راهکارهایی ساده برای تقویت قوه حافظه

آیا فهرست خرید، نام همسایه، علت رفتن به خیابان و عنوان کتابی را که باید برای فرزندتان تهیه کنید، فراموش کرده اید!ناراحت نشوید زیرا فراموشی بعضی از مطالب اجتناب ناپذیر است. در بیشتر موارد فراموشی هیچ ارتباطی با بیماری آلزایمر و دیگر بیماری ها ندارد بلکه بیشتر به استرس، کار زیاد و تشتت فکری افراد مربوط می شود. آیا شما می خواهید حافظه فعال تری داشته باشید؟ نکاتی درباره فعالیت حافظه در «Readers digest» عنوان شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.
1) از حافظه خود بهره ببرید ؛ این قانون طلایی قدرت مغز است. عملکرد مغز مانند ماهیچه هاست و هرچه بیشتر از آن استفاده شود، قوی تر می شود. تماشای برنامه های متعدد تلویزیونی، آشپزی، نظافت و خرید روزانه، هنگامی که به طور مرتب تکرار شود، قدرت مغز را کاهش می دهد.یادگیری مطالب جدید، تغییر برنامه های روزمره، گفت وگو، مسافرت های هیجان انگیز و ماجراجویی و… باعث بهبود عملکرد مغز می شود.
۲ ) مصرف ویتامین B کمپلکس؛ با بالا رفتن سن قدرت جذب ویتامین B از موادغذایی در بدن کاهش می یابد در صورتی که ویتامین B نیز برای داشتن حافظه قوی مهم است. لازم به ذکر است ۲ نوع مکمل دیگر که باید همراه ویتامین B مصرف شود و از بیماری آلزایمر جلوگیری می کند، ویتامین «C و E» است.
۳ ) گنجاندن نان سبوس دار در رژیم غذایی؛ بیش از هر قسمت دیگر بدن، مغز متکی به گلوکز به عنوان سوخت است. این گلوکز از کربوهیدرات به دست می آید. بنابراین با مصرف میوه، سبزی ها، مواد سبوس دار، کربوهیدرات مورد نیاز بدن را تامین کنید.
۴ ) مصرف ماهی؛ ماهی سرشار از اسیدهای چرب امگا۳ است که در حفظ و تقویت حافظه موثر است.
5) حداقل هفته ای یک بار در وعده شام از سبزیجات استفاده کنید؛ سبزیجاتی که میزان کمی چربی اشباع شده دارد و سرشار از فیبر است، به شما در کنترل میزان کلسترول کمک می کند. میزان بالای کلسترول به مرور زمان به رگ ها آسیب می رساند، همچنین روی کارکرد حافظه در درازمدت تاثیر منفی می گذارد و به روند بیماری های پارکینسون و آلزایمر سرعت می بخشد.
۶ ) از مصرف دسر در هنگام شب پرهیز کنید؛ این کار باعث کاهش وزن می شود که برای تقویت حافظه مفید است، چرا که نتیجه محققان سوئدی نشان می دهد که زنان و مردان چاق بیشتر با خطر ابتلا به بیماری آلزایمر مواجه می شوند.
7) لوح فشرده یا نوار آموزشی گوش دهید؛ ۳ روز در هفته در هنگام پیاده روی سریع به سی دی های صوتی گوش دهید تا هم سالم تر باشید و هم حافظه فعال تری داشته باشید.
۸ ) پس از یادگیری و آموزش، خواب کافی داشته باشید؛ اگر برنامه جدید رایانه ای را آموزش می بینید، باید هنگام شب خواب خوبی داشته باشید. نتایج تحقیقات انجام گرفته در دانشگاه هاروارد نشان می دهد، خواب شب توانایی یادآوری مطالبی را که در طول روز یاد گرفته اید، بهبود می بخشد.
۹ ) مصرف مریم گلی و لیمو؛ نتایج چند بررسی و تحقیق نشان داده است، تاثیر ضدالتهابی مریم گلی ساعت ها پس از مصرف آن، مغز را تقویت می کند. علاوه بر آن آنتی اکسیدان موجود در لیمو برای حفظ فعالیت سلول ها مهم است.
۱۰ ) تماشای برنامه های آموزشی تلویزیون؛ تماشای برنامه های آموزنده بیشتر از سریال های خانوادگی مغز و حافظه را فعال و تقویت می کند.
۱۱ ) انگور را جایگزین شیرینی کنید؛ نتایج بررسی ها نشان داده است، افرادی که شیرینی های حاوی میزان بالایی از چربی های اشباع نشده مصرف می کنند، نسبت به دیگران ۲ برابر بیشتر در خطر ابتلا به بیماری آلزایمر قرار دارند. در حالی که آنتی اکسیدان و مواد دیگر موجود در انگور باعث بهبود جریان خون و سلامت کلی بدن می شود. بنابراین انگور جایگزین مناسبی برای شیرینی است.
۱۲) پودر کاری؛ محققان ایتالیایی دریافته اند، این ادویه آنزیمی را که از مغز محافظت می کند و مانع از بیماری آلزایمر می شود، تقویت می کند. از این ادویه در هنگام پخت غذا استفاده کنید تا علاوه بر طعم آن از مزایای تقویت کننده حافظه نیز بهره مند شوید.
۱۳ ) سویا؛ ماده موجود در این محصول علاوه بر حفظ و تقویت حافظه، مانع از ایجاد تغییر در پروتئینی که بیماری آلزایمر را ایجاد می کند، می شود.
۱۴ ) مطالعه روزانه؛ روزی یک ساعت کتابی را مطالعه کنید که از آن اطلاعات کمی دارید. با این کار فعالیت مغز افزایش می یابد و حافظه تقویت می شود.
۱۵ ) سرگرمی های هنری؛ با انجام هر نوع سرگرمی از نقاشی گرفته تا نواختن پیانو، مغز خود را فعال نگه دارید؛ این عمل علاوه بر تقویت حافظه مانع از اختلال مشاعر نیز می شود.
۱۶ ) حفظ شعر؛ حفظ کردن شعر یا شماره تلفن دوستان و یا نشانی بستگان ورزش خوبی برای سلول های مغز است.
17) کار متفاوتی انجام دهید؛ تغییر دادن مسیر خود به هنگام رفتن سر کار، نوشتن و… سلول های مغز را تقویت می کند
۱۸ ) گوش دادن به موسیقی هنگام ورزش؛ نتایج بررسی ها نشان می دهد این امر باعث می شود توان کلی مغز افزایش یابد.
۱۹ ) شرکت در کلاس ها ی آموزشی و ادامه تحصیل؛ در افرادی که تحصیلات بالاتری دارند، علایم بیماری آلزایمر کمتر دیده می شود.
۲۰ )چند کار را با هم انجام ندهید؛ اگر قصد دارید هنگام مکالمه تلفنی به ایمیل خود نیز نگاه بیندازید، به احتمال زیاد از مکالمه ای که انجام داده اید چیزی به یاد نخواهید داشت! انجام دادن چند کار با هم به مغز صدمه می زند.
۲۱ ) تخمه کدو بخورید؛ آهن موجود در این دانه، مغز را تقویت می کند.
۲۲ ) دقت داشته باشید؛ اسامی اشخاص یا مکان ها و اشیا را به خوبی به ذهن بسپارید. در بیشتر موارد علت فراموشی به دلیل فعالیت سیستم خودکار مغز هنگام انجام دادن کاری یا شنیدن حرفی است. اما اگر هنگام حرف زدن با کسی یا انجام کاری دقیق باشید، دچار مشکل فراموشی نمی شوید.
۲۳ ) انجام هر نوع کار و مطالعه در محیط آرام؛ آلودگی صوتی، توانایی مرور کردن مطالب را در مغز کاهش می دهد.

کمی در خصوص هوش هیجانی

با فکر کردن به باهوش‌ترین افرادی که می‌شناسید احتمالا چند خصیصه بارزشان را به خاطر می‌‌آورید، به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش ، بالاترین نمره‌ها را در مدرسه می‌گرفتند. آنها شغل‌های خوبی دارند ، ولی در ارتباط با همکارانشان موفق نیستند. و با اینکه دوستان زیادی دارند، ولی روابط جدی شخصی‌شان اندک است. 
خصوصیات افراد دارای هوش هیجانی بالا
به چند نفر از موفق‌ترین افراد در زندگی تان فکر کنید و به خصیصه‌‌های مشترکی که آنها با یکدیگر دارند. بی‌شک ، دایره دوستان این افراد بزرگ و متنوع است. ارتباطات شخصی‌شان قوی و زندگی خانوادگی شان مملو از افتخار و کامیابی است. آنها نسبت به دیگران ، حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می‌کنند، علاقه نشان می‌دهند.

آنها رضایت بیشتری از شغل خود دارند، احترام همسالانشان را برمی‌انگیزند و به خاطر خوب انجام دادن مسئولیت شغلی‌شان ، از سرپرست خود امتیاز و ترفیع می‌گیرند. آنها عواطفشان بدون ریاکاری ، احساساتشان بدون نخوت ، و اعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است. تفاوت بین این دو گروه، تفاوت میزان IQ یا ضریب هوشی و چیزی است که EI یا هوش هیجانی نامیده می‌شود. هوش هیجانی شیوه‌ای پذیرفته‌شده برای ارزیابی موفقیت یک فرد است. شیوه‌ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است. 

هوش هیجانی EI و تفاوت آن با IQ

تفاوت بین معلومات کتابی و مهارت در زندگی روزمره و ارتباطات افراد ، در واقع همان تفاوت بین IQ یا ضریب هوشی و EI یا هوش هیجانی آنهاست. از اواسط سال‌های 1980 مطالعات روزافزونی در این مورد انجام می‌شود که هیجانات ما ، و واکنش بعدی ما نسبت به آنها، چه مقدار در سلامت عمومی و موفقیت ما در زندگی نقش دارند، و به خصوص در سال‌های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته‌است. در واقع ، مطالعات وسیعی انجام شده تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی لازمه موفقیت نیست.

دکتر ریچارد بویاتسیز ، استاد دانشکده مدیریت ودرهد (Weatherhead) در دانشگاه کیس وسترن ریزرو (Case Western Reserve) در کلیولند ، هوش هیجانی را مجموعه‌ای از شایستگی‌ها و توانایی‌هایی می‌داند که ما را قادر می‌سازد تا کنترل خود را به دست گیریم و در مورد دیگران نیز آگاه باشیم . به بیان ساده ، هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از هیجانات است، و در زمینه حرفه‌ای به این معناست که احساسات و ارزش‌های خود را نادیده نگیریم و تاثیرشان را بر رفتارمان بشناسیم. دکتر بویاتسیز می‌گوید که برای پی‌بردن به شدت میزان هوش هیجانی ، باید توجه کنیم که چقدر نسبت به دیگران دلسوز و حساس هستیم، و همیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه همدلی ، درک کردن افرادی است که مثل شما نیستند. 

آیا هوش هیجانی ثابت است؟

ضریب هوشی ما حتی با روند بلوغ مان نسبتا ثابت می‌ماند، ولی هوش هیجانی می‌تواند قوی‌تر شود.دکتر بویاتسیز می‌گوید، بسیاری از مدیران و رؤسا به آن چیزی که می‌دانند بهتر است عمل نمی‌کنند، و به این علت شکست می‌خورند. وی همچنین اضافه می‌کند، با اینکه برای کودکان ، در آن سنین ، قوی‌تر کردن هوش هیجانی کار ساده‌تری است، حتی بزرگسالان هم می‌توانند هوش هیجانی را در خود بپرورانند. به عنوان یک بزرگسال ، شکوفا کردن توانایی‌های شناختی مشکل است، اما شما در هر سن و هر مرحله‌ای از زندگی می‌توانید هوش هیجانی خود را پرورش دهید. 

آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان برای پرورش هوش هیجانی

برای پرورش هوش هیجانی طبیعتا بهتر است که هر چه زودتر شروع کنید. کتی کوهن، یک مددکار اجتماعی بالینی در فیرفاکس ویرجینیا، حومه شهر واشنگتن دی. سی. است. از نظر او، کمک به کودکان و نوجوانان جهت پرورش مهارت‌های اجتماعی قوی بهترین راه است. کوهن 20 سال است که به ایجاد کارگاه‌های مهارتهای اجتماعی برای کودکان که بعضی از آنها فقط سه سال دارند و نوجوانان می‌پردازد. وی می گوید، برخی کودکان می‌توانند علامت‌های اجتماعی را به آسانی تشخیص دهند. آنها می‌توانند بلافاصله موقعیت را سبک سنگین کنند. برای برخی دیگر ، ارتباطات اجتماعی ، مانند زبان بدن یا حالتهای بیانگر صورت ، یک زبان متفاوت است.

آموزش مهارت‌های اجتماعی کوهن در گروه‌های کوچک و اغلب همیشه با یاری والدین و معلمین صورت می‌گیرد و شامل تمرین‌هایی برای برقراری بهتر ارتباطات ، حل مسئله ، مدیریت خشم و استرس و حتی تاثیر گذاری مثبت بر دیگران در ملاقات اول است. کوهن می‌گوید، در یادگیری مهارت‌های اجتماعی مشکل اغلب افراد ، کنترل هیجانات بطور موثر است. و همانطور که دکتر بویاتسیز اشاره می‌کند نادیده گرفتن هیجانات‌مان می‌تواند اثر نامطلوبی بر تندرستی ، شادی و سلامت عمومی ما بگذارد، بدون اینکه میزان هوش یا سواد ما مهم باشد. خوشبختانه ارتباطات اجتماعی در هر سنی قابل اصلاح است. کوهن می‌گوید، حتی من هم گاهی مرتکب خطا می‌شوم و باید برای برقرای بهتر ارتباط با دیگران خودم را اصلاح کنم. 

یک تمرین ساده اما موثر

از یک روش ارتباطی بر پایه تفکر به جای روشی که احساسات هم در آن دخیل است استفاده کنید. برای بیان یک عقیده محکم ، به جای اینکه بگوییم ، من فکر می‌کنم ...، عبارت من احساس می کنم... را به کار ببریم. به این ترتیب عبارت ما معتبرتر و متقاعد کننده‌تر خواهد بود، و احتمالا کمتر به نظر خواهد رسید چیزی می گوییم که خود اعتقادی به آن نداریم. و به این ترتیب ما را از اشتغال ذهنی در مورد نگفتن آنچه که باید می‌گفتیم و یا گفتن آن به صورت دیگر ، رها می‌کند. 

احساس‌های مثبت، عامل رشد و شكوفایی فردی

كمتر لحظه‌ای از زندگی ما خالی از حضور احساسات است. هر حادثه با خود احساسات خاصی را به همراه می‌آورد، چه این حادثه در دنیای خارج اتفاق بیفتد چه در دنیای درون. در یك تقسیم‌بندی كلی می‌توان احساس‌ها را به دو دسته تقسیم كرد: احساس‌های مثبت مانند شادی، رضایت‌مندی و علاقه. احساس‌های منفی مانند خشم، ترس و غم. اما براستی نقش احساسات در زندگی ما چیست؟ در این مقاله سعی می‌شود با توجه به یافته‌های نوین جامعه روانشناسی به بررسی احساس‌ها و تبیین نقش آنها در زندگی افراد بپردازیم.

در دهه 1930، از تعدادی راهبه خواسته شد در مورد زندگی شخصی خود چند خطی بنویسند. آنها به توصیف خاطرات دوران كودكی، مدارسی كه در آن درس خوانده بودند، تجارب مذهبی و مسائلی كه باعث شد به صومعه روی آورند، پرداختند. در ابتدا این یادداشت‌ها برای بررسی آینده شغلی راهبه‌ها به‌كار گرفته شد، اما نهایتاً به‌ طور كامل فراموش شدند.

پس از حدود 60 سال، آن یادداشت‌ها مجدداً مورد توجه قرار گرفتند. به این ترتیب كه سه روان‌شناس برای انجام تحقیقی آنها را از بایگانی بیرون كشیدند. در این تحقیق جدید، هر یك از این یادداشت‌ها بر اساس میزان حضور احساس‌های
ادامه نوشته

 

هوش هیجانی

دو روان شناس معروف (پیتر[Patton] سالووی و جان سایر 1997) هوش هیجانی را اینگونه تعریف کردند: هوش هیجانی توانایی درک هیجانات و عواطف به منظور دستیابی و ایجاد هیجاناتی است تا ضمن کمک به تفکر بهتر بتواند به شناخت هیجانات و عواقب بپردازد. ضمناً هماهنگی لازم میان عواطف و احساسات برای ارتقاء عاطفی و هوش را فراهم آورد .

کلمن معتقد است که هوش هیجانی ظرفیت انسان را در شناخت احساسات خود و دیگران تعیین و کمک می کند تا در خود ایجاد انگیزش کرد و هیجانات خود را کنترل در روابط خود و دیگران را بر این اساس پی ریزی نمائیم. بارآن[Baron] هوش هیجانی را مجموعه ای از توانائی مهارت هایی می داند که فرد را برای سازگاری موثر با محیط و نیل به موفقیت در زندگی تجهیز می کند.

بر اساس مجموعه تعاریف بالا هوش هیجانی را می توان تشخیص، فهم و غیره.... کنترل و مدیریت هیجانات در تعاملات فردی و گروهی، سازمانی، به منظور کمک به یکدیگر در رسیدن به اهداف فردی و گروهی سازمانی تعریف نمود.

با تشکر از خانم پوریایی که این مطلب رو فرستادن

 

 

آیا دوست دارید خلاقیتتان را بالا ببرید؟
قبل از دادن پاسخ بله یا خیر به سوال بالا، ببینید واژه ی خلاقیت در نظر شما واقعاً چه مفهومی دارد؟
اگر تصور می کنید خلاقیت فقط برای هنرمندان لازم است، درحالیکه شما مدیر یا معاون یک شرکت هستید، احتمالاً پاسخ شما به سوال بالا منفی خواهد بود. اما باید بدانید که مفهوم خلاقیت چیزی بسیار فراتر از هنر و هنرمندان است و در کلیه ی عرصه های زندگی برای همه مورد نیاز است

تصور شما از یک فرد خلاق احتمالاً کسی است که در یک اتاق زیر شیروانی که پر از تابلوهای نقاشی است زندگی میکند. یا نویسنده ای که همه ی روز خود را پشت یک کامپیوتر مشغول کار کردن بر روی رمان جدید خود می گذراند. یا یک موسیقیدان، بازیگر، یا خواننده که روی صحنه مشغول اجراست. همه این افراد به طرز هنرمندانه ای کار خود را به دیگران نشان می دهند، و می توان گفت که افراد خلاقی هستند حتی اگر کسی از هنر آنها لذت نبرد.

اما در مورد یک مدیر شرکت که افکار جدیدی برای تولید یک محصول جدید در سر دارد چه می توان گفت؟ فردی که برای به مرحله ی عمل درآوردن افکار و ایده های خود، شرکتی تاسیس کرده و صدها نفر را استخدام می کند؟ به نظر شما آیا این کار هم نیازمند خلاقیت نیست؟

در مورد یک دانشمند محقق که در آزمایشگاه خود مشغول به کار است، و سعی دارد تا ماده ای جدید برای ساختن دارویی برای درمان یک بیماری خطرناک بسازد، چه میتوان گفت؟ آیا این هم کاری خلاق نیست؟ مادری که سعی دارد تا با بودجه ی کم خود غذاهای خوشمزه برای کودکانش بپزد چطور؟ او فردی خلاق نیست؟

برای یک نفر ممکن است خلاقیت به معنای چسباندن صدف های دریایی در اطراف یک نقاشی برای قاب گرفتن آن باشد. برای فردی دیگر خلاقیت در حل یک مسئله ی دشوار فیزیک است.

وقتی مفهوم خلاقیت را فقط در چارچوب هنر تعریف کنیم، مطمئناً خیلی تفکرات و ایده های ناب و خلاقانه را نادیده گرفته ایم. هنرمندی که نقاشی می کند و نویسنده ای که رمان می نویسد، هر دو با دانشمندی که در آزمایشگاه کار می کند و آن مؤسس شرکت و آنکه با صدف دریایی برای نقاشی ها قاب درست می کند، وجه مشترک دارند.

همه ی آنها روی مشکلات و راه حلهایی برای آنها کار می کنند که سابقاً وجود نداشته است. این افراد از فکرشان برای تصویر راه های جدید برای انجام کارها استفاده میکنند.

آنها ایده هایی جدید، دیدگاهی جدید، محصولات جدید و تکنیک های جدید ابداع میکنند. گاهی اوقات توانایی خلاق بودن منجر به شهرت و ثروت می شود و گاهی هم فقط یک نوع احساس رضایت شخصی در فرد ایجاد می کند.

حال سؤال این است که آیا ما می توانیم توانایی خلاق بودن خود را تقویت کنیم؟ بله، یاد گرفتن اینکه چطور خلاق باشیم کاری بسیار لذت بخش و مفرح است. اکثر ما در دوران کودکی قبل از اینکه قانون های جهان را یاد بگیریم، بسیار خلاق بودیم. راه های بسیار زیادی برای زنده کردن دوباره ی این روحیه خلاقیت در ما وجود دارد.

برخی از این تکنیک ها شامل افکار بکر و ناگهانی، طرح ریزی فکر، اشکال مختلف هیپنوتیزم  و مدیتیشن و خواب های هدایت شده می باشد.

همه ی این تکنیک ها یک وجه اشتراک دارند: همه ی آنها سعی دارند تا از انتقادات و قضاوت های درون مغز ما عبور کنند.

همه ی ما ندایی درونی داریم که بر هر چه ما به آن فکر میکنیم و انجام می دهیم، نگاهی نقادانه دارد. اکثر اوقات ممکن است متوجه این ندای درونی باشیم و این ندا تاثیری شگرف بر عملکردهای ما در زندگی دارد.

در اکثر ما این ندای درونی بسیار منفی است. مهم نیست که در مورد چه فکر کنیم یا قصد انجام چه کاری را داشته باشیم، این ندای درونی دقیقاً مثل یک ضبط صوت مداوم مشغول انتقاد کردن و عیبجویی از کارهای ما و افکار و ایده هایمان است.

وقتی ما به فکری جدید برمی خوریم، ندای درونیمان به ما می گوید: "این فکری احمقانه است." یا اینکه می گوید، "من نباید هیچ وقت فردی متوسط باشم، باید بدرخشم و همیشه بهترین باشم. همه ی افکار من باید نوگرایانه و عالی باشد. اگر ایده های من از همان ابتدا عالی نباشد، من شکست خورده ام و بهتر است دیگر تلاشی نکنم."

این منتقد درونی منفی همیشه به صورت یک ندا نیست و گاهی تصاویری از شکست خود مشاهده می کنیم. یا احساس ترس و خجالت به ما دست می دهد که ما را از دنبال کردن ایده ها و اعمال جدید و خلاقانه باز می دارد.

منتقد درونی شما وقتی از شما انتقاد می کند و می گوید که افکار و ایده هایتان جالب نیست، شریر و زیان آور نیست. در واقع این منتقد سعی دارد تا شما را خجالت زده شدن در برابر واکنش ها و عکس العمل های منفی اطرافیان درمورد ایده های شما محافظت کند.

این منتقد درونی سعی دارد تا از ما فردی کامل و مطمئن بسازد، اما ممکن است گاهي تاثیرات مخربی نیز داشته باشد.

اگر این گفتگوهای نقادانه درونی ما اکثراً منفی باشد، توانایی های خلاقانه ما فروکش کرده و رفته رفته از بین می روند. و این حس انتقادگر درونی به جای اینکه به ما کمک کند تا افکار بهتری ایجاد کنیم، توانایی ما را برای مطرح کردن ایده ها و افکار جدید نابود می کند.  

شما نمی توانید در آنِ واحد هم انتقادگر و هم خلاق باشید. این دو رویکرد نیازمند طُرق فکری متفاوت از یکدیگر هستند. رویکرد انتقادانه، تحلیلگرایانه، و قضاوتیِ مغز ما از عهده ی ایجاد و تولید ایده ها و افکار جدید و خلاقانه بر نمی آید.

حتی نوع موج مغزی که هنگام افکار خردگرایانه و تحلیلگرایانه ایجاد می شود کاملاً با زمانی که افکار و ایده های خلاقانه تولید می کنیم متفاوت است.

اما اگر می خواهید خلاق باشید، موقعش رسیده است که با این منتقد سرسخت درونی مقابله کنید و او را پی نخود سیاه بفرستید!

راه‌هایی برای موفقیت بیشترتصوير اصلي را ببينيد

ایده‌های خلاقانه، نیاز به پرورش و باور ذهنی دارد. افراد باید برای خلاق بودن، روش‌هایی داشته باشند و با توجه به این روش‌ها، ایده‌های خود را پیش ببرند و به نتیجه برسانند.

 نسبت به رشد خلاقیت متعهد باشید

نخستین گام این است که خود را به طور کامل وقف رشد و توسعه توانایی‌های خلاقانه خود کنید. از تلاش دست برندارید. هدف‌گذاری کنید، روی کمک دیگران حساب باز کنید و برای رشد مهارت‌های خود، زمانی را در هر روز کنار بگذارید.

 خبره شوید

یکی از بهترین راه‌ها برای رشد خلاقیت، خبره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر درباره راه‌حل‌های ابتکاری و نوآورانه برای مسائل بپردازید.

 برای کنجکاوی خود ارزش قائل شوید

یکی از موانع متداول بر سر راه خلاقیت، کم‌توجهی به کنجکاوی است. هنگامی که کنجکاوی شما نسبت به چیزی برانگیخته می‌شود به جای آن‌که خود را سرزنش یا توبیخ کنید، به تحسین خود بپردازید و به خود پاداش دهید. رشد انگیزه‌های درونی بسیار اهمیت دارد. این باور را در خود تقویت کنید که خلاقیت به خودی خود ارزشمند است حتی اگر به دستاورد خاصی منجر نشود.

 خطرپذیر باشید

برای تقویت مهارت‌های خلاقانه خود، باید آماده خطرپذیری باشید. ممکن است تلاش‌های شما همیشه به موفقیت نینجامد اما مطمئن باشید تقویت استعدادهای خلاقانه و دستیابی به مهارت‌های تازه در آینده به دردتان خواهد خورد.

 به خود اعتماد داشته باشید

بی‌اعتمادی به توانایی‌ها، مانع خلاقیت می‌شود. پیشرفت‌هایی که به دست آورده‌اید را ثبت کنید، از تلاش‌های خود خشنود باشید و همیشه در صدد یافتن راهی برای تحسین خلاقیت خود باشید.

 زمان لازم را برای خلاقیت در نظر بگیرید

اگر زمان لازم و کافی را برای رشد استعدادهای خلاقانه خود اختصاص ندهید، در این کار موفق نخواهید شد. در هر هفته زمانی را برای تمرکز روی یک نوع پروژه خلاقانه کنار بگذارید.

 نگرش‌های منفی را کنار بگذارید

بر اساس یک مطالعه پژوهشی
ادامه نوشته

 

تفكر خلاق

منظور از تفكر خلاق، توانايي توليد‌ و خلق افكار، راه‌حل‌ها و اهد‌اف جد‌يد‌ است. هد‌ف اصلي د‌ر اين تفكر آن است كه براي مشكل يا موقعيت مورد‌نظر راه‌حل‌هاي متعد‌د‌ و فراوان انتخاب كنيد‌ و اگر يك راه‌حل مؤثر و مفيد‌ نبود‌، به سراغ راه‌حل بعد‌ي برويد‌ و اگر آن هم مفيد‌ نبود‌، به سراغ راه‌حل د‌يگر. د‌ر حالي كه اگر فرد‌ د‌و يا سه راه‌حل د‌اشته باشد‌ و آنها مؤثر نباشند‌، فرد‌ به سرعت به بن‌بست و د‌رماند‌گي مي‌رسد‌ (د‌يد‌گاه تونلي) و نااميد‌ي و افسرد‌گي نيز به نوبه خود‌ به راحتي مي‌توانند‌ به بزهكاري، اعتياد‌ و... ختم شوند‌.

براي انجام بهتر تفكر خلاق اصولي را بايد‌ رعايت كرد‌:  

1ـ هر نوع تصميم‌گيري و اقد‌امي را عقب بيند‌ازيد‌ تا به خوبي فكر كنيد‌.

2ـ ذهن خود‌ را آزاد‌ بگذاريد‌. هر نوع سانسور و كنترلي را از ذهن‌تان برد‌اريد‌. د‌ر اين صورت افكار جد‌يد‌ و تازه‌اي به ذهن مي‌آيند‌ كه د‌ر شرايط موجود‌ و معمولي اصلاً به ذهن خطور نمي‌كنند‌ (روش بارش ذهني).

3ـ تا آن جا كه مي‌توانيد‌، سعي كنيد‌ راه‌حل‌هاي بيشتري به ذهن بياوريد‌. هرچه تعد‌اد‌ راه‌حل‌ها بيشتر باشد‌، قد‌رت انتخاب و احتمال موفقيت شما بيشتر خواهد‌ شد‌.

4ـ تعد‌اد‌ راه‌حل‌ها مهم‌تر از كيفيت آنهاست (حد‌ود‌ 50 راه‌حل). مهم نيست كه راه‌حل‌هاي شما مثبت و سالم باشند‌، راه‌حل‌هاي منفي را هم مطرح كنيد‌؛ چون به كاهش سانسورهاي ذهن شما كمك مي‌كند‌. د‌ر تفكر معمولي از افراد‌ خواسته مي‌شود‌ كه فقط به راه‌حل‌هاي مفيد‌ و مثبت بيند‌يشند‌ و آنها را مطرح كنند‌ ولي د‌ر تفكر خلاق عقيد‌ه بر آن است كه حتي د‌ر راه‌حل‌هاي منفي هم مي‌توان نكات مثبت و مفيد‌ي يافت.

د‌ر واقع د‌ر ابتد‌ا با استفاد‌ه از تفكر خلاق، راه‌حل‌هاي فراواني را به د‌ست مي‌آوريم و د‌ر مرحله بعد‌ با استفاد‌ه از تفكر نقاد‌انه، همه راه‌حل‌ها را ارزيابي مي‌كنيم. هر يك از راه‌حل‌ها د‌ر صورت مضر بود‌ن، به راحتي حذف خواهند‌ شد‌.

روش آموزش آفرینندگی

همه روانشناسان پرورشی ومتخصصان آموزشی معتقدند که توانایی های خلاق وشیوه های فکری واگرا را می توان به افراد به خصوص به کودکان ونوجوانان ،آموزش داد.پیشنهادهای مهم این صاحبنظران درباره روشها وفنون ایجاد خلاقیت به قرار زیر است:

 

·    تجارب دانش آموزان را به موقعیتهای خاصی محدود نکنید. کارهای بدیع وتخیل آمیز دانش آموزان را مورد تشویق قرار دهید.سئوالهایی را از آنها بپرسید که مشوق تفکر واگرا باشد واز تکرار روشهای معمولی ومتداول بپرهیزید.یکی از روانشناسان به نام کالاگر(1964)در این زمینه گفته است که نوع سئوالهایی که معلم از دانش آموزان می پرسد.،بر نحوه ی تفکر آنها بسیار مؤثر است.مثلاً معلمی که در آموزش بررسی تراژدی هاملت (نمایشنامه معروف ویلیام شکسپیر)این سئوال را می پرسد:«چرا هاملت تقاضای اوفیلیا را رد کرد؟»دانش آموزان ممکن است از طریق تفکر همگرا این جوابها را بدهند:«هاملت از کلیه زنان بیزار شده بود .اوفیلیا هم یک زن بود ،از این رو هاملت او را جواب کرد.»اما معلم می تواند از طریق طرح سئوالهایی شبیه به سئوالهای زیر ،دانش آموزان را به تفکر واگرا وادارد:«هاملت چه روش دیگری را می توانست به کار ببرد تا شاه را به دام بیندازد؟»«مادر هاملت چه راههایی را پیش رو داشت؟»«اگر پولونیوس کشته نمی شد ،چه تاثیری بر نتیجه داستان می گذاشت؟»به عنوان مثالی دیگر معلم می تواند در درس علوم ،از دانش آموزان بپرسد «اگر نیروی جاذبه وجود نداشت انسان با چه مشکلاتی روبرو می شد؟»

       بیشتر سئوالهایی را بپرسید که با چرا وچگونه آغاز می شوند،نه با کجا ،چه کسی وچه وقت.سئوالهایی

      را مطرح کنید که دارای جوابهای متعدد باشند .سئوالهایی که تنها یک جواب دارند منجر به تفکر همگرا می شوند .سئوالهایی که جوابهای متعددی را در یادگیرنده بر می انگیزانند مشوق تفکرا واگرا وآفریننده هستند.

  • به یاد گیرندگان نشان دهید که برای طرح سئوالها وابراز اندیشه های غیر معمول وبدیع آنها ارزش واحترام قایل هستید.دانش آموزان خود راتشویق کنید تا سئوال های گوناگون از شما بپرسند.فراتر از اطلاعات ودانش های معمول فکر کنند.و راههای متعددی برای مسائل پیشنهاد دهند.از سئوالهای غیر معمولی که از سوی دانش آموزان مطرح می شوند وشما از عهده جواب دادن به آنها بر نمی آیید نهراسید.به آنها کمک کنید تا با همکاری یکدیگر برای یافتن جواب سئوالها تلاش کنند.دانش آموزان را در اظهار اندیشه های اصیل تشویق کنیدو با اظهار نظر عای غیر قالبی وغیر متداول وبدیع آنها ،حتی اگر خارج از تصورات خود شما باشند.با خوشرویی واحترام برخورد کنید.
  • فرصتهایی را برای خود آموزی ویادگیری اکتشافی در اختیار یاد گیرندگان قرار دهید و این نوع یادگیری آنها را تقویت کنید.یکی از ویژگیهای افراد آفریننده داشتن استقلال رای وتوانایی در پیدا کردن راه حل برای مسائل به صورت اکتشافی واز راه خود آموزی است.این نوع دانش آموزان هستند که نیاز به این گونه فرصتها دارند.بخشی از امتیازهای تحصیلی را به اینگونه فعالیتها اختصاص دهید.اگر تنها حفظ کردن مطالب و راه حل های قالبی مورد تایید معلمان واقع شود،دانش آموزان تنها به حفظ کردن مطالب خواهند پرداخت.اما اگر اندیشه های اصیل مورد تایید معلمان واقع شود،دانش آموزان به فعالیتهای خلاق مبادرت خواهند کرد.
  • نسبت به تفاوتهای فردی یادگیرندگان با احترام برخورد کنید ودر پرورش استعدادهای ویژه آنان بکوشید.از وادار کردن دانش آموزان به رقابت وچشم وهم چشمی با یکدیگر بپرهیزید.هر یک از دانش آموزان دارای استعداد وقریحه مخصوص به خود است که ممکن است از این جنبه،با دانش آموزان دیگر متفاوت باشد.در پرورش استعدادهای ویژه ،در دانش آموزان بکوشید.یافته های پژوهشی نشان داده اند که برخوردهای صحیح معلمان با کودکان در سنین پایین،بر رشد استعدادهای خلاق کودکان تاثیر فراوان دارد.گورتزل وگورتزل(Goretzel&Goretzel 1962) پس از بررسی شرایط پرورشی 400 تن از مشاهیر قرن بیستم ،درباره تاثیر  شرایط  پرورشی آموزشگاهها وروش آموزشی معلمان بر رشد تواناییهای خلاق در کودکان ،اینگونه بیان داشته اند:«معلمانی که بیش از معلمان دیگر مورد احترام وعلاقه این افراد نخبه –مشاهیر مورد مطالعه –قرار داشتند،معلمانی بودند که به این افراد امکان می دادند تا متناسب با توانایی هایشان پیش بروند،به آنها فرصت فعالیت در موضوعهای دلخواهشان را می دادند،آنها را به تفکر وا می داشتند وبه آنها برای مطالعه کتابهای مهیج معرفی می کردند»(ص9)
ادامه نوشته

نمونه ای از تاثیر روش صحیح معلم در پرورش استعدادهای آفریننده دانش آموزان:

زمانی که دانش آموز کلاس اول دبیرستان بودم،معلم زیست شناسی ام شبیه به یکی از شخصیتهای داستانهای چارلز دیکنز بود.او برجسته ترین شخصیتی است که من تا کنون شناخته ام.وقتی که می خواست پیشنهادی به ما بدهد،از تمام وجودش مایه می گذاشت .در حضور او ممکن نبود کسی تحت تاثیر قرار نگیرد.

او روزی در سر کلاس درس، ما را از یک مسابقه مقاله نویسی درباره ضررهای الکل که به وسیله اتحادیه زنان مسیحی طرفدار منع نوشابه های الکلی ترتیب داده شده بود آگاه کرد.آرزو می کرد که یکی از دانش آموزان در این مسابقه برنده شود.به اعتقاد او این یک کار خدایی بود و او هم می خواست در این راه کمکی بکند.

من چالش را پذیرفتم واین مسئله،برای مدت سه هفته زندگی مرا احاطه کرد.به قصد استفاده از کتابخانه عمومی شهر نیویورک از منزلم واقع در نیو جرسی به نیو یورک مسافرت کردم.صدها فیش تحقیقی را در باره این شیطان قدیمی،الکل،سیاه کردم.من نمودار تأثیر الکل بر بدن نحیف انسان را رسم کردم.وآثار شوم آن را برقلب،معده ،پانکراس وجگر به مشاهده گذاشتم.از مشاهده تأثیر مخرب آن بررگهای مغز از تبدیل سلولهای مغز به توده ای از بافت مرده به وحشت افتادم.کاملاً مطمعن شدم که با بزرگترین شیطان تاریخ بشر درگیرهستم.

من در مأموریت جدی خود ،تمام این اطلاعات تکان دهنده را بر روی کاغذ آوردم.معلم زیست شناسی ام از دیدن آن بسیار شادمان شد.دستش را روی شانه ام گذاشت وگفت:«پسر جان فکر می کنم موفق می شویم» وشدیم.مقاله من رتبه اول را حایز شد وجایزه بیست وپنج دلاری را نصیب من کرد.آن جایزه سبب شد که من دو تصمیم قطعی درباره آینده ام  بگیرم.یک هرگز مشروب الکلی ننوشم ودوم شغل نویسندگی را پیشه کنم.

مطلب فوق که در آن تأثیر تأیید وتشویق معلم بر ایجاد وگسترش فعالیتهای آفریننده به خوبی نشان داده شده ،از زبان نورمن کازینز یکی از شخصیتهای برجسته معاصر نقل شده است.نورمن کازینز در علوم ،هنر،سیاست وبسیاری معارف دیگر بشری صاحب نظر است.او نویسنده کتاب معروف آناتومی یک بیماری است وقبلاً هم صاحب امتیاز وسر دبیر مجله ی ستردی ریویو بود.

 

به نقل از کتاب روانشناسی پرورشی ،اثر کلازمایر(1985،ص531)

آفرینندگی

تعریف آفرینندگی

آفرینندگی یا خلاقیت ،از فرایندهای فکری است که به فرایند حل مسئله بسیار نزدیک است.گانیه (1977)در طبقه بندی خود از انواع یادگیری بالا ترین سطح یادگیری را حل مسئله می داند.ومعتقد است که آفرینندگی نوع ویژه ای ازحل مسئله است:

یک کشف علمی بزرگ یا یک اثر هنری بزرگ مطمعناًاز فعالیت حل مسئله سرچشمه می گیرد.این اعمال آفرینشی،مانندرفتار حل مسئله ،برمقدار زیادی از معلومات از پیش آموخته  شده چه از نوع معلومات عمومی شناخته شده درعلوم وچه از نوع معلومات خصوصی شناخته شده به وسیله شخص هنرمند متکی هستند.بسیاری از اندیشمندان آفریننده اظهار داشته اند که پیش از آفرینش یک اثر برای مدتی طولانی درباره مسائل مربوط به آن عمیقاًبه مطالعه وتفحص مشغول بوده اند.در واقع اگر مطلب به غیر از این بود تعجب آور می نمود.در اظهارات این افراد هیچ چیز نشان نمی دهدکه بین حل مسئله وکوششهای آفریننده ای که منجر به کشفیات دارای آثار مهم اجتماعی می شوند،تفاوت زیادی وجود دارد.(ص165)

 

با وجود شباهت زیاد بین حل مسئله وآفرینندگی می توان بین این دواز این لحاظ تفاوت قایل شد که حل مسئله فعالیتی عینی تر از آفرینندگی است وهدف مشخص تری از آن دارد.یعنی حل مسئله  بیشتر بر واقعیت استوار است.وهدف آن عینی وبیرونی است.در حالی که آفرینندگی ،بیشتر جنبه شخصی دارد وزیادتر از حل مسئله مبتنی بر شهود وتخیل است. به عبارت دیگر ،در حل مسئله ،شخص با موقعیتی روبه رو می شود که باید برای آن راه حل بیابد .اما در آفرینندگی ،فرد هم موقعیت مسئله وهم راه حل آن را خود می آفریند.

ویژگی مهم دیگر آفرینندگی که آن را لز حل مسئله متمایز می کند تازگی نتایج تفکر آفریننده است.یعنی راه حل های آفریننده راه حل هایی تازه هستند.که دیگران قبلاً به آن دست نیافته اند.بنابراین،تاکید بر اثر یا بازده فکری تازه است.«هسته اصلی مفاهیم مربوط به آفرینندگی را مفهوم تازگی تشکیل می دهد.آفرینندگی به راههای تازه ،اصیل ،مستقل وتخیلی اندیشیدن درباره انجام دادن کارها می انجامد» (وول فولک1987 ص149)

   منبع:روانشناسی تربیتی -دکتر علی اکبر صیف- دانشگاه پیام نور-۱۳۸۲