اموری می‌ رود که قادر به انجام آن ها است. داشتن دید مثبت صرفا داشتن نگاه منتقدانه به تفکرات منفی نیست؛

بلکه توجه بیشتر داشتن به دوست داشتنی ‌های زندگی و گرایش بیشتر به سمت آن ها است. سعی کنید ملودی زندگی خودتان را بسرایید؛ آن ‌گونه که انگار می‌ خواهید با آن برقصید. خودتان را از گذشته رها کنید؛ صفحات کتاب زندگی ‌تان را ورق بزنید و زندگی تازه‌ ای را شروع کنید.

 بخش تغذیه و سلامت تبیان منبع: محمدرضا علیزاده- هفته نامه سلامت

به دل گفتم صبوری کن صبوری

عصر امروز عصر اضطراب است؛ انسان امروز مضطرب است و نمی‌داند باید به کدامین سو پناه ببرد؟ آیا مأوایی دارد؟ آیا دارویی هست که او را سلامتی ببخشد؟ و یا مرهمی هست که زخم هایش را مداوا کند؟ دنیای امروز دنیای استرس و فشار روانی است؛ اما دین مبین اسلام راهکارهایی برای مقابله با فشار و نگرانی به انسان ارائه کرده است تا بشر بتواند در برابر دشواری‌ها و فشارها ایستادگی کند و به زندگی خویش ادامه دهد.
صبر کردن و بی‌تاب نبودن:

یکی از راهکارهایی که انسان برای مقابله با فشار روانی دارد صبر و استقامت است؛ البته صبر باید با درایت و تدبیر باشد و انسان باید برای رهایی از مشکلات و دردهای خود راه چاره پیدا کند. بی‌تابی کردن نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه درد را دو برابر می‌سازد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «مصیبت یکی است و اگر بی‌تابی کنی، دو تا می‌شود.» (غرر الحکم ج۵۶۲،۴)
علاوه بر آن بی‌تابی کردن باعث از دست رفتن آسودگی و آرامش انسان می‌شود و کسی که مرتب اعتراض دارد و لب به شکایت می‌گشاید، هرگز روی آرامش نخواهد دید.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «از ناراحتی اندک بی‌تاب نشوید که شما را در ناخوشایندی بزرگتر گرفتار می‌سازد.» (عیون الحکم و والمواعظ ص۵۲۳)
صبر کردن آنقدر ارزشمند و مؤثر است که حضرت علی می‌فرمایند: کسی بر گرفتاری صبر کند، گویا گرفتار نشده است


حضرت علی علیه السلام در نصیحتی به فرزندش محمد حنفیه، می‌فرمایند: «اندوه‌های وارده را به وسیله تلاش بر صبر کردن وعده بده، که صبر کردن خلق و خوی خوبی است و آن را بر آنچه از احوال دنیا و اندوه‌های آن به تو می‌رسد تحمل ساز.» (من لایحضره الفقیه، ج۴ص۳۸۶)
و یا در حدیثی دیگر از امام علی علیه السلام منقول است که فرمودند: «کسی که زره صبر بپوشد، حوادث روزگار بر او راحت می‌شود.» (عزرالحکم، ج۶۲۹۵)
صبر کردن آنقدر ارزشمند و مؤثر است که حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «کسی که بر گرفتاری صبر کند، گویا گرفتار نشده است.» (عزر الحکم، ج۶۲۹۴)

ویژگی انسان‌های شکیبا:

انسان‌های شکیبا ویژگی‌های خاص خود را دارند و با این ویژگی‌ها شناخته می‌شوند:
شکایت نکردن:
انسان صبور هرگز شکایت نمی کند و لب به اعتراض نمی‌گشاید و به هر آنچه که خداوند به او داده راضی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:
«شخص صابر ۳ نشانه دارد: کسل نیست، بی‌تابی نمی‌کند و از خداوند شکایت نمی‌کند.»
(بحارالانوار ج۱۷ص۸۶)
ضعیف نشدن:
انسان شکیبا در برابر مشکلات قد علم کرده و شکست نمی‌خورد. انسان با‌ایمان مانند کوه است و در برابر تمام دشواری‌ها ایستادگی می‌کند.
انسان با‌ایمان می‌داند که در پس هر حادثه ای حکمتی هست، پس آن را می‌پذیرد و با درایت با آن رفتار می‌کند.
اما چگونه صبور باشیم؟ در قرآن آمده است: ((لقد خلقنا الانسان فی کبد)): انسان را در سختی آفریدیم. اگر انسان قبول کند که برای دشواری آمده و باید با دشواری‌ها امتحان شود، آن را می‌پذیرد و به آرامش می‌رسد.
از پیامبر اکرم پرسیدند: «ای پیامبر در دنیا چه چیزی خلق نشده است؟ پیامبر فرمودند: آسایش در دنیا.»
عده‌ای راحتی انسان را در ثروت و قدرت می‌دانند اما همه ادیان این موضوع را رد می‌کنند. امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: «هیچ کس اندکی از آن به دست نیاورد، مگر آنکه دو برابر حریص می‌شود و کسی از دنیا بیشتر به دست آورد، نیازمندتر می‌شود، چون او در حفظ اموال خود به مردم نیاز دارد، پس در دنیا راحتی و آسایش نیست و… .» (بحارالانوار، ج۷۳ص۶۹)
و یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «آسودگی در دنیا برای مؤمن محال است.» (بحار الانوار ج۷۸ص۱۹۵)
دشواری‌ها بخشی از زندگی هستند. اگر قبول کنیم که سختی جزئی از زندگی انسان است، دیگر اندوه به سراغ ما نمی‌آید، چرا که دشواری را جزئی از زندگی می‌دانیم. دنیای امروز با وجود رشد صنعت و تکنولوژی، باز هم باعث آرامش نشد. مشکلات اساسی بشرهمیشه هستند و همچنان باقی‌اند.»
پیامبر اکرم فرمودند: «ای مردم، این دنیا خانه اندوه است، نه خانه شادی و خانه‌ای پیچیده است، نه خانه ساده؛ از این رو هر کس آن را بشناسد، با برآورده شدن آرزویی مسرور نمی‌شود و با ناکام شدن اندوهگین نمی‌شود.»(بحارالانوار ج۷۷ص۱۸۷)
هنگامی که انسان این واقعیات را قبول کرد، دشواری‌ها را بهتر ساماندهی و مدیریت می‌کند و بهتر با مسائل کنار می‌آید.

پذیرش شرایط:
همانطور که گفتیم اگر شرایط را قبول کنیم، بهتر آن را مدیریت می‌کنیم و با آنها سر جنگ نخواهیم داشت، بلکه در همه حال شکرگزار خواهیم بود.
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «همانا برای دشواری‌ها پایانی هست که هر کس به آن دچار شود، باید آن را تمام کند؛ پس برای انسان خردمند زیبنده است که هرگاه گرفتاری داشت با آن بسازد تا زمان آن سر آید، چرا که دفع کردن آن پیش از سر آمدن رنج افزودن بر رنج آن است.» (کنزالعمال، ج۷۳ص۷۵۲ ح۸۶۵۷)
حضرت علی می‌فرمایند: «بهترین دفع‌کننده اندوه تکیه کردن بر تقدیر است.» ، بنابراین اگر نظم در آفرینش را قبول کنیم و بپذیریم که خدایی هست که ناظر ماست و البته ما را دوست دارد، اندوه روح ما را دچار لغزش و تزلزل نمی‌کند


و یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «آگاه باش اگر تو صبر کنی، پاداش می بری و اگر صبر نکنی، آنچه که خداوند برایت مقدر کرده است بر تو می‌گذرد، در حالی که تو گناهکاری.» (بحارالنوار ج۷۰ص۱۸۴)

امید داشتن به اتمام مشکلات:
انسان باید امید داشته باشد که مشکلات به سر خواهد آمد و روزی تمام خواهند شد؛ به همین دلیل احساس ناامیدی نخواهد کرد و همراه هر سختی آسانی و آسایشی هست.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «برای هر مشکلی راه فراری وجود دارد.» (عزرالحکم، ج۱۱۰۹۳) پس اگر انسان مشکلات را آسان بگیرد و به تعبییری دیگر از کنار آن رد شود، به آسایش و راحتی در زندگی دنیا و سعادت آخرت می‌رسد.
پیامبر می‌فرمایند: «همراه هر دشواری آسایشی هست.» ((عوالی الالی ج۱ص۲۸۵ح۱۳۲)

پذیرش تقدیر الهی:

از دیگر مواردی که انسان را از اندوه نجات می‌دهد قبول تقدیر و خواست خداست و این خداست که انسان را به جهتی که دوست دارد هدایت و راهبری می‌کند.
روزی ام سلمه به پیامبر عرض کرد: «چرا شما هر سال به بیماری دچار می‌شوید؟» جواب دادند: «هیچ مصیبتی به من نمی‌رسد، مگر این که آن مصیبت وقتی آدم در حالت گل بود برای من نوشته است.» ((کنزالعمال ج۱ص۱۰۹ ح۱۵۰۴))
در منابع اسلامی اعتقاد به قضا و قدر باعث رفع عضه و ناراحتی‌ها می‌شود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «بهترین دفع‌کننده اندوه تکیه کردن بر تقدیر است.» (غررالحکم ح۱۸۵۰) بنابراین اگر نظم در آفرینش را قبول کنیم و بپذیریم که خدایی هست که ناظر ماست و البته ما را دوست دارد، اندوه روح ما را دچار لغزش و تزلزل نمی‌کند.

استفاده کردن از آنچه که داریم:

انسان نباید به حفظ از دست رفته‌ها توجه کند، چه بسا چیزهای بسیاری از دست بدهد، اما چیزهای دیگر به دست آورد. نعمت‌های خداوند بسیار است و بهتر است هر روز نگاهی به نعمت‌ها کنیم و از آنها بهره ببریم و در آن تفکر و تعمق کنیم.
در روایتی از امام هادی علیه السلام آمده است: «خداوند ایمان را روزی تو ساخت و به خاطر همین بدنت بر آتش حرام شد و سلامتی روزی‌تر است، پس تو را بر اطلاعت خدا یاری کرد و قناعت را روزی تو کرد و تو را از ابتذال مصون داشت.» (من لا یحضرالفقیه، ج۴ص۱۰۴)
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی، مصیبت فقدان پیامبر خدا را به یادآور که مردم هرگز به مصیبتی مانند آن دچار نشده اند


انسان، به‌ خصوص انسان امروز، نعمت‌های بسیاری دارد: کامپیوتر، تلفن همراه، اینترنت، کتابخانه‌های دیجیتال و … که همگی نعمت‌های بشری هستند، البته به شرط آنکه به درستی از آن استفاده شود و بشر را به لغزش و گناه نکشاند.

دلبستگی نداشتن به دنیا:

دلبستگی داشتن به دنیا و علاقه به آن انسان را خسته و دچار اضطراب می‌کند. بسیاری از تلاش‌های بشر برای آباد کردن این دنیاست و همین تلاش‌ها او را خسته می‌کند و مشکلات متعددی برایش به وجود می‌آورد.
پیامبر اکرم فرمودند: «علاقه به دنیا اندوه را زیاد می‌کند.» (بحارالانوار، ج۷۳ص۹۱ح۶۵)
بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی نتیجه اضطراب و ترس است؛ ریشه همه آنها دوستی و محبت دنیاست.
حضرت علی علیه السلام در این‌باره توصیفی بسیار زیبا دارند: «بهره‌جویان از دنیا دل‌هایشان می‌گرید، اگر چه خوشحال باشند و با خود دشمنی دارند. در هر چیز به خاطر آنچه خدا به آنها روزی داده است، مورد حسادت واقع شوند. دنیا فانی است و دوامی ندارد و آخرت باقی است فنایی ندارد.» (بحارالانوار ج۷۸ص۲۱ح۸۲)

به خاطر آوردن مشکلات بزرگتر:

وقتی به مشکلی برمی‌خوریم، باید مشکلات بزرگتر را در ذهن مرور کنیم؛ مثلا اگر برای خرید یک تلفن همراه دچار مشکل هستیم، به یاد آوریم کسی را که هزینه درمان خود را ندارد.»
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی، مصیبت فقدان پیامبر خدا را به یادآور که مردم هرگز به مصیبتی مانند آن دچار نشده اند.» (الکافی، ج۳ص۲۲۰)
اینها بخشی از راهکارهای اسلام برای نجات بشر از استرس و فشارهای روانی بود. اگرچه راه‌های دیگری نیز مانند مشاوره، ورزش، تفریح و … نیز وجود دارد.
منبع:تبیان

صداقت

صداقت زمانی ایجاد می شود که هیچ گونه تضادی میان افکار، الفاظ و اعمال افراد وجود نداشته باشد. این خصیصه اخلاقی باید در ابتدا در درون خود فرد معنا پیدا کند و سپس در برابر دیگران در معرض ظهور گذارده شود.

یک فرد راستگو همواره به وجدان خود می گوید: "من با تو و با تمام انسان های دیگر با راستگویی برخورد می کنم." باید همیشه کارهایی را انجام دهید که برای رابطه شما مفید و مناسب باشد. اگر باطناً صادق باشید، دیگر هیچ جایی برای نیرنگ و ریاکاری - که موجب ایجاد اغتشاش در اذهان و افکار می شوند -  باقی نخواهد ماند. وجود صداقت به منزله خط سیر شما به سمت کمال به شمار می رود، چراکه ظاهر شما، آیینه ای از تمایلات درونی تان است.

اگر می خواهید صادق باشید، باید دقیقاً همانطور که فکر می کنید، صحبت کنید؛ و رفتارتان نیز دقیقا مطابق گفته هایتان باشد. اگر بتوانید یک چنین اتحاد و هماهنگی میان افکار، الفاظ و اعمال خود بوجود بیاورید، می توان شما را به عنوان نمونه کامل یک انسان شریف به دیگران معرفی کرد. کسانی که اصل صداقت را رعایت نمی کنند، دور تا دور خود مرز می کشند و تمایلی به برقراری ارتباط متقابل با دیگران ندارند، این امر در حالی است که سایرین نیز هیچ گونه تمایلی به برقراری ارتباط با چنین افرادی ندارند. ممکن است برخی از افراد با خود بگویند که: "من انسان صادقی هستم، اما هیچ کس مرا درک نمی کند." این صداقت نیست؛ صداقت درست مثل یک تکه الماس درخشنده است که درخشش آن تحت هیچ شرایطی از چشم ها پنهان نخواهد ماند و طبیعتاً ارزش آن در رفتار و برخورد دیگران در برابر شما نمایان خواهد شد.

مقوله های ناملموس

صداقت درونی باید بر اساس عقل و خرد پی ریزی شود تا قدرت و استقامت شما را در زندگی افزایش دهد. اگر بتوانید با درون خود با قاطعیت کامل برخورد کنید، آنگاه خیلی راحت تر می توانید به توانایی های بالقوه خود اتکا کرده و از آنها کمک بگیرید. این امر سبب می شود که رفته رفته حس عزت نفس در شما افزایش پیدا کند و به واسطه آن جرات شما نیز چند برابر خواهد شد. اگر شما از نظر باطنی نسبت به فرد، شیء، و یا عقیده ای دلبستگی داشته باشید، این وابستگی به عنوان مانعی بر سر راه حقيقت بینی و واقع گرایی قرار می گیرد و ممکن است رفتارهایتان به طور ناخواسته و به مثابه تفکراتتان تغییر پیدا کند. از آنجاییکه رفتار و اعمال انسان ها آیینه تمام نمای شخصیت و ذهنیت آنها هستند، شما نباید به خود اجازه دهید که به خاطر وابستگی، منفی گرایی به صورت ناآگاهانه به سراغتان بیاید. خودخواهی، افکار مبهم، عادات نامتعارف و افکار منفی، صرفاً به منزله لکه هایی هستند که روح شما را تیره می کنند. در مقابل، صداقت می تواند به عنوان پاک کننده تمام این خصوصیات ناشایست عمل کند.

برای رشد فردی و ارتقاي شخصیت، باید قلب خود را سرشار از حقیقت و صداقت کنید. باید تا آنجاییکه می توانید شک و تردید را از خود دور کنید و از سرزنش کردن خود دست بردارید. هم از نظر قلبی باید با دیگران صاف و صادق باشید و هم از نظر ذهنی. در غیر اینصورت به فریب دادن دیگران عادت پیدا می کنید و همواره مجبور می شوید تا برای توجیه کردن رفتار خود، ذهن دیگران را با توضیحات نامفهوم و خلاف واقع پر کنید، و به هر کاری متوسل خواهید شد تا به اهدافتان دست پیدا کنید. زمانیکه آیینه دل خود را صاف و بی آلایش کنید، آنگاه احساسات، انگیزه ها،  و اهدافتان هم به وضوح قابل رؤیت خواهند بود. در مقابل چنین روندی، حس اعتماد دیگران نیز به شما جلب خواهد شد. یک ضرب المثل قدیمی می گوید: "این امکان وجود دارد که کشتی صداقت به صخره برخورد کند، اما هیچ گاه غرق نمی شود." این مثل به این معناست که باز هم با وجود رعایت صداقت ممکن است مشکلاتی برای شما پیش بیاید، اما این مشکلات بسیار جزئی هستند، در عوض حس اعتماد دیگران نسبت به شما ضامن موفقیتتان خواهد بود. اگر شما جرات گفتن حقیقت را داشته باشید، آنوقت دیگران شما را به خاطر همین شجاعت، تحسین کرده و اعتمادشان نسبت به شما جلب خواهد شد.

اعتماد کردن و مورد اعتماد واقع شدن از اجزاء لاینفک هر رابطه سالمی به شمار میروند. افراد باید بتوانند احساسات و گرایشات خود را در فضایی کاملا صمیمی با یکدیگر در میان بگذارند. زمانیکه شفافیت و صداقت وجود داشته باشد، نزدیکی و پیوند دو جانبه نیز در میان شما شکوفا می شود. بدون در نظر گرفتن اصول فوق الذکر، نه اشخاص و نه جامعه هیچ یک نمی توانند به درستی به وظایف خود عمل نموده و به اهدافشان دست پیدا کنند.

آزمایش و پشت کار

برای یافتن بهترین راه، باید با پشت کار هر چه بیشتر در پی یافتن مفید ترین و معنادارترین روش ها باشیم. باید به طور مکرر تلاش کرده، و فرایند آموزش و یادگیری را هیچ گاه از ذهن خود دور نسازیم. زمانی موفق به پیشرفت خواهید شد که به شخصه صداقت و راستی را تمرین کرده و در هر لحظه با جدیت تمام به اقامه آن استمرار ورزید. زمانیکه که با احتساب به صداقت به موفقیت دست پیدا کردید، آنگاه علاقه شما به آن بیشتر شده و حس راستی و درستی در وجود شما قوت می گیرد. اگر کاری را با توسل به زور، اضطرار، و اجبار انجام داده و نسبت به آن بی توجه باشید، انگیزه هایتان به مرور زمان از بین می روند. اما اگر برای یک بار هم که شده با تمام وجود صداقت را تمرین کنید و از ثمرات آن بهرمند گردید، دیگر هیچ وقت در زندگی خود چیزی جز آنرا امتحان نخواهید کرد. برای ثابت نگه داشتن صداقت در وجود خود باید انگیز ه داشته باشید و دست از تلاش کردن برندارید.

یک فرد صادق کسی است که سعی می کند بر طبق هنجارهای پذیرفته شده اجتماع عمل کند، گفتار، کردار و رفتار نیک داشته باشد، و در نهایت تصمیم هایش بر اساس خوبی و بدی های حقیقی شکل بگیرند. چنین فردی از کلیه معیارهایی که در جامعه به عنوان استاندارد زندگی خوب به شمار می رود، حمایت کرده و سعی می کند که در زندگی فردی و اجتماعی خود بر خلاف آن عمل نکند. یک انسان صادق دوستدار ایجاد اتصال و بهم پیوستگی در سراسر جهان است. چنین فردی هیچ گاه از ثروت منابعی که برای ارتقای زندگی جوامع بشری مقرر شده سوء استفاده نمی کند و آنها را بیهوده هدر نمی دهد. یک انسان صادق هیچ گاه منابع شخصی خود از قبیل: اندیشه، ذهن، جسم، ثروت، وقت، هوش، و دانش را از دیگران دریغ نمی کند. یک انسان درستکار هیچ گاه به چیزهایی که صرفاً از طریق اعتماد به دست آورده، خیانت نمی کند. همیشه این تفکر با او همراه است که باید از منابع طوی استفاده کند که به نفع تمام مردم جامعه باشد. استفاده او از منابع باید برای بهبود ارزش های اخلاقی، و رفع نیازهای معنوی تمام انسان ها باشد. استفاده مناسب از منابع باعث بهبود وضعیت کل جامعه می شود و در پی یک چنین رویدادی، دیگران نیز به تکثیر و ازدیاد منابع کمک خواهند کرد. شخصی که از اعماق وجود خود با تعهد و سرسپردگی لازم در پی پیشرفت و ترقی است، بر روی صداقت به عنوان اصلی برای ساختن یک جامعه غنی و سرشار از صلح حساب باز می کند؛ جامعه ای که هزینه ها در آن به کمترین مقدار خود می رسند و درامدها به بالاترین میزان افزایش پیدا می کنند.

راهکارهایی ساده برای تقویت قوه حافظه

آیا فهرست خرید، نام همسایه، علت رفتن به خیابان و عنوان کتابی را که باید برای فرزندتان تهیه کنید، فراموش کرده اید!ناراحت نشوید زیرا فراموشی بعضی از مطالب اجتناب ناپذیر است. در بیشتر موارد فراموشی هیچ ارتباطی با بیماری آلزایمر و دیگر بیماری ها ندارد بلکه بیشتر به استرس، کار زیاد و تشتت فکری افراد مربوط می شود. آیا شما می خواهید حافظه فعال تری داشته باشید؟ نکاتی درباره فعالیت حافظه در «Readers digest» عنوان شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.
1) از حافظه خود بهره ببرید ؛ این قانون طلایی قدرت مغز است. عملکرد مغز مانند ماهیچه هاست و هرچه بیشتر از آن استفاده شود، قوی تر می شود. تماشای برنامه های متعدد تلویزیونی، آشپزی، نظافت و خرید روزانه، هنگامی که به طور مرتب تکرار شود، قدرت مغز را کاهش می دهد.یادگیری مطالب جدید، تغییر برنامه های روزمره، گفت وگو، مسافرت های هیجان انگیز و ماجراجویی و… باعث بهبود عملکرد مغز می شود.
۲ ) مصرف ویتامین B کمپلکس؛ با بالا رفتن سن قدرت جذب ویتامین B از موادغذایی در بدن کاهش می یابد در صورتی که ویتامین B نیز برای داشتن حافظه قوی مهم است. لازم به ذکر است ۲ نوع مکمل دیگر که باید همراه ویتامین B مصرف شود و از بیماری آلزایمر جلوگیری می کند، ویتامین «C و E» است.
۳ ) گنجاندن نان سبوس دار در رژیم غذایی؛ بیش از هر قسمت دیگر بدن، مغز متکی به گلوکز به عنوان سوخت است. این گلوکز از کربوهیدرات به دست می آید. بنابراین با مصرف میوه، سبزی ها، مواد سبوس دار، کربوهیدرات مورد نیاز بدن را تامین کنید.
۴ ) مصرف ماهی؛ ماهی سرشار از اسیدهای چرب امگا۳ است که در حفظ و تقویت حافظه موثر است.
5) حداقل هفته ای یک بار در وعده شام از سبزیجات استفاده کنید؛ سبزیجاتی که میزان کمی چربی اشباع شده دارد و سرشار از فیبر است، به شما در کنترل میزان کلسترول کمک می کند. میزان بالای کلسترول به مرور زمان به رگ ها آسیب می رساند، همچنین روی کارکرد حافظه در درازمدت تاثیر منفی می گذارد و به روند بیماری های پارکینسون و آلزایمر سرعت می بخشد.
۶ ) از مصرف دسر در هنگام شب پرهیز کنید؛ این کار باعث کاهش وزن می شود که برای تقویت حافظه مفید است، چرا که نتیجه محققان سوئدی نشان می دهد که زنان و مردان چاق بیشتر با خطر ابتلا به بیماری آلزایمر مواجه می شوند.
7) لوح فشرده یا نوار آموزشی گوش دهید؛ ۳ روز در هفته در هنگام پیاده روی سریع به سی دی های صوتی گوش دهید تا هم سالم تر باشید و هم حافظه فعال تری داشته باشید.
۸ ) پس از یادگیری و آموزش، خواب کافی داشته باشید؛ اگر برنامه جدید رایانه ای را آموزش می بینید، باید هنگام شب خواب خوبی داشته باشید. نتایج تحقیقات انجام گرفته در دانشگاه هاروارد نشان می دهد، خواب شب توانایی یادآوری مطالبی را که در طول روز یاد گرفته اید، بهبود می بخشد.
۹ ) مصرف مریم گلی و لیمو؛ نتایج چند بررسی و تحقیق نشان داده است، تاثیر ضدالتهابی مریم گلی ساعت ها پس از مصرف آن، مغز را تقویت می کند. علاوه بر آن آنتی اکسیدان موجود در لیمو برای حفظ فعالیت سلول ها مهم است.
۱۰ ) تماشای برنامه های آموزشی تلویزیون؛ تماشای برنامه های آموزنده بیشتر از سریال های خانوادگی مغز و حافظه را فعال و تقویت می کند.
۱۱ ) انگور را جایگزین شیرینی کنید؛ نتایج بررسی ها نشان داده است، افرادی که شیرینی های حاوی میزان بالایی از چربی های اشباع نشده مصرف می کنند، نسبت به دیگران ۲ برابر بیشتر در خطر ابتلا به بیماری آلزایمر قرار دارند. در حالی که آنتی اکسیدان و مواد دیگر موجود در انگور باعث بهبود جریان خون و سلامت کلی بدن می شود. بنابراین انگور جایگزین مناسبی برای شیرینی است.
۱۲) پودر کاری؛ محققان ایتالیایی دریافته اند، این ادویه آنزیمی را که از مغز محافظت می کند و مانع از بیماری آلزایمر می شود، تقویت می کند. از این ادویه در هنگام پخت غذا استفاده کنید تا علاوه بر طعم آن از مزایای تقویت کننده حافظه نیز بهره مند شوید.
۱۳ ) سویا؛ ماده موجود در این محصول علاوه بر حفظ و تقویت حافظه، مانع از ایجاد تغییر در پروتئینی که بیماری آلزایمر را ایجاد می کند، می شود.
۱۴ ) مطالعه روزانه؛ روزی یک ساعت کتابی را مطالعه کنید که از آن اطلاعات کمی دارید. با این کار فعالیت مغز افزایش می یابد و حافظه تقویت می شود.
۱۵ ) سرگرمی های هنری؛ با انجام هر نوع سرگرمی از نقاشی گرفته تا نواختن پیانو، مغز خود را فعال نگه دارید؛ این عمل علاوه بر تقویت حافظه مانع از اختلال مشاعر نیز می شود.
۱۶ ) حفظ شعر؛ حفظ کردن شعر یا شماره تلفن دوستان و یا نشانی بستگان ورزش خوبی برای سلول های مغز است.
17) کار متفاوتی انجام دهید؛ تغییر دادن مسیر خود به هنگام رفتن سر کار، نوشتن و… سلول های مغز را تقویت می کند
۱۸ ) گوش دادن به موسیقی هنگام ورزش؛ نتایج بررسی ها نشان می دهد این امر باعث می شود توان کلی مغز افزایش یابد.
۱۹ ) شرکت در کلاس ها ی آموزشی و ادامه تحصیل؛ در افرادی که تحصیلات بالاتری دارند، علایم بیماری آلزایمر کمتر دیده می شود.
۲۰ )چند کار را با هم انجام ندهید؛ اگر قصد دارید هنگام مکالمه تلفنی به ایمیل خود نیز نگاه بیندازید، به احتمال زیاد از مکالمه ای که انجام داده اید چیزی به یاد نخواهید داشت! انجام دادن چند کار با هم به مغز صدمه می زند.
۲۱ ) تخمه کدو بخورید؛ آهن موجود در این دانه، مغز را تقویت می کند.
۲۲ ) دقت داشته باشید؛ اسامی اشخاص یا مکان ها و اشیا را به خوبی به ذهن بسپارید. در بیشتر موارد علت فراموشی به دلیل فعالیت سیستم خودکار مغز هنگام انجام دادن کاری یا شنیدن حرفی است. اما اگر هنگام حرف زدن با کسی یا انجام کاری دقیق باشید، دچار مشکل فراموشی نمی شوید.
۲۳ ) انجام هر نوع کار و مطالعه در محیط آرام؛ آلودگی صوتی، توانایی مرور کردن مطالب را در مغز کاهش می دهد.

کمی در خصوص هوش هیجانی

با فکر کردن به باهوش‌ترین افرادی که می‌شناسید احتمالا چند خصیصه بارزشان را به خاطر می‌‌آورید، به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش ، بالاترین نمره‌ها را در مدرسه می‌گرفتند. آنها شغل‌های خوبی دارند ، ولی در ارتباط با همکارانشان موفق نیستند. و با اینکه دوستان زیادی دارند، ولی روابط جدی شخصی‌شان اندک است. 
خصوصیات افراد دارای هوش هیجانی بالا
به چند نفر از موفق‌ترین افراد در زندگی تان فکر کنید و به خصیصه‌‌های مشترکی که آنها با یکدیگر دارند. بی‌شک ، دایره دوستان این افراد بزرگ و متنوع است. ارتباطات شخصی‌شان قوی و زندگی خانوادگی شان مملو از افتخار و کامیابی است. آنها نسبت به دیگران ، حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می‌کنند، علاقه نشان می‌دهند.

آنها رضایت بیشتری از شغل خود دارند، احترام همسالانشان را برمی‌انگیزند و به خاطر خوب انجام دادن مسئولیت شغلی‌شان ، از سرپرست خود امتیاز و ترفیع می‌گیرند. آنها عواطفشان بدون ریاکاری ، احساساتشان بدون نخوت ، و اعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است. تفاوت بین این دو گروه، تفاوت میزان IQ یا ضریب هوشی و چیزی است که EI یا هوش هیجانی نامیده می‌شود. هوش هیجانی شیوه‌ای پذیرفته‌شده برای ارزیابی موفقیت یک فرد است. شیوه‌ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است. 

هوش هیجانی EI و تفاوت آن با IQ

تفاوت بین معلومات کتابی و مهارت در زندگی روزمره و ارتباطات افراد ، در واقع همان تفاوت بین IQ یا ضریب هوشی و EI یا هوش هیجانی آنهاست. از اواسط سال‌های 1980 مطالعات روزافزونی در این مورد انجام می‌شود که هیجانات ما ، و واکنش بعدی ما نسبت به آنها، چه مقدار در سلامت عمومی و موفقیت ما در زندگی نقش دارند، و به خصوص در سال‌های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته‌است. در واقع ، مطالعات وسیعی انجام شده تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی لازمه موفقیت نیست.

دکتر ریچارد بویاتسیز ، استاد دانشکده مدیریت ودرهد (Weatherhead) در دانشگاه کیس وسترن ریزرو (Case Western Reserve) در کلیولند ، هوش هیجانی را مجموعه‌ای از شایستگی‌ها و توانایی‌هایی می‌داند که ما را قادر می‌سازد تا کنترل خود را به دست گیریم و در مورد دیگران نیز آگاه باشیم . به بیان ساده ، هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از هیجانات است، و در زمینه حرفه‌ای به این معناست که احساسات و ارزش‌های خود را نادیده نگیریم و تاثیرشان را بر رفتارمان بشناسیم. دکتر بویاتسیز می‌گوید که برای پی‌بردن به شدت میزان هوش هیجانی ، باید توجه کنیم که چقدر نسبت به دیگران دلسوز و حساس هستیم، و همیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه همدلی ، درک کردن افرادی است که مثل شما نیستند. 

آیا هوش هیجانی ثابت است؟

ضریب هوشی ما حتی با روند بلوغ مان نسبتا ثابت می‌ماند، ولی هوش هیجانی می‌تواند قوی‌تر شود.دکتر بویاتسیز می‌گوید، بسیاری از مدیران و رؤسا به آن چیزی که می‌دانند بهتر است عمل نمی‌کنند، و به این علت شکست می‌خورند. وی همچنین اضافه می‌کند، با اینکه برای کودکان ، در آن سنین ، قوی‌تر کردن هوش هیجانی کار ساده‌تری است، حتی بزرگسالان هم می‌توانند هوش هیجانی را در خود بپرورانند. به عنوان یک بزرگسال ، شکوفا کردن توانایی‌های شناختی مشکل است، اما شما در هر سن و هر مرحله‌ای از زندگی می‌توانید هوش هیجانی خود را پرورش دهید. 

آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان برای پرورش هوش هیجانی

برای پرورش هوش هیجانی طبیعتا بهتر است که هر چه زودتر شروع کنید. کتی کوهن، یک مددکار اجتماعی بالینی در فیرفاکس ویرجینیا، حومه شهر واشنگتن دی. سی. است. از نظر او، کمک به کودکان و نوجوانان جهت پرورش مهارت‌های اجتماعی قوی بهترین راه است. کوهن 20 سال است که به ایجاد کارگاه‌های مهارتهای اجتماعی برای کودکان که بعضی از آنها فقط سه سال دارند و نوجوانان می‌پردازد. وی می گوید، برخی کودکان می‌توانند علامت‌های اجتماعی را به آسانی تشخیص دهند. آنها می‌توانند بلافاصله موقعیت را سبک سنگین کنند. برای برخی دیگر ، ارتباطات اجتماعی ، مانند زبان بدن یا حالتهای بیانگر صورت ، یک زبان متفاوت است.

آموزش مهارت‌های اجتماعی کوهن در گروه‌های کوچک و اغلب همیشه با یاری والدین و معلمین صورت می‌گیرد و شامل تمرین‌هایی برای برقراری بهتر ارتباطات ، حل مسئله ، مدیریت خشم و استرس و حتی تاثیر گذاری مثبت بر دیگران در ملاقات اول است. کوهن می‌گوید، در یادگیری مهارت‌های اجتماعی مشکل اغلب افراد ، کنترل هیجانات بطور موثر است. و همانطور که دکتر بویاتسیز اشاره می‌کند نادیده گرفتن هیجانات‌مان می‌تواند اثر نامطلوبی بر تندرستی ، شادی و سلامت عمومی ما بگذارد، بدون اینکه میزان هوش یا سواد ما مهم باشد. خوشبختانه ارتباطات اجتماعی در هر سنی قابل اصلاح است. کوهن می‌گوید، حتی من هم گاهی مرتکب خطا می‌شوم و باید برای برقرای بهتر ارتباط با دیگران خودم را اصلاح کنم. 

یک تمرین ساده اما موثر

از یک روش ارتباطی بر پایه تفکر به جای روشی که احساسات هم در آن دخیل است استفاده کنید. برای بیان یک عقیده محکم ، به جای اینکه بگوییم ، من فکر می‌کنم ...، عبارت من احساس می کنم... را به کار ببریم. به این ترتیب عبارت ما معتبرتر و متقاعد کننده‌تر خواهد بود، و احتمالا کمتر به نظر خواهد رسید چیزی می گوییم که خود اعتقادی به آن نداریم. و به این ترتیب ما را از اشتغال ذهنی در مورد نگفتن آنچه که باید می‌گفتیم و یا گفتن آن به صورت دیگر ، رها می‌کند. 

تاثیر فرهنگ روی شخصیت

بنا بر یک برداشت نادرست همگانی برخی از اعضای جامعه ، فرهنگ دارند و برخی بی‌فرهنگ هستند. و باز بنابر یک برداشت نادرست همگانی دیگر برخی افراد شخصیت دارند و برخی بی‌شخصیت هستند. اما دیدگاه علمی همه افراد را هم دارای فرهنگ و هم دارای شخصیت می‌داند. در تعریف از فرهنگ گفته می‌شود که فرهنگ عبارت از مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص است. و در تعریف از شخصیت گفته می‌شود که شخصیت عبارت از مجموع ویژگیهای رفتاری و روانی هر یک از افراد است. شاید به جرات بتوان گفت که فرهنگ در علوم جامعه شناسی به همان اندازه مهم و قابل بحث است که شخصیت در علوم روانشناسی

تاثیر فرهنگ روی شخصیت

انسان از لحظه‌ای که متولد می‌شود و در ارتباط با محرکهای مختلف قرار می‌گیرد از عوامل مختلفی تاثیر می‌پذیرد. مهمترین دسته از این عوامل در کنار عوامل ارثی و ژنتیک عوامل محیطی هستند. عوامل محیطی شامل محیط اقتصادی ، محیط جغرافیایی و محیط فرهنگی و ... افراد می‌شود. عوامل فرهنگی همواره در مبحثهای مختلف روانشناختی و بویژه شخصیت ، رشد و شکل گیری آن حائز اهمیت بوده است. تحقیقات مختلف جامعه شناختی و روانشناختی نشان می‌دهد ویژگیهای فرهنگی یک جامعه تفاوتهای شخصیتی بارزی را در میان افراد آن جامعه در مقایسه با سایر جوامع ایجاد می‌کند. 

در برخی فرهنگها ویژگیهای شخصیتی چون برون گرائی شکل می‌گیرد و در برخی جوامع فرهنگی ویژگیدرون گرائی. برخی فرهنگها هیجان پذیری را به عنوان ویژگی شخصیتی در افراد خود شکل می‌دهند و برخی فرهنگهای دیگر آرامش و دوری از هیجان خواهی را . برخی فرهنگها شخصیتهای عاطفی‌تر را تربیت می‌کنند و برخی فرهنگها عاطفی بودن افراد خود را محدود و کنترل می‌کنند. 

علاوه بر تاثیر فرهنگ در یک سطح کلی مثلا فرهنگ یک جامعه گسترده در مقایسه با جوامع دیگر می‌توان از تاثیر فرهنگ بر شخصیت در مقیاسهای کوچکتر نیز صحبت کرد. در یک جامعه واحد طبقات مختلف ، اقشار مختلف ، مشاغل مختلف و حتی مناطق مختلف خرده فرهنگهای خاص خود را دارند. بطوریکه ویژگیهای شخصیتی افراد متعلق به هر یک از این طبقات ، اقشار ، مشاغل و مناطق می‌تواند متفاوت از بقیه باشد. تحقیقات متعدد شیوع شخصیتهایی که گرایش به بزهکاری و رفتارهای ضد اجتماعی دارند را در مناطق پایین از لحاظ اقتصادی ، فرهنگی و طبقاتی بیشتر از سایر مناطق گزارش می‌کنند. 

تاثیر شخصیت بر فرهنگ

جامعه شناسان معتقدند همانطور که شخصیت افراد از فرهنگ آن منطقه ، جامعه یا طبقه تاثیر می ‌پذیرد. تاثیرات متقابلی به صورتی ظریف و پیچیده در فرهنگ می‌گذارد. شخصیتهایی که دگرگونیهای فرهنگی را رهبری می‌کنند یا ثبات و استحکام فرهنگی را موجب می‌شوند. 

تغییر فرهنگ و شخصیت

تغییرات فرهنگی ، دگرگونی فرهنگها از مسایل مورد بحث رایج در علوم جامعه شناختی هستند. از این رو بسیار احتمال دارد که فرد در مواجهه با تغییرات فرهنگی قرار گیرد. زمانی که فرهنگ یک جامعه بنا به دلایل مختلف مثل تاثیر پذیری از عوامل اجتماعی ، اقتصادی و ... تغییر پیدا می‌کند. یا فرد به صورت ارادی یا غیر ارادی در فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود قرار می‌گیرد مثل مهاجرت و ... چه تغییراتی از لحاظ شخصیتی در او اتفاق می‌افتد؟ 

براساس نظریات مختلف واکنشهای افراد در قبال این تغییرها معمولا متفاوت و متاثر از ویژگیهای فردی یاشخصیت آنهاست. برخی افراد به راحتی این تغییرات را پذیرفته و تغییراتی در شرایط زندگی خود ایجاد می‌کنند،برخی در مقابل این تغییرات شدیدا مقاومت نشان می‌دهند و برخی ناراحتیها و مشکلاتی را تجربه می‌کنند.برخی از این تغییرات فرهنگی به صورتی ظریف و بدون آگاهی کامل فرد اتفاق می‌افتند و طبعا تاثیرات آهسته و ظریفی را در شخصیت فرد به جای می‌گذارند. برخی شخصیتها در مقابل تغییرات فرهنگی انعطاف پذیرتر هستند که البته این انعطاف پذیری به عنوان یک ویژگی شخصیتی در سایر حوزه‌های زندگی آنها نیز قابل مشاهده است. 

فرهنگ ، تعلیم و تربیت و شخصیت

فرهنگ نفوذ عمیقی روی شیوه‌های تعلیم و تربیت یک جامعه دارد. برنامه‌های تعلیم و تربیتی علاوه بر تاثیر از برنامه‌های دیگر جامعه (اقتصادی ، سیاسی و ...) در چارچوب فرهنگی طرح ریزی و اجرا می‌شوند. با توجه به این که هدف تعلیم و تربیت ، رشد شخصیتهای یک جامعه است. روشن است فرهنگ با سایه‌ای که روی برنامه‌های تعلیم و تربیت می‌گستراند شکل گیری و تربیت شخصیتهای جامعه را متاثر می‌سازد. برخی برنامه‌های تعلیم و تربیتی و حتی توصیه‌های روانشناختی قابل اجرا در تمامی فرهنگها نیستند. بر این اساس متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسان هر جامعه یافته‌های سایر جوامع را در زمینه‌های مختلف تعلیم و تربیت ، شخصیت و ... بر اساس فرهنگهای جامعه خود مورد بررسی قرار می‌دهند. حتیآزمونهای شخصیتی قبل از اجرا در جوامع مختلف باید با هنجارهای فرهنگی آن جامعه سازگار گردد. 

انگیزه دادن به کارمندان

باورهای نادرست درمورد انگیزه دادن به کارمندان

موضوع انگیزه دادن و تشویق کـارمنـدان بــــرای مـــدیران ونـــاظران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. با وجــود اهمیت موضوع، باورهای نادرست در این زمینه بسیارند--به ویژه میان مدیران جـدیـــد و تـازه کار. قبل از اینکه ببینیممدیران برای تقویت انگیزه کارمندان چـــه می توانند بکنند،باید این باورها و اعتقادات نادرست را برطرف کنیم.

عقیده 1: "من می توانم به بقیه انگیزه بدهم!"

واقعاً اینطور نیست! –آنها اول باید بـخودشان انگیزه بدهند.
شــما نمی توانید به بقیه انگیزه بدهید، اما می توانید این
موقعیت را بــرای آنـــها ایـــجاد کنید که انگیزش هایشان را
تقویت کنند. نکته ی اساسی این است که بدانید چطور می توانید این موقعیت را برای هر کدام از کارمندانتان مهیا کنید.

عقیده 2:  "پول مشوق و انگیزه دهنده خوبی است!"

واقعاً اینطور نیست! چیزهایی مثل پول، یک دفترکار زیبا، و امنیت شغلی می تواند از کمتر شدن انگیزه فرد جلوگیری گند، اما قادر نیست انگیزه او را بیشتر کند. نکته اساسی این است که پی به انگیزش های هرکدام از کارمندانتان ببرید.

عقیده 3:  "ترس محرک بسیار خوبی به شمار می رود."

درست است ترس می تواند محرک خوبی باشد، اما فقط برای یک مدت بسیار کوتاه. به همین خاطر است که داد و فریادهای رئیس هیچگاه هیچ تاثیر طولانی مدتی در کارمندان ندارد.

عقیده 4:  "من می دانم چه چیز به من انگیزه می دهد، پس می دانم که به بقیه کارمندان هم چه چیزی انگیزه می دهد."

واقعاً اینطور نیست. افراد مختلف با عوامل مختلفی تحریک و تشویق می شوند. ممکن است داشتن تعطیلی بیشتر برای گذراندن در کنار خانواده برای من انگیزه خوبی باشد، اما فرد دیگر ممکن است وقتی ببیند کاری به نحو احسن انجام گرفته انگیزه پیدا کند. همانطور که در قبل هم گفتیم کلید این کار این است که ببینید هر یک از کارمندانتان به چه چیز تشویق و تحریک می شوند.

عقیده 5:   "رضایت بیشتر از کار به معنای انجام بیشتر آن کار است."

تحقیقات نشان می دهد که این مسئله به هیچوجه واقعیت ندارد. رضایت و خوشنودی از کار باعث انجام بیشتر آن کار نمی شود. اگر اهداف سازمان یا شرکت با اهداف کارمند یکسان نبوده و تطابق نداشته باشد، کارمندان با همه وجود در راستای اهداف شرکت کار نخواهند کرد.

عقیده 6:  "من قادر به درک انگیزه دادن و تشویق کارمندان نیستماین خودش یک نوع علم است!"

نه درست نیست! قدم های اصلی را در این زمینه به راحتی می توانید بردارید که میتواند در عملکرد کارمندانتان نقش بسزا داشته و به آنها کمک کند به خود انگیزه بدهند. قصد ما در این مقاله آموزش این اصول به شماست!

اصول و قواعد کلی

1.  انگیزه دادن به کارمندان با انگیزه دادن به خودتان آغاز می شود.

وقتی از کارتان متنفر باشید، گمان می کنید که بقیه افراد هم همینطور هستند. اگر استرس کاریتان خیلی زیاد باشد، به نظرتان می آید که بقیه هم مثل شما هستند. اشتیاق و علاقه مسری است. اگر شما نسبت به کارتان انگیزه و اشتیاق داشته باشید، دیگران هم مثل شما خواهند شد. همچنین اگر خیلی خوب مراقب خودتان و کارتان باشید، دیدگاه بهتری نسبت به طریقه کار کردن دیگران پیدا خواهید کرد.

یک راه بسیار عالی برای یاد گرفتن در مورد انگیزش و تشویق، این است که انگیزه های خود را بفهمید. کلید اصلی در انگیزه دادن به کارمندان، شناخت انگیزش های آنان است. پس، چه چیز به خود شما انگیزه می دهد؟ پیش خودتان همه موارد را در نظر بگیرید، گذراندن وقت بیشتر کنار خانواده، شناخت، کار خوب، آموزش، خدمات، و ... ببینید شغل شما برای برآوردن انگیزش هایتان چگونه عمل می کند. و برای بیشتر انگیزه دادن به خودتان چه کارهایی می توانید انجام دهید؟

2.  سعی کنید اهداف شرکت را در راستای اهداف کارمندان قرار دهید.

همانطور که در بالا ذکر شد، کارمندان ممکن است چنان در کارشان علاقه مند و باانگیزه شوند، که سخت کار کنند. اما، اگر نتایج کار آنها در راستای اهداف شرکت نباشد، برای شرکت فرقی نخواهد کرد که کارمند به آن سختی کار کند یا اصلاً هیچ کاری نکرده و صبح تا شب روی صندلی خود بنشیند. از اینرو ضروری است که مدیران بدانند واقعاً چه کاری از کارمندانشان می خواهند. این اولویت ها به منزله اهداف شرکت است. مشخص کردن اهداف شرکت معمولاً از طریق برنامه ریزی استراتژیک انجام می گیرد. هر قدمی که برای انگیزه دادن وتشویق کارمندان بردارید، اطمینان یابید که کارمندان نیز اهداف خود را تعیین می کنند و این اهداف مطابق با اهداف شرکت است.

3.  نکته اصلی در انگیزه دادن به کارمندان این است که بفهمید انگیزش هر کدام چیست.

افراد مختلف با چیزهای مختلفی انگیزه پیدا می کنند. هر قدمی که برای انگیزه دادن به کارمندانتان بردارید، ابتدا باید ببینید انگیزش هرکدام از آنها چیست. برای این منظور می توانید از خود آنها سوال کنید، به حرفهایشان گوش کنید و به کارها و عملکردهایشان دقت کنید.

4.  حمایت از انگیزش های کارمندان یک روند است نه یک تکلیف.

شرکت ها نیز مثل انسانها به مرور زمان تغییر می کنند. به همین خاطر است که حفظ موقعیت مناسب برای انگیزه پیدا کردن هر کارمند یک روند ناتمام است. اگر به این مسئله از این دیدگاه نگاه کنید، خودتان نیز انگیزه بیشتری پیدا می کنید.

5.  برای انگیزه دادن به کارمندان از سیستم های سازمانی استفاده کنید (مثلاً سیاست ها وعملکردهای مختلف)فقط بر حسن نیت خود تکیه نکنید.

برای انگیزه دادن به کارمندان، نباید تکیه تان فقط بر ایجاد روابط قوی میان فردی با آنها باشد. ذات این روابط ممکن است به میزان زیادی تغییر کند، مثلاً در موقعیت های استرس زا. به جای اینکار، می توانید از تکنیک ها و سیستم های قابل اطمینان و جامع در شرکت استفاده کنید.  مثلاً می توانید از تکنیک های پاداش، سیستم های عملکردی کارمندان، سیاست های سازمانی، و ...در این زمینه استفاده کنید.

اقدامات

مواردی که در این قسمت به آنها اشاره می کنیم، قدم هایی است که می توانید برای فراهم کردن محیط و موقعیت مناسب برای کارمندان برای انگیزه دادن به خودشان بردارید.

1.  فقط خواندن این مقاله کافی نیست، باید آن را به مرحله عمل هم درآورید.

این مسئله در خواندن سایر مقاله ها و اطلاعات مربوط به مدیریت نیز صدق می کند.

2.  به طور خلاصه فاکتورهای انگیزه دهنده برای خودتان را یادداشت کنید و ببینید شما برایحفظ این فاکتورها چه می توانید بکنید.

تاحدودی به این کار برنامه ریزی انگیزه می گویند که به شما برای حمایت از انگیزش های کارمندانتان کمک می کند.

3. لیستی از 3 تا 5 عامل تقویت انگیزه برای هریک از کارمندانتان تهیه کنید.

ابتدا این لیست را خودتان برای هرکدام از کارمندانتان پر کنید و بعد از آنها بخواهید چنین لیستی برای خود پر کنند. پاسخ های خودتان را با آنها مقایسه کنید. تفاوت بین آنچه شما برای آنها مهم می دانید و آنچه آنها برای خودشان را درک کنید. بعد با هر یک از کارمندانتان در این زمینه صحبت کنید و از آنها بپرسید که فکر می کنند مهمترین عوامل انگیزه دهنده به آنها چه چیزهایی است. بعد از این کار وقت بگذارید و راه ها و اقدامات مربوط به هر کارمند را جداگانه بررسی کنید و ببینید که برای برآوردن انگیزش های هرکدام از کارمندانتان جه می خواهید بکنید.

4.  اطمینان حاصل کنید که انگیزش های تک تک کارمندانتان در سیستم پاداش شرکت براورده می شود.

مثلاً کار آنها به نحوی تغییر کرده نیازمند تلاش و عملکردهای بیشتر است. می توانید سیاست هایی را در شرکت ایجاد کنید که به کارمندان مثلاً با دادن تعطیلی  پاداش می دهد.

5.   با کارمندانتان تک تک دیدار کنید.

کارمندان شما بیش از توجه نشان دادن شما با مراقبت ها و حمایت های شما انگیزه می گیرند. برای شناختن کارمندانتان، خانواده های هرکدام، غذای مورد علاقه آنها، اسامی فرزندانشان و... وقت بگذارید. و اینکار جر با گذراندن وقت به صورت انفرادی با هر کدام از آنها عملی نمی شود.

6.  از مهارت های کارمندانتان استفاده کنید.

می توانید از مهارت های کارمندانتان برای انجام کارهای بخصوص در شرکت استفاده کنید. طریقه انجام کار را به خود آنها واگذار کنید. اینکار میزان زیادی از وقت شما را آزادتر خواهد کرد و همچنین باعث می شود کارمندان هم انگیزه بیشتری پیدا کنند و عملکردهایشان ارتقا یابد.

7.  وقتی کار نیکی می بینید، پاداش دهید.

یک درس خیلی مهم برای مدیران و ناظران این است که روی رفتارهای و عملکردهای کارمندان خود دقیق شوند، نه روی شخصیت آنها. عملکرد در شرکت باید براساس رفتار افراد در راستای اهداف باشد، نه بر اساس محبوبیت کارمندان. اگر بخواهید فقط بر مبنای احساس خود به یک کارمند در برابر او رفتار کنید، دچار دردسر خواهید شد.

8.  پاداش را به محض دیدن کار نیک اهداء کنید.

این کار این احساس را ایجاد خواهد کرد که شما از رفتارها و عملکردهای کارمنداتان رضایت دارید. و هرچه زمان بین عملکرد کارمندتان تا پاداش شما کمتر باشد، به کارمندان بیشتر ثابت می شود که شما چنین رفتارهایی را می پسندید.

9.  حداقل اصول اولیه مدیریت عملکرد را اجرا کنید.

مدیریت عملکرد صحیح شامل شناخت اهداف، مقیاساتی برای اطمینان از به مرحله عمل در آمدن اهداف، توجه و فیدبک مداوم دربرابر این مقیاسات، و اقدامات اصلاحی برای هدایت فعالیت ها برای رسیدن به اهداف. مدیریت عملکرد را می توان در سازمان ها، شرکت ها، گروه ها و فرایندهای مختلف در شرکت و کارمندان اجرا کرد.

10.  اهداف هوشمندانه تری ایجاد کنید.

منظور از اهداف هوشمندانه تر، اهداف خاص، سنجش پذیر، قابل قبول، واقع گرایانه و بجا است که مهارت ها را افزایش داده و پاداشهایی نیز برای افراد مربوط در نظر می گیرد.

11.  ببینید چطور نتایج به دست آمده از کارمندان به کمک نتایج و اهداف شرکت می رسد.

کارمندان معمولاً وقتی احساس می کنند که واقعاً کار مفیدی انجام داده اند که بدانند کارشان تفاوتی در روند شرکت ایجاد کرده است. این مسئله نیازمند گفتگو درمورد اهداف شرکت، پیشرفت کارمندان به سمت اهداف خود و تقدیر و قدردانی از به مرحله عمل درآمدن اهداف است.

12.  دستاوردهایتان را جشن بگیرید.

متاسفانه این قدم مهم و اساسی همیشه به دست فراموشی سپرده می شود. مدیران و ناظران تازه کار معمولاً توجهشان بر انجام بیشتر کار است. این یعنی شناخت و حل مشکلات. اما مدیران کارکشته و باتجربه می دانند که جشن گرفتن  و تقدیر از راه حل ها به همان اندازه مهم است. بدون تقدیر از موفقیت ها، کارمندان خسته و نسبت به تلاش های خود در شرکت بدگمان می شوند.

13.  اجازه دهید کارمندان حرف های مشتریان شرکت (داخلی یا خارجی) را بشنوند.

اجازه دهید کارمندان اظهارات مشتریان را درمورد فواید تلاش هایشان بشنوند. مثلاً اگر وظیفه یکی از کارمندان تامین سیستم کامپیوترهای داخلی شرکت است (مشتری داخلی)، بگذارید کارمندان دیگر قدردانی خود را نسبت به آن کارمند نشان دهند. و اگر کارمندانی وظیفه شان سرویس به مشتریان خارج شرکت یا همان مشتریان واقعی است، می توانید یکی از مشتریان را به شرکت بیاورید تا از کارها و تلاشهای آنها قدردانی کند.

14.  اگر از کارمندی خوشتان نمی آید، آن را بپذیرید.

مدیران هم انسان هستند. برای آنها هم پیش می آید که بدون دلیل از فردی بدشان بیاید. مثلاً چون آن فرد شبیه به یکی از عموهایتان است که از او بدتان می آید، از او هم خوشتان نمی آید. در چنین مواردی، به خودتان بقبولانید که از آن فرد خوشتان نمی آید، بعد با فرد مناسب دیگری درمورد عدم علاقه خود به فرد مزبور صحبت کنید، مثلاً با دوستتان، همسرتان یا رئیستان.  به آن دوست بگویید که می خواهید بدانید به چه دلیل از آن فرد خوشتان نمی آید و چطور باید با او روابط کاری مثبتی برقرار کنید. حرف زدن درمورد این مسئله خود کمک بسیار خوبی است و می توانید از افکار و عقاید دیگران هم استفاده کنید. همانطور که در بالا ذکر کردیم، اگر بخواهید برحسب احساستان به کارمندان با آنها رفتار کنید کاری از پیش نخواهید برد. درعوض با تمرکز بر آنچه می بینید و رفتارهای آنها می توانید اطمینان یابید که برخوردی عادلانه و مثبت با همه ی آنها داشته اید .