انگیزه دادن به کارمندان

باورهای نادرست درمورد انگیزه دادن به کارمندان

موضوع انگیزه دادن و تشویق کـارمنـدان بــــرای مـــدیران ونـــاظران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. با وجــود اهمیت موضوع، باورهای نادرست در این زمینه بسیارند--به ویژه میان مدیران جـدیـــد و تـازه کار. قبل از اینکه ببینیممدیران برای تقویت انگیزه کارمندان چـــه می توانند بکنند،باید این باورها و اعتقادات نادرست را برطرف کنیم.

عقیده 1: "من می توانم به بقیه انگیزه بدهم!"

واقعاً اینطور نیست! –آنها اول باید بـخودشان انگیزه بدهند.
شــما نمی توانید به بقیه انگیزه بدهید، اما می توانید این
موقعیت را بــرای آنـــها ایـــجاد کنید که انگیزش هایشان را
تقویت کنند. نکته ی اساسی این است که بدانید چطور می توانید این موقعیت را برای هر کدام از کارمندانتان مهیا کنید.

عقیده 2:  "پول مشوق و انگیزه دهنده خوبی است!"

واقعاً اینطور نیست! چیزهایی مثل پول، یک دفترکار زیبا، و امنیت شغلی می تواند از کمتر شدن انگیزه فرد جلوگیری گند، اما قادر نیست انگیزه او را بیشتر کند. نکته اساسی این است که پی به انگیزش های هرکدام از کارمندانتان ببرید.

عقیده 3:  "ترس محرک بسیار خوبی به شمار می رود."

درست است ترس می تواند محرک خوبی باشد، اما فقط برای یک مدت بسیار کوتاه. به همین خاطر است که داد و فریادهای رئیس هیچگاه هیچ تاثیر طولانی مدتی در کارمندان ندارد.

عقیده 4:  "من می دانم چه چیز به من انگیزه می دهد، پس می دانم که به بقیه کارمندان هم چه چیزی انگیزه می دهد."

واقعاً اینطور نیست. افراد مختلف با عوامل مختلفی تحریک و تشویق می شوند. ممکن است داشتن تعطیلی بیشتر برای گذراندن در کنار خانواده برای من انگیزه خوبی باشد، اما فرد دیگر ممکن است وقتی ببیند کاری به نحو احسن انجام گرفته انگیزه پیدا کند. همانطور که در قبل هم گفتیم کلید این کار این است که ببینید هر یک از کارمندانتان به چه چیز تشویق و تحریک می شوند.

عقیده 5:   "رضایت بیشتر از کار به معنای انجام بیشتر آن کار است."

تحقیقات نشان می دهد که این مسئله به هیچوجه واقعیت ندارد. رضایت و خوشنودی از کار باعث انجام بیشتر آن کار نمی شود. اگر اهداف سازمان یا شرکت با اهداف کارمند یکسان نبوده و تطابق نداشته باشد، کارمندان با همه وجود در راستای اهداف شرکت کار نخواهند کرد.

عقیده 6:  "من قادر به درک انگیزه دادن و تشویق کارمندان نیستماین خودش یک نوع علم است!"

نه درست نیست! قدم های اصلی را در این زمینه به راحتی می توانید بردارید که میتواند در عملکرد کارمندانتان نقش بسزا داشته و به آنها کمک کند به خود انگیزه بدهند. قصد ما در این مقاله آموزش این اصول به شماست!

اصول و قواعد کلی

1.  انگیزه دادن به کارمندان با انگیزه دادن به خودتان آغاز می شود.

وقتی از کارتان متنفر باشید، گمان می کنید که بقیه افراد هم همینطور هستند. اگر استرس کاریتان خیلی زیاد باشد، به نظرتان می آید که بقیه هم مثل شما هستند. اشتیاق و علاقه مسری است. اگر شما نسبت به کارتان انگیزه و اشتیاق داشته باشید، دیگران هم مثل شما خواهند شد. همچنین اگر خیلی خوب مراقب خودتان و کارتان باشید، دیدگاه بهتری نسبت به طریقه کار کردن دیگران پیدا خواهید کرد.

یک راه بسیار عالی برای یاد گرفتن در مورد انگیزش و تشویق، این است که انگیزه های خود را بفهمید. کلید اصلی در انگیزه دادن به کارمندان، شناخت انگیزش های آنان است. پس، چه چیز به خود شما انگیزه می دهد؟ پیش خودتان همه موارد را در نظر بگیرید، گذراندن وقت بیشتر کنار خانواده، شناخت، کار خوب، آموزش، خدمات، و ... ببینید شغل شما برای برآوردن انگیزش هایتان چگونه عمل می کند. و برای بیشتر انگیزه دادن به خودتان چه کارهایی می توانید انجام دهید؟

2.  سعی کنید اهداف شرکت را در راستای اهداف کارمندان قرار دهید.

همانطور که در بالا ذکر شد، کارمندان ممکن است چنان در کارشان علاقه مند و باانگیزه شوند، که سخت کار کنند. اما، اگر نتایج کار آنها در راستای اهداف شرکت نباشد، برای شرکت فرقی نخواهد کرد که کارمند به آن سختی کار کند یا اصلاً هیچ کاری نکرده و صبح تا شب روی صندلی خود بنشیند. از اینرو ضروری است که مدیران بدانند واقعاً چه کاری از کارمندانشان می خواهند. این اولویت ها به منزله اهداف شرکت است. مشخص کردن اهداف شرکت معمولاً از طریق برنامه ریزی استراتژیک انجام می گیرد. هر قدمی که برای انگیزه دادن وتشویق کارمندان بردارید، اطمینان یابید که کارمندان نیز اهداف خود را تعیین می کنند و این اهداف مطابق با اهداف شرکت است.

3.  نکته اصلی در انگیزه دادن به کارمندان این است که بفهمید انگیزش هر کدام چیست.

افراد مختلف با چیزهای مختلفی انگیزه پیدا می کنند. هر قدمی که برای انگیزه دادن به کارمندانتان بردارید، ابتدا باید ببینید انگیزش هرکدام از آنها چیست. برای این منظور می توانید از خود آنها سوال کنید، به حرفهایشان گوش کنید و به کارها و عملکردهایشان دقت کنید.

4.  حمایت از انگیزش های کارمندان یک روند است نه یک تکلیف.

شرکت ها نیز مثل انسانها به مرور زمان تغییر می کنند. به همین خاطر است که حفظ موقعیت مناسب برای انگیزه پیدا کردن هر کارمند یک روند ناتمام است. اگر به این مسئله از این دیدگاه نگاه کنید، خودتان نیز انگیزه بیشتری پیدا می کنید.

5.  برای انگیزه دادن به کارمندان از سیستم های سازمانی استفاده کنید (مثلاً سیاست ها وعملکردهای مختلف)فقط بر حسن نیت خود تکیه نکنید.

برای انگیزه دادن به کارمندان، نباید تکیه تان فقط بر ایجاد روابط قوی میان فردی با آنها باشد. ذات این روابط ممکن است به میزان زیادی تغییر کند، مثلاً در موقعیت های استرس زا. به جای اینکار، می توانید از تکنیک ها و سیستم های قابل اطمینان و جامع در شرکت استفاده کنید.  مثلاً می توانید از تکنیک های پاداش، سیستم های عملکردی کارمندان، سیاست های سازمانی، و ...در این زمینه استفاده کنید.

اقدامات

مواردی که در این قسمت به آنها اشاره می کنیم، قدم هایی است که می توانید برای فراهم کردن محیط و موقعیت مناسب برای کارمندان برای انگیزه دادن به خودشان بردارید.

1.  فقط خواندن این مقاله کافی نیست، باید آن را به مرحله عمل هم درآورید.

این مسئله در خواندن سایر مقاله ها و اطلاعات مربوط به مدیریت نیز صدق می کند.

2.  به طور خلاصه فاکتورهای انگیزه دهنده برای خودتان را یادداشت کنید و ببینید شما برایحفظ این فاکتورها چه می توانید بکنید.

تاحدودی به این کار برنامه ریزی انگیزه می گویند که به شما برای حمایت از انگیزش های کارمندانتان کمک می کند.

3. لیستی از 3 تا 5 عامل تقویت انگیزه برای هریک از کارمندانتان تهیه کنید.

ابتدا این لیست را خودتان برای هرکدام از کارمندانتان پر کنید و بعد از آنها بخواهید چنین لیستی برای خود پر کنند. پاسخ های خودتان را با آنها مقایسه کنید. تفاوت بین آنچه شما برای آنها مهم می دانید و آنچه آنها برای خودشان را درک کنید. بعد با هر یک از کارمندانتان در این زمینه صحبت کنید و از آنها بپرسید که فکر می کنند مهمترین عوامل انگیزه دهنده به آنها چه چیزهایی است. بعد از این کار وقت بگذارید و راه ها و اقدامات مربوط به هر کارمند را جداگانه بررسی کنید و ببینید که برای برآوردن انگیزش های هرکدام از کارمندانتان جه می خواهید بکنید.

4.  اطمینان حاصل کنید که انگیزش های تک تک کارمندانتان در سیستم پاداش شرکت براورده می شود.

مثلاً کار آنها به نحوی تغییر کرده نیازمند تلاش و عملکردهای بیشتر است. می توانید سیاست هایی را در شرکت ایجاد کنید که به کارمندان مثلاً با دادن تعطیلی  پاداش می دهد.

5.   با کارمندانتان تک تک دیدار کنید.

کارمندان شما بیش از توجه نشان دادن شما با مراقبت ها و حمایت های شما انگیزه می گیرند. برای شناختن کارمندانتان، خانواده های هرکدام، غذای مورد علاقه آنها، اسامی فرزندانشان و... وقت بگذارید. و اینکار جر با گذراندن وقت به صورت انفرادی با هر کدام از آنها عملی نمی شود.

6.  از مهارت های کارمندانتان استفاده کنید.

می توانید از مهارت های کارمندانتان برای انجام کارهای بخصوص در شرکت استفاده کنید. طریقه انجام کار را به خود آنها واگذار کنید. اینکار میزان زیادی از وقت شما را آزادتر خواهد کرد و همچنین باعث می شود کارمندان هم انگیزه بیشتری پیدا کنند و عملکردهایشان ارتقا یابد.

7.  وقتی کار نیکی می بینید، پاداش دهید.

یک درس خیلی مهم برای مدیران و ناظران این است که روی رفتارهای و عملکردهای کارمندان خود دقیق شوند، نه روی شخصیت آنها. عملکرد در شرکت باید براساس رفتار افراد در راستای اهداف باشد، نه بر اساس محبوبیت کارمندان. اگر بخواهید فقط بر مبنای احساس خود به یک کارمند در برابر او رفتار کنید، دچار دردسر خواهید شد.

8.  پاداش را به محض دیدن کار نیک اهداء کنید.

این کار این احساس را ایجاد خواهد کرد که شما از رفتارها و عملکردهای کارمنداتان رضایت دارید. و هرچه زمان بین عملکرد کارمندتان تا پاداش شما کمتر باشد، به کارمندان بیشتر ثابت می شود که شما چنین رفتارهایی را می پسندید.

9.  حداقل اصول اولیه مدیریت عملکرد را اجرا کنید.

مدیریت عملکرد صحیح شامل شناخت اهداف، مقیاساتی برای اطمینان از به مرحله عمل در آمدن اهداف، توجه و فیدبک مداوم دربرابر این مقیاسات، و اقدامات اصلاحی برای هدایت فعالیت ها برای رسیدن به اهداف. مدیریت عملکرد را می توان در سازمان ها، شرکت ها، گروه ها و فرایندهای مختلف در شرکت و کارمندان اجرا کرد.

10.  اهداف هوشمندانه تری ایجاد کنید.

منظور از اهداف هوشمندانه تر، اهداف خاص، سنجش پذیر، قابل قبول، واقع گرایانه و بجا است که مهارت ها را افزایش داده و پاداشهایی نیز برای افراد مربوط در نظر می گیرد.

11.  ببینید چطور نتایج به دست آمده از کارمندان به کمک نتایج و اهداف شرکت می رسد.

کارمندان معمولاً وقتی احساس می کنند که واقعاً کار مفیدی انجام داده اند که بدانند کارشان تفاوتی در روند شرکت ایجاد کرده است. این مسئله نیازمند گفتگو درمورد اهداف شرکت، پیشرفت کارمندان به سمت اهداف خود و تقدیر و قدردانی از به مرحله عمل درآمدن اهداف است.

12.  دستاوردهایتان را جشن بگیرید.

متاسفانه این قدم مهم و اساسی همیشه به دست فراموشی سپرده می شود. مدیران و ناظران تازه کار معمولاً توجهشان بر انجام بیشتر کار است. این یعنی شناخت و حل مشکلات. اما مدیران کارکشته و باتجربه می دانند که جشن گرفتن  و تقدیر از راه حل ها به همان اندازه مهم است. بدون تقدیر از موفقیت ها، کارمندان خسته و نسبت به تلاش های خود در شرکت بدگمان می شوند.

13.  اجازه دهید کارمندان حرف های مشتریان شرکت (داخلی یا خارجی) را بشنوند.

اجازه دهید کارمندان اظهارات مشتریان را درمورد فواید تلاش هایشان بشنوند. مثلاً اگر وظیفه یکی از کارمندان تامین سیستم کامپیوترهای داخلی شرکت است (مشتری داخلی)، بگذارید کارمندان دیگر قدردانی خود را نسبت به آن کارمند نشان دهند. و اگر کارمندانی وظیفه شان سرویس به مشتریان خارج شرکت یا همان مشتریان واقعی است، می توانید یکی از مشتریان را به شرکت بیاورید تا از کارها و تلاشهای آنها قدردانی کند.

14.  اگر از کارمندی خوشتان نمی آید، آن را بپذیرید.

مدیران هم انسان هستند. برای آنها هم پیش می آید که بدون دلیل از فردی بدشان بیاید. مثلاً چون آن فرد شبیه به یکی از عموهایتان است که از او بدتان می آید، از او هم خوشتان نمی آید. در چنین مواردی، به خودتان بقبولانید که از آن فرد خوشتان نمی آید، بعد با فرد مناسب دیگری درمورد عدم علاقه خود به فرد مزبور صحبت کنید، مثلاً با دوستتان، همسرتان یا رئیستان.  به آن دوست بگویید که می خواهید بدانید به چه دلیل از آن فرد خوشتان نمی آید و چطور باید با او روابط کاری مثبتی برقرار کنید. حرف زدن درمورد این مسئله خود کمک بسیار خوبی است و می توانید از افکار و عقاید دیگران هم استفاده کنید. همانطور که در بالا ذکر کردیم، اگر بخواهید برحسب احساستان به کارمندان با آنها رفتار کنید کاری از پیش نخواهید برد. درعوض با تمرکز بر آنچه می بینید و رفتارهای آنها می توانید اطمینان یابید که برخوردی عادلانه و مثبت با همه ی آنها داشته اید .

تیپهای شخصیتی آدلر

طبق دیدگاه الفرد ادلر سبک زندگی افراد توسط جامعه و بر اساس ترتیب تولد فرزندان اول و دوم و سوم و... شکل می گیرد . سبک زندگی یعنی فرد الگوی منحصر به فرد از ویژگی ها و رفتار ها و عادت ها را که باعث می شود فرد روال خاصی را پیگیری کند را سبک زندگی نامیده که هر فرد با اراده ازاد خودش مناسب ترین سبک زندگی را تعیین می کند و این جریان از سن 4 و 5 سالگی تثبیت می شود 

 بر اساس سبک زندگی به 4 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند :1_ تیپ سلطه گر : معمولا فرد بدون توجه به خواسته دیگران عمل می کند و رفتار ضد اجتماع دارد و جامعه ستیز است .
 
2_ تیپ گیرنده : ادم هایی که از مشکلات فرار می کنند و سعی می کنند خشنودی دیگران رو بدست بیارند و بیشتر افراد از این دسته اند .3_ تیپ اجتناب کننده : این افراد با مشکلات رو به رو نمی شوند و هیچ تلاشی هم برای حل مشکلات نمی کنند .4_ تیپ سودمند اجتماعی : این افراد با دیگران کنار می ایند و به نیاز های دیگران احترام می گذارند و علاقه اجتماعی رشد یافته ای دارند .


صادقانه بگید شما جزو کدام تیپ هستید ؟؟؟

عادات غذایی کودکان

فرزندان ما ، در واقع خود ما از لحظه تولد تا بزرگسالی با مشکلات گوناگونی روبه رو می‌شویم. یکی از شایع‌ترین این مشکلات ، بویژه در سنین قبل از دبستان ، بی‌اشتهایی است. عوامل بسیاری می‌تواند در روش غذایی و اشتهای کودک تاثیر بگذارد و ما فقط در صورتی می‌توانیم به او کمک کنیم که دلیل واقعی مشکل او را دریابیم و آن را بر طرف کنیم. در عین حال توجه به این نکته ضروری است که پیدایش مشکل یا ناراحتی یکی از بخشهای غیرقابل اجتناب در سیر رشد بچه‌هاست. قبل از هر چیز بهتر است تعریفی از اشتها ارائه کنیم. 

اشتها

اشتها یعنی میل خاص دستگاه‌های بدن که فرد را به سوی انتخاب غذای مورد نیاز و لازم هدایت می‌کند. اشتها نیز حالتی شبیه نفس‌کشیدن ، بلعیدن و سایر برنامه‌های بدن انسان بوده ، بی اختیار و غیر ارادی است. بدیهی است که تمایل نداشتن کودکان به غذا ، والدین را نگران می‌کند، اما باید به میل آنها احترام گذاشته و در ضمن به حل مساله پرداخته شود، در ضمن لازم نیست که اوقات غذا خوردن به ساعت جدال و درگیری تبدیل شود. غذا نخوردن کودکان را به بدخلقی آنها نسبت ندهید.
نباید بچه‌ها را عادت داد که فقط در ساعات غذا خوردن ، چیزی بخورند. پس در هنگام بروز این مشکل چه باید کرد؟ شاید قبل از هر چیز لازم باشد که فرزند خود را نزد پزشک ببرید، زیرا بی‌میلی به غذا ممکن است با پیدایش هر نوع بیماری ، هر چند خفیف و جزیی ، ایجاد شود و پزشک با معاینات دقیق فرزندتان این موضوع را روشن خواهد‌کرد. 

او بی اشتها نیست ، شما پرخورید!

گاهی اوقات والدین تصور می‌کنند که فرزندشان بی‌اشتهاست. در حالی که بیش از ظرفیت ، به او غذا می‌دهند و وقتی که او نمی‌خورد، تصور می‌کنند که مشکلی در اشتهای وی ایجاد شده‌است. اگر وضعیت رشد فرزند شما در نمودار قد و وزن مطلوب است و رشد طبیعی نشان می‌دهد، پس دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. 
غالبا تغییر رژیم غذایی نیز بی‌تاثیر در اشتهای کودک نیست. غذاهایی که چرب باشند، اشتیاق کودک را نسبت به غذا خوردن کمتر می‌کنند برای مثال اکثر بچه‌ها شیر را دوست دارند، اما بچه‌های بی‌اشتها شیر بدون سرشیر و شیر کم چرب را بهتر می‌خورند. گوشت ، سبزیجات و میوه نیز از منابع غذایی خوب برای کودکان به شمار می‌رود. 
فقط 3 وعده یا بیشتر؟
سوال بسیاری از والدین این است که خوراکی‌های میان وعده‌های اصلی غذا برای کودکان مناسب است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که می‌توان از خوراکی‌های کم حجم مانند سیب ، هویج ، آب میوه یا میوه استفاده ‌کرد تا علاوه بر این که مواد طبیعی را به بدن کودک می‌رسانند، موجب بی‌اشتهایی او نیز نشوند.
گاهی اوقات وقتی با فرزندتان بیرون می‌روید و او تقاضای یک شیرینی یا شکلات می‌کند. با او مخالفت نکنید، زیرا گاهی اوقات این خوراکی بیشتر غذای روح کودک شما به حساب می‌آید. البته بهتر است این گونه خوراکی‌ها بعدازظهر یا عصر به کودک داده‌شود تا مانع خوردن غذای اصلی نشود. یکی دیگر از کارهایی که والدین می‌توانند صورت دهند این است که یک رژیم غذایی کامل و متنوع را برای کودک در نظر بگیرند، اما به او اجازه دهند که مسوولیت انتخاب غذای خود را به عهده گیرد. بدین ترتیب او تمایل بیشتری برای خوردن غذا پیدا خواهد کرد. 

نمودار سینوسی اشتها

نکته قابل توجه دیگر این است که اشتها متغییر است. حتی مقدار شام و ناهار افراد با یکدیگر فرق می‌کند، سن کودک و میزان نیاز او به انرژی ، همچنین احساسات او ، همه در مقدار و نوع غذای مصرفی تاثیر دارند. کودکان ، معمولا در سال‌های دوم و سوم زندگی کمتر از سال اول غذا می‌خورند و در این دوران سرعت رشد هم نسبت به سال اول کندتر می‌شود، بنابراین آنها به انرژی کمتری نیز احتیاج دارند و غذای بسیاری نمی‌خواهند، که همه این موارد طبیعی است و نباید آنها را وادار به غذا خوردن کرد. از دیگر عوامل موثر بر اشتهای کودکان ، جو حاکم بر زمان صرف غذاست. 

غذا را با شادی صرف کنید

بهتر است که کودکان غذا را با شادی بخورند. اگر هنگام صرف غذا همه خوشحال و راضی باشند و از غذا خوردن لذت ببرند، می‌توانند آهسته غذاخوردن و زمین ریختن غذای کودک را بهتر تحمل کنند و با آرامش بیشتری با او کنار بیایند. در ضمن افرادی که برای کودک عزیز و مهم هستند، در احساسات کودک نقش بسزایی داشته و حالت آنها در حین غذاخوردن برای بچه الگو می‌شود. نگرانی و ترس بیش از هر چیز موجب بی‌اشتهایی کودکان می‌شود.
توجه داشته باشید که نگرانی و استرس والدین ، بیش از آنچه تصور کنید بر فرزندان تاثیر دارد و از آنجایی که فرزندان تجربه کافی در زندگی ندارند، ممکن است با احساس ناراحتی والدین بترسند که نکند والدین به دلیل مشکلاتی که دارند، فرزندشان را ترک کرده یا دیگر او را دوست نداشته‌باشند و همین مساله عاملی برای نگرانی و ترس آنها شده ، اشتهای آنان را بشدت کاهش می‌دهد. پس تا حد امکان فضای آرام و شادی را برای فرزندان ایجاد کنید تا آنها نیز با آرامش و خوشحالی مراحل رشد خود را پشت سر بگذارند. 

اوتیسم


اختلال فراگیر رشد ، عبارتی است که در حال حاضر برای اشاره به مشکلات روان شناختی شدید که در طفولیت ظاهر می‌شود، بکار می‌رود. اختلالات فراگیر رشد ، در بردارنده آشفتگی شدید در رشد شناختی ، اجتماعی ، رفتاری و هیجانی کودک است که عوارض گسترده‌ای بر روی فرایند رشد دارد. یکی از این اختلالات ، اوتیسم ، در قلمروهای پژوهشی و بالینی ، به وضوح برجسته شده است. اوتیسم ، کیفیات اصلی انسانی را متاثر می‌سازد، یعنی معاشرت بین فردی و رابطه پیچیده را مختل می‌سازد. کودکان مبتلا به اوتیسم ، تقایص شدید در روابط و تبدیل اجتماعی ، بازی بین فردی و ارتباط ظاهر می‌سازند.

یک نمونه از اوتیسم 

نادیا در سن 6 سالگی یک خروس ترسیم کرد. نقاشی او پیچیده و به میزان قابل توجهی دقیق بود. نادیا دارای استعدادهای خاصی بود، اما صحبت نمی‌کرد. ترجیح می‌داد تنها باشد، در اطاقش به طرز غیر قابل انعطافی به نظم و ترتیب اشیا اهمیت می‌داد. و بدون پاسخگویی به دیگران ، ساعتها در اطاق می‌نشست.

نادیا به عنوان اوتیستیک تشخیص داده شده بود. اختلال اوتیسم که یک اختلال فراگیر رشد است، عبارت است از فقدان پاسخگویی به دیگران و تاخیر شدید در رشد زبان. این مشکل قبل از 36 ماهگی شروع می‌شود. جالب اما تاسف برانگیز است یادآور شویم که زمانی که درمان او در زمینه ارتقا روابط با دیگران موثر واقع شد، استعدادهای هنری‌اش کاهش یافت.

علایم اوتیسم

کودکان مبتلا به اوتیسم در معاشرت بین فردی و روابط پیچیده ، نقایص شدید نشان می‌دهند. کانر (1943) ، اولین کسی بود که اوتیسم را توضیح داد. طبق نظر کانر ، خصوصیت برجسته و اساس اوتیسم ، عبارت است از ناتوانی فرو در برقراری ارتباط با دیگران و موقعیتها که از اوائل زندگی شروع می‌شود. برخی علائم اولیه اختلال اوتیستیک ، توسط بوردن و الن دایک (1992) شرح داده شده است. در نوزادان به نظر می‌رسد با نوزادان دیگر متفاوت باشند. ظاهرا نیازی به مادر نشان نمی‌دهند.

برای او تفاوتی نمی‌کند که در آغوش گرفته شود یا نه ، قوام عضلانی ضعیف و سستی دارند و کم گریه می‌کنند، اما ممکن است شدیدا تحریک پذیر باشند. در 6 ماه اول زندگی ، نمی‌توانند به مادر توجه کنند ، چیزی را طلب نمی‌کنند. لبخند نمی‌زنند یا در این رابطه تاخیر دارند. به اسباب‌بازی‌ها علاقه ندارند. در 6 ماه دوم ، علاقه‌ای به بازیهای اجتماعی نشان نمی‌دهند. سرد و بی‌روح هستند، ارتباط کلامی یا غیر کلامی ظاهر نمی‌سازند و در مقابل تحریک ، کم فعال یا بیش فعال هستند.

والدین کودکان اوتیستیک ، غالبا اولین کسانی هستند که ناپاسخگویی اجتماعی کودکانشان را متوجه می‌شوند. کودک اوتیستیک ، جهان را ذاتا خطرناک و مهلک تلقی می‌کند. همچنین این کودکان میل وسواسی به یکنواخت بودن محیط ، رفتارهای خود تحریکی نظیر تکان خوردن نوسانی ، دور خود چرخیدن و بهمزدن دستها ، رفتارهای خود ویرانگرانه نظیر کوبیدن سر به دیوار کوبیدن دست به دیوار ، و گاز گرفتن خود ، فقدان تماس چشمی و مجذوب اشیا بی‌جان شدن را از خود نشان می‌دهند.

ملاک‌های تشخیص اوتیسم

اگر کودک حداقل 6 ماده از مواد زیر را نشان دهد ، تشخیص اوتیسم را دریافت می‌دارد. حداقل دو تای آن از طبقه اول ، یکی از هر یک از طبقات دوم و سوم شروع باید قبل از سه سالگی باشد.

طبقه اول: نقص کمی در تبادل اجتماعی 

ناتوانی در برقراری ارتباط با همسالان متناسب با سطح رشد

فقدان جستجوی خودانگیز لذت ، علاقه یا پیشرفت با دیگران

فقدان مقابله به مثل یا هیجانی

طبقه دوم: نقص کمی در برقراری ارتباط

تاخیر یا فقدان رشد زبان گفتاری

نقص قابل توجه در شروع یا حفظ مکالمه یا دیگران ، در افرادی که از سطح گفتاری کافی برخوردارند.

استفاده کلیشه‌ای و تکراری از زبان یا زبان ویژه

فقدان بازی خود انگیخته یا بازی ابتکاری اجتماعی متناسب با سطح سن.

طبقه سوم: الگوی رفتار ، علائق و فعالیتهای محدود ، تکراری و کلیشه‌ای

مشغولیت با یک یا چند الگوی کلیشه‌ای و محدود که یا از لحاظ شدت یا از لحاظ کانون غیر عادی است.

چسبیدن ظاهرا اجباری به تشریفات یا کارهای غیر موثر و ناکار آمد

اطوارهای حرکتی کلیشه‌ای و تکراری مثل بازی با دست یا انگشت ، حرکات بدنی غیر عادی.

اشتغال ذهنی و مشغولیت پایدار با قسمتهایی از اشیا

چند نکته اساسی در مورد کودکان اوتیستیک

به نظر می رسد کودکان اوتیستیک قادر نیستند در هر زمان به بیش از یک نکته راهنما (خصوصیت محرک) توجه کنند. آنچه که وضع را بدتر می کند این است که آنها ممکن است به محرکهایی غیر عادی و غالبا نامربوط توجه کنند. مثلا درمانگر یک تصویر به کودک می‌دهد تا آن را نگاه کرد و نام آن شکل را که توسط درمان‌گر گفته می‌شود، تکرار کند. ولی کودک اوتیستیک به جای توجه به تصویر و تکرار نام آن ، کاغذ را گرفته و لمس می‌کند. این الگوی توجه ، توانائی آنان در برقراری ارتباط و تعامل با محیط اجتماعی و فیزیکی را با مانع مواجه می‌سازد.

پردازش و انسجام اطلاعات نیز به عنوان مشکلی برای کودکان اوتیستیک وجود دارد. یعنی در تبدیل یا اداره کردن اطلاعات در ذهن خود مشکل دارند.

کودکان اوتیستیک ، در درک حالات ذهنی خود و دیگران نقص دارند. نظریه ذهن (Theory of mind) ، به عنوان توانائی در نظر گرفتن افراد بر حسب حالات درونی ذهنی نظیر عقاید ، مقاصد و هیجانات توضیح داده شده است و به درک محیط اجتماعی و توانائی مشغول شدن به رفتار اجتماعی شایسته گفته می‌شود.بعضی از کودکان اوتیستیک ضریب هوشی عادی دارند، برخی توانائی ذهنی قابل توجهی نشان می‌دهند. اما اکثریت آنها نقایص هوشی در محدوده عقب ماندگی ظاهر می‌سازند.

سیر بیماری 

گرچه بعضی از افراد مبتلا به اوتیسم بهبودی نشان می‌دهند، اکثریت کودکان اوتیستیک با نقایص شدید به بزرگسالی وارد می‌شوند و نمی‌توانند کاملا از خود مراقبت کنند. در غیاب مداخله به موقع و شدید ، فقط یک تا دو درصد افراد اوتیستیک تا مرحله‌ای رشد می‌کنند که تفاوتی بین آنها و کودکانی که اوتیستیک تشخیص داده نمی‌شوند. وجود ندارد. حدود 10 درصد ، به کارکرد کافی در حیطه‌های زبان و اجتماعی دست می‌یابند، در حالی که 20 درصد علیرغم نقص قابل توجه ، نظیر فقر گفتار تا حدودی در مدرسه و از لحاظ اجتماعی پیشرفت می‌کنند. حدود 70 درصد پیشرفت محدود نشان می‌دهند و نقایص عمده در آنها دوام می‌یابد.

شاخص‌های بهبودی در بیماران اوتیستیک

چه چیزی پیش بینی می‌کند که چه کسی تا حدودی بهتر می‌شود و چه کسی بهتر نمی‌شود؟ مهارتهای زبانی و نمرات ضریب هوش غالبا بهترین شاخصهای پیش آگهی به شمار می‌روند. توسعه به موقع زبان و نمرات ضریب هوشی خوب ، حاکی از پیش آگهی بهتر است. گفتار مفید فقط در حدود 50 درصد از اشخاص اوتیستیک توسعه می‌یابد. در خلال نوجوانی ، مشکلات رفتاری و هیجانی ظاهر می‌شوند. پرخاشگری ، رفتار مقابله‌ای و قشقرق ممکن است مشاهده شود و کاملا برای والدین پریشان کننده باشد. تخمینها حاکی از آن است که تقریبا 75% کودکان اوتیستیک ، در محدوده عقب ماندگی متوسط قرار می‌گیرند و 25% تا بزرگسالی به حملات تشنجی مبتلا می‌شوند.

خشم!!!

در روزگاران پيشين، زن وشوهرجواني ازكوه بلندي بالا رفتند. در بالاي كوه، پير دانايي را ديدند. پير، جايي را برايشان باز كرد تا بنشينند. آن گاه گفت: «هرمطلبي كه داشته باشيد، مي توانيد از من بپرسيد». آنها معناي زندگي را پرسيدند. پيرپاسخ داد. آنها رمزخوشبختي را سؤال كردند. پير، نسخه اش را نوشت. آنها اسرار جهان را پرسيدند. پير جواب داد. آن گاه سؤال سختي را پرسيدند كه: «اي خردمند بزرگ، ما بسيار دچار خشم مي شويم. در هنگام خشم، يكديگر را آزار مي دهيم. چه كنيم؟» ناگهان پيردانا به آنان خيره شد. آن گاه قلم خود را به دو نيم كرد و نفرين گويان به غار خود برگشت. درآستانه ي غار، رويش را برگرداند و غريد: «افسوس، اگر من پاسخ اين پرسش را مي دانستم، ناچارنبودم تنها بر بالاي اين كوه زندگي كنم!» 
    
    درهنگام خشم چه مي كنيد؟
    هيچ كس واقعأ راه غلبه برخشم، دست كم درتمام موارد را نمي داند. خشم، نعمتي الهي و بخشي طبيعي ازوجود انسان است، اما تسلط بر آن آسان نيست. خشم، در زندگي ما دردسرهاي بزرگي را پديد مي آورد. دشواريهاي خشم، شامل اموري است كه نمي گذارد برخشم خود مسلط شويد به عنوان مثال، ممكن است از خشم خود بترسيد، يا آن را خيلي دوست داشته باشيد يا آن را (فروخوريد) زيرا نمي دانيد چگونه آن را ابراز كنيد و چگونه دچار انفجار خشم شويد. مقصود از نوع خشم، نحوه ي بروز آن يا الگوي خاصي است كه هر كسي براي كنترل خشم خود به كار مي برد. از خود مي پرسيم: «در هنگام خشم، چه بايد بكنيم؟» آن گاه نوع خاصي از ابراز خشم را برمي گزينيم.
    
    دوري ازخشم 
    يكي از دوستان علي با او قرار ناهارمي گذارد. اما سر وعده حاضر نمي شود. اين كار، سه بارمتوالي تكرارمي شود. آيا علي خشمگين است؟ البته كه خير. علي، به قول خودش هرگز از جا درنمي رود. اگرعصباني شود، خيال مي كند كه آدم بدي شده است. كسانيكه ازخشم دوري مي كنند،هرگز عصبانيت را دوست ندارند. بعضيها ازخشم خود يا خشم ديگران مي ترسند و سعي مي كنند جنجال به پا نشود. مي ترسند درهنگام خشم، اختيارخود را از دست بدهند و ديو درونشان مجال خود نمايي پيدا كند. بعضي ديگر فكر مي كنند كه خوب نيست عصباني شوند. اين را ياد گرفته اند كه (فقط سگها پارس مي كنند.) يا (پسرخوبي باش.عصباني مشو) و براي اين كه مورد محبت ديگران واقع شوند، خشم خود را پنهان مي كنند. كساني كه از خشم دوري مي كنند، چون از جا درنمي روند، آدمهاي خوب ومهرباني به نظرمي رسند، به همين دليل، احساس امنيت و آ‎رامش مي كنند. آنان كه از خشم مي گريزند نيز دشواريهايي دارند. اين افراد، دربرابر امور غلط هم دچار خشم نمي شوند و لذا نيروي خشم به بقاي آنان كمكي نمي كند. در ضمن نمي توانند مثبت وقاطع باشند چون درهنگام بيان خواسته هاي خود، احساس گناه مي كنند و چه بسا كه ديگران حقشان را پايمال كنند.
    
    خشم پنهان ( ريايي )
    دوستان محسن تلفن مي كنند و از او مي خواهند كه براي گردش دسته جمعي هفته بعد، تهيه صد ساندويچ را در برنامه كار خود قرار دهد. اين موضوع با ساير برنامه هاي محسن تضاد دارد با وجود اين محسن مي گويد: «باشد». بالاخره روز گردش فرا مي رسد، ولي محسن پيدا نمي شود. وقتي تلفن مي كنند مي گويد: «فراموش كرده ام». وقت هم گذشته است . خيلي بد مي شود، ولي بالاخره دوستان او ناچار مي شوند فكر ديگري بكنند. كساني كه گرفتارخشم پنهان (ريايي) هستند هرگز نمي گذارند كسي بفهمد خشمگين شده اند. درواقع گاهي اوقات حتي خودشان هم نمي دانند تا چه حد خشمگين هستند. اما خشم خود را از راه هاي غيرمستقيم نشان مي دهند. مثلأ به جاي اين كه كاري صورت دهند، مرتبأ مي گويند: «بله، اما...» يا اين كه آرام در ميان افراد خانواده مي نشينند و به نوعي اعصاب بقيه را خرد مي كنند. وقتي هم ديگران عصباني شدند، وانمود مي كنند كه رنجيده اند و صورت حق به جانب به خود مي گيرند. مي گويند: «چرا نسبت به من عصباني هستي؟» يا:‍ «من كه كاري نكرده ام». مشكل همين جاست. اين افراد، به همان دليل كه خشمگين هستند، كاري را كه بايد بكنند نمي كنند. اما در عين حال، خشم خود را هم به كسي بروز نمي دهند. خشمگينان رياكار، وقني باعث دلسردي ديگران مي شوند، حس مي كنند كه بر زندگي خود تسلط يافته اند. با كم كاري، خودداري از انجام كار يا به تعويق انداختن كارها، برنامه هاي ديگران را به هم مي ريزند. علاوه بر اين مي توانند خشمگين باشند و به آنان اعتراف نكنند. مي گويند: «تقصير من نيست. تو بيش ازحد از من انتظار داري». خشم آميخته به ريا، دشواريهايي هم دارد. مهمترين آنها اين است كه شخص، سررشته ي خواسته ها و نيازهايش را گم مي كند. درست است كه اين افراد ممكن است نگذارند ديگران به خواسته هايشان برسند، ولي خودشان هم نمي دانند كه با زندگي خودشان چه مي خواهند بكنند. نتيجه ي آن كسالت، دل سردي وعدم رضايت در روابط با ديگران است.
    
    خشم همراه با بدگماني 
    بيژن عاشق همسرش است. به همين دليل او را چون سايه تعقيب مي كند. ازاوسؤالهاي جوراجورمي كند. اگرهمسرش براي لحظه اي مرد بيگانه اي را بدون قصد نگاه كند، خشم در درونش زبانه مي كشد. او به قدري در اين زمينه حسود است كه ليلا را ديوانه مي كند . اخيرأ ليلا گفته است كه اگر رفتارش راعوض نكند ازوي جدا خواهد شد. مشكل بيژن تنها حسادت نيست. او به شدت بدگمان است وغالبأ خيال مي كند كه ديگران پشت سر او بدگويي مي كنند به كمتركسي اعتماد دارد وگاهي درفكراست كه ديگران چه نقشه ي تازه اي براي آزارش كشيده اند. بارها ديگران را متهم كرده است كه از دست اوعصباني هستند و قصد دارند به او كلك بزنند، اما معمولأ ديگران اين موضوع را انكار مي كنند. خشم همراه با بدگماني چنين است كه گفتيم. اين خشم هنگامي به سراغ شخص مي آيد كه احساس كند به صورت غيرمنطقي مورد تهديد قرار گرفته است افراد بدگمان، خطر تهاجم را در همه جا احساس مي كنند. اطمينان دارند كه ديگران مي خواهند چيزهايي را از چنگشان درآورند - هميشه انتظاردارند كه ديگران به صورت جسمي يا لفظي به آنها حمله كند. اعتقاد دارند كه بايد از خودشان دفاع كنند . آنان راهي يافته اند كه بدون احساس گناه، خشمگين شوند. آنان خشم را در زير نقاب «حفظ ذات» پنهان كرده اند. براي خشم همراه با بدگماني، بهاي زيادي بايد پرداخت. افراد بدگمان احساس عدم امنيت مي كنند . به كسي اعتماد ندارند. بدتر از همه قدرت قضاوتشان هم ضعيف است و بين احساسات خود و ديگران نمي توانند كاملأ تمايز قائل شوند. آنان خشم خود را در چشم و كلمات دوستان، همسر و همكاران احساس مي كنند. به اين ترتيب خود و ديگران را گيج مي كنند.
    
    خشم ناگهاني     رؤيا آتش گرفته است. مادرش مي خواهد او را ازخانه بيرون كند. چطور جرأت كرده است؟ رؤيا ناگهان از كوره درمي رود. هر چه در دستانش است پرت مي كند؛ فرياد مي كشد و مشت به ديوارمي كوبد. شعله ي خشم او فقط چند دقيقه زبانه مي كشد. اما پيش از آن كه اين شعله فروكش كند، مادرش گريه كنان از در خارج مي شود. كساني كه دچار خشم ناگهاني مي شوند، به رعد و برق بهاري شبيه اند. طوفان خشم، از نقطه ي نامعلومي آغازمي شود وهرچه بر سر راه باشد در هم مي پيچند. سپس فرو مي نشينند. گاهي فقط به صورت رعد و برق است. لحظه اي جلوه مي كند و سپس پايان مي گيرد. ولي غالبأ ديگران را آزارمي دهند، خانه ها را خراب مي كنند و به اشياء خساراتي مي زنند كه جبران آنها مدتها طول مي كشد. كساني كه دچار انفجار خشم مي شوند، براي لحظه اي  موجي از قدرت را حس مي كنند. همه ي احساسهاي منفي خود را تخليه مي كنند تا به آرامش برسند. بدون انديشه ي سود و زيان، مهار را از عواطف خود برمي دارند. مشكل اصلي خشم ناگهاني، از دست دادن كنترل است. افرادي كه دچار اين نوع خشم مي شوند، ممكن است براي خود و ديگران خطر ايجاد كنند. ممكن است وحشي شوند. معمولأ چيزهايي مي گويند و كارهايي مي كنند كه بعدأ‌ از آنها پشيمان مي شوند، اما ديگر دير شده است و نمي توان آب رفته را به جوي برگرداند.
    
    خشم عمدي ممكن است براي مدتي موثر واقع شود، ولي در دراز مدت كارساز نيست
    
    خشم ناشي از شرم 
    فريد با اتومبيل به دنبال همسرش شهلا مي رود. وقتي او را سوار مي كند يادش مي رود بپرسد كه آيا همسرش از تماشاي فيلم لذت برده است يا خير. شهلا با خودش فكر مي كند «اين ثابت مي كند كه مرا دوست ندارد . اگر به من اهميت مي داد، حتمأ‌ دلش مي خواست بداند كه من اوقاتم را چگونه گذرانده ام . همين مرا مي سوزاند!» كساني كه به توجه زياد، نياز داشته يا بيش از حد در برابر انتقاد حساس باشند، غالبأ‌ دچاراين نوع خشم مي شوند. كمترين انتقاد، اين افراد را دچارشرم مي كند. اين اشخاص متأسفانه خودشان را چندان دوست ندارند. احساس مي كنند كه افرادي بي ارزش، نه چندان خوب، درهم شكسته و نخواستني هستند. بنابراين وقتي كسي آنها را ناديده مي گيرد يا مطلب ناخوشايندي به آنها مي گويد، آن را دليلي مي گيرند كه ديگري آنها را دوست ندارند همچنان كه خودشان، خودشان را دوست ندارند، اما اين موضوع، آنان را واقعأ ‌به خشم مي آورد. آن گاه شروع به نيش و كنايه زدن و بدخلقي مي كنند. دردل مي كنند «تو مرا رنجاندي و حالم را بد كردي پس من هم تو را اذيت مي كنم». اشخاصي كه دچار اين نوع خشم هستند، به علت خجالت زدگي سعي مي كنند. نقطه ضعف ديگران را پيدا كنند. اين افراد، هنگامي از شرمزدگي خود خلاص مي شوند كه به سرزنش، عيب جويي يا مسخره كردن ديگران بپردازند. خشم سبب مي شود كه بتوانند از كساني كه ظاهرأ آنها را خجالت داده اند انتقام بگيرند، آنها سعي مي كنند با خجالت دادن ديگران، احساس بي كفايتي را از خود دور كنند.
    خشم گرفتن بر ديگران، راه خوبي براي پنهان كردن شرمندگي نيست. افرادي كه دچار اين نوع خشم هستند، در نهايت كساني را كه دوست مي دارند، مورد حمله قرار مي دهند. در ضمن، روز به روز تصوير ضعيفتري از شخصيت خويش پيدا مي كنند و نسبت به انتقاد ديگران حساستر مي شوند. خشم و از كف دادن كنترل، فقط باعث مي شود كه احساس بدتري نسبت به خود پيدا كنند.
    
    خشم عمدي     رضا هر وقت با خواسته هايش مخالفت شود، ابتدا قيافه مي گيرد. بعد داد و فرياد راه مي اندازد و طرف مقابل را به بي توجهي متهم مي كند. ظاهرأ بسيار خشمگين به نظر مي رسد. گويي كنترل خود را از دست داده است. اما در كمال تعجب وقتي به خواسته اش رسيد، خشمش فروكش مي كند. چگونه ممكن است كسي در اين لحظه عصباني باشد و چند ثانيه بعد آرام شود؟ خشم عمدي همراه با نقشه ي قبلي است. كساني كه خشم خود را به اين شكل به كار مي گيرند، معمولأ مي دانند چه مي كنند. درواقع خشم آنان با طغيان عواطف همراه نيست. قصدشان تسلط بر ديگران است و بهترين راهي كه يافته اند، ابراز خشم و گاه اعمال خشونت است. مقصود افراد، ازاظهارخشم عمدي، كسب قدرت و كنترل است. هدف اصلي آن است كه به خواسته اشان برسند و براي رسيدن به اين مقصود، ازتهديد و اعمال قدرت استفاده مي كنند. خشم عمدي ممكن است براي مدتي مؤثر واقع شود، ولي در دراز مدت كار ساز نيست . ديگران از توپ وتشر خوششان نمي آيد، بنابراين براي فرار از آن سرانجام، راهي پيدا مي كنند.
    
    خشم اعتيادي 
    سیروس ذاتأ خشمگين است . غالبأ احساس مي كند كه افسرده و كسل و از زندگي خود خسته است. اما هرچند وقت يك بار، ظاهرأ حالش به كلي خوب مي شود. مي گويد: «مي داني چيست؟ هر وقت با كسي دعوايم مي شود خود را زنده احساس مي كنم. افزايش آدرنالين خون، معركه مي كند. فقط درچنين مواقعي است كه هيجان پيدا مي كنم». بعضيها به عواطف نيرومندي نيازدارند كه با اظهار خشم همراه است .آنان طالب شدت عواطف هستند، كه هرچند ممكن است دردسرهاي ناشي از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها يك عادت ساده نيست، بلكه موجب هيجان عاطفي آنان مي شود. خشم، شوخي نيست، بلكه عاطفه اي نيرومند است. معتادان به خشم، منتظرند كه دچارطوفان غضب شوند و از خماري در بيايند! اين افراد، مشكل مي توانند اعتياد به خشم را ترك كنند و حالت آنان شبيه كساني است كه به قمار، موادمخدر يا ماجراجويي معتاد هستند. اگر گاهگاه دچارهيجان شديد نشوند، زندگي برايشان يك نواخت وكسل كننده مي شود. معتادان به خشم، در هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نيروي احساس را درك مي كنند. دراين هنگام است كه خود را زنده و پرانرژي مي يابند. هر نوع اعتيادي، دردناك و مخرب است . اعتياد به خشم نيز از اين قاعده مستثني نيست. معتادان راه ديگري براي رسيدن به حال خوب، سراغ ندارند، به اين جهت به خشم، وابسته مي شوند. اين افراد براي اين كه از خماري دربيايند، دعوا راه مي اندازند و از آن جا كه به شدت به احساسات، نياز 
    دارند، لذا خشم آنان تابع قانون (همه يا هيچ ) است. براي اين افراد هم خشم، بيش از آن كه حلال مشكلي باشد، خود، مشكل آفرين است. 

حمله خواب

حمله خواب (نارکولپسی) اختلالی عصبی است که با ظهور خواب در اوقات نامناسب مشخص می‌شود.
حمله خواب که نباید با صرع اشتباه شود، به یک معنا عکس بی خوابیاست. کسی که حمله خواب دارد، ناگهان احساس خواب آلودگی غیرقابل کنترل می‌کند. این نوع نیاز به خواب تقریبا 15دقیقه طول می‌کشد. آنگاه شخص از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که استراحت کرده است. هر چند که حمله خواب تجدید قوا می‌دهد، ولی دوره بسیار خطرناک و ترسناکی است، زیرا به هنگام رانندگی و کار با اشیای برنده مثل مته و اره نیز پیش می‌آید. 

علایم حمله خواب

  • علامت اولیه نارکولپسی ، حمله خواب است. حمله خواب مربوط به نارکولپسی نوعی میل مقاومت ناپذیر برای خوابیدن است که می‌تواند در هر زمانی روی دهد، اما بیشتر تحت شرایط یکنواخت و خسته کننده ظاهر می‌شود. این خواب که علی‌الظاهر کاملا طبیعی است، معمولا دو تا پنج دقیقه طول می‌کشد. فرد معمولا پس از بیدار شدن احساس سرحالی می‌کند.
  • علامت دیگر حمله خواب (در واقع شدیدترین آنها) کاتاپلکسی است. در حین حمله کاتاپلکتیک فرد بطور ناگهانی وامی‌رود و چون کیسه آرد بی‌حال نقش بر زمین می‌شود. فرد مبتلا از چند ثانیه تا چند دقیقه بطور هوشیار دراز خواهد کشید. این همان فلج عضلات در زمان نامناسب است. وقتی فلج عضلانی در حین بیداری روی می‌دهد، قربانی حمله کاتاپلکتیک ، گویی که کلیدی را خاموش کرده‌اند، بطور ناگهانی وامی‌رود.

علت شناسی حمله خواب

  • نارکولپسی یا حمله خواب از نابهنجاری مغزی پدید می‌آید که باعث فعال شدن ساز و کارهای عصبی عهده‌دار جنبه‌های مختلف خواب REM (خواب عمیق) در زمانهای نامناسب می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که در بیماران مبتلا به حمله خواب عموما خواب موج کوتاه که خواب شب با آن آغاز می‌شود، دیده نمی‌شود. در عوض آنان از مرحله بیداری مستقیما وارد خواب عمیق می‌شوند. این یافته نشان می‌دهد که در کنترل ساز و کارهای مغزی تولید کننده خواب REM نقصی وجود دارد. یافته‌های دیگر نشان می‌دهند که حمله خواب یک اختلال ژنتیکی می‌باشد.
  • کاتاپلکسی کاملا از حمله خواب (نارکولپسی) متفاوت است. کاتاپلکسی معمولا ناشی از هیجانهای قوی یا تلاش جسمانی ناگهانی است. به ویژه اگر بیمار را غافلگیر کند. خندیدن ، خشم یا تلاش برای گرفتن شیئی که بطور ناگهانی در حال افتادن است، می‌تواند موجب حمله کاتالپتیکی شود. شرایط معمولی که موجب کاتاپلکسی می‌شوند، عبارتند از: تلاش بری تربیت کودکان یا عشق بازی.

درمان حمله خواب

علایم حمله خواب را می‌توان بطور موفقیت آمیز با دارو درمان کرد. حملات خواب با مصرف تحریک کننده‌هایی چون آمفتامین ، اگونیست کاتکو لامین کاهش می‌یابند و پدیده‌های خواب REM را می‌توان با مصرف ایمی پرامین تخفیف داد

انعطاف پذیری

انعطاف پذیری به میزان تجربه پذیری فرد در مقابل محرکات گفته می‌شود. یک ویژگی شخصیتی که در افراد مختلف درجات آن متفاوت است و نوع واکنش افراد در مقابل تجارب جدید نشان می‌دهد.

ویژگیهای افراد انعطاف پذیر

اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربه غنی است، چون تجارب جدید را می‌پسندد و می‌خواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارب می‌روند و سعی می‌کنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیر متعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشه‌های نو رغبت نشان می‌دهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود ، یا به عقاید سنتی نشان می‌دهند. البته این مساله بدان معنی نیست که آنها همواره در صدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد. 

آنها تمایل دارند این ایده‌های جدید را بشنوند، بررسی کنند و مورد توجه قرار دهند، هر چند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانی‌تر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطاف پذیر غیر سنتی و غیر متعارف هستند. علاقمند هستند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی هستند. این تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیر اصولی هستند و پایبندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطاف پذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنت گرا از آنها دفاع کند. 

ویژگیهای افراد انعطاف ناپذیر

افراد انعطاف ناپذیر افراد بسته‌تری هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و احساس راحتی بیشتری با تجارب قدیمی خود دارند. آنها تمایل دارند رفتار متعارف‌تری داشته باشند و دیدگاه خود را حفظ کنند. علاوه بر این در برخورد با تجارب تازه‌های آشناتر را ترجیح می‌دهند. بطوری که در انتخاب یک موضوع ، موضوعی را که آشنایی بیشتری با آن احساس می‌کنند، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل با احتمال بیشتری انتخاب کنند. 

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از یک مسیر را که به آن عادت کرده‌اند ترجیح دهند و به سختی حاضر به تغییر مسیر خود شوند. با اینکه این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند، اما ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند. همچنین آنها تمایلی به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند. تغییرات جدید در این افراد کمی تنش و ناراحتی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این تغییرات جدید خوگیری پیدا کنند. 

انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری ، کدامیک؟

از نظر روانشناسان افراد انعطاف پذیر ، افراد سالمتر و رشد یافته‌تری هستند. آنها در مورد تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنهارا تحمل می‌کنند به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطاف ناپذیر که به سختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند. چنین تفاوتهایی را بین دانشجویان ساکن در خوابگاه براحتی می‌توان مشاهده کرد. 

اینکه تطابق با شرایط جدید برای همه افراد با کلی سختی همراه است، اما افراد انعطاف ناپذیر ناراحتیهای بیشتری نشان می‌دهند. در هر حال و با وجود این مسائل ارزش انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری بستگی به اقتضای شرایط و موقعیتها دارد. برخی موقعیتها متضمن انعطاف پذیری هستند و برخی شرایط انعطاف ناپذیری را بیشتر نیاز دارند. در واقع افراد هر گروه می‌توانند کارهای مفید و مؤثری در جامعه انجام دهند. 

انعطاف پذیری و هوش

تحقیقات نشان می‌دهد که انعطاف پذیری با نمرات هوشی همبسته است. انعطاف پذیری مخصوصا با جنبه‌های مختلف هوش چون تفکر واگرا که عاملی در خلاقیت می‌باشد. اما انعطاف پذیری مترادف هوش نیست. برخی اشخاص انعطاف پذیر سطح هوشی خیلی پایینی دارند. 

زمینه‌های انعطاف پذیری

زمینه‌هایی که افراد در آن انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری مختلف هستند. مثل زمینه فعالیتها ، عقاید ، اندیشه‌ها ، احساسات و غیره. برخی افراد در زمینه فعالیت و عمل انعطاف پذیر هستند. آنها در فعالیتهای مختلف ، رفتن به مکانهای جدید و خوردن غذاهای غیر معمول و تفریحات متعدد و ... از خود انعطاف پذیری نشان می‌دهند. آنها تازگی و تنوع را در فعالیتها ترجیح می‌دهند و سرگرمیهای مختلفی دارند. برعکس ، افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه تغییر در فعالیت برایشان مشکل است و ترجیح می‌دهند در وضعیت ثابتی باقی بمانند. 

در زمینه عقاید نیز انعطاف پذیری افراد می‌تواند متفاوت باشد. افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند از محرکات ذهنی لذت می‌برند گرایش بیشتری به بحثهای فلسفی ، اجتماعی و سیاسی دارند. برعکس افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه اطلاعات محدودتری دارند و تمام اطلاعات آنها محدود به حوزه کاری خودشان می‌شوند، نه به سایر مسایل اطراف آنها. در زمینه ارزشها نیز افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند، آمادگی برای امتحان مجدد ارزشهای مذهبی ، سیاسی و اجتماعی دارند. افراد غیر منعطف در این حوزه متمایل به پذیرش اقتدار و افتخارات سنتی هستند و سعی می‌کنند این افتخارات را حفظ نمایند. انعطاف پذیری در ارزش می‌تواند نقطه مقابل دگماتیزم یا جزم گرایی باشد. 

آزمون نشو که یک آزمون شخصیتی است، انعطاف پذیری را به عنوان یک ویژگی شخصیتی مورد آزمون قرار می‌دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه‌های تخیل ، زیبا پسندی ، احساسات ، اعمال ، عقاید و ارزش ما را مورد سنجش قرار می دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه تخیل ، زندگی تخیلی فعالی دارند و تلاش می‌کنند تخیلات خود را گسترش دهند. افراد انعطاف پذیر در زمینه زیبا پسندی درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند.نشو آنها را تکان می‌دهد، مجذوب موسیقی می‌شوند و به تئاتر یا سایر زمینه‌های هنری عشق می‌ورزند. افراد انعطاف پذیر در حوزه احساسات غم و شادی را عمیقتر از دیگران و شدیدتر احساس می‌کنند. در هر حال ممکن است فردی در یکی از این حوزه‌ها ، یا چندین حوزه دارای انعطاف پذیری باشد یا بطور کلی نمره انعطاف پذیری او در تمامی حوزه‌ها پایین باشد.

آنهایی که با خشم بر خورد درست ندارند؟؟؟


با توجه به پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی خشم آنچه مسلم است این است که شمار کسانی که با خشم خود برخورد نادرست می‌کنند، به مراتب از شمار کسانی که به آن برخورد درست می‌کنند بیشتر است. نیل‌وارنر در کتاب مشهور خشم را، یار و یاور خود سازید با توجه به رفتاری که اشخاص به هنگام خشم بروز می‌دهند، آنهایی را که با خشم بر خورد درست ندارند به چهار دسته تقسیم می‌کنند: جسمانی کننده‌ها، خود مجازات‌گر‌ها، منفجرشونده‌ها و مخفی‌کننده‌ها.

1.    جسمانی کننده‌ها. این‌ها اشخاصی هستند که با خشم برخورد انفعالی می‌کنند و آن را به بدن خود منتقل می‌سازند. جسمانی کننده‌ها کسانی هستند که احساسات خشم خود را آشکارا نشان نمی‌دهند به جای آن از بیم آن که مبادا مورد تأیید و تصدیق دیگران واقع نشوند آن را بروز نمی‌دهند و پنهان می‌کنند.
از سوی دیگر، تفاوتی که میان جسمانی کننده‌ها و دیگران وجود دارد این است که این اشخاص خشم خود را به شکل میگرن، سر درد ، زخم معده ، کُلیت و وَرَمِ مفاصِل بروز می‌دهند.

2.    خود مجازات گرها. 
رفتار انفعالی دیگری در زمینه بروز خشم ، تبدیل کردن خشم به احساس گناه است. این اشخاص اغلب به این دلیل که خشمگین شده‌اند بر خود خشم می‌گیرند . در نتیجه تخلیه هیجانی خشم را بروز نمی‌دهند . به جای آن با کنترل ابراز خشم از میزان عزت نفس خود می‌کاهند.
برای مثال پرخوری یا گرسنگی کشیدن عمدی، افراط در میگساری ، افراط در خرید کردن و خوابیدن که جملگی می‌توانند از میزان عزت نفس بکاهند، از جمله اقداماتی است که خود مجازات گرها به نمایش می‌گذارند.

3.    منفجر شونده‌ها. 
منفجر شوند‌ها نمونه‌های کلیشه‌ای پرخاشگری مدیریت نشده هستند. این‌ها کسانی هستند که خشم خود را به شکلی خصمانه به صورت کلامی‌یا جسمانی بروز می‌دهند. این اشخاص مانند یک آتشفشان منفجر می‌شوند و به هر کس که در پیرامون آنها قرار گیرد هجوم می‌برند. 
منفجر شونده‌ها خشم‌شان را در خود نگه می‌دارند و بعد ناگهان ، و به هر دلیل آن را بر سر هر کسی که در پیرامون‌شان قرار گیرد تخلیه می‌کنند. در بسیار‌ی از مواقع این اشخاص به جای اینکه نسبت به کسی که موجب خشم آنها شده خشمگین شوند، خشم‌شان را نسبت به آنها سرکوب می‌کنند و بعد آن را بر سر اشخاصی که کمترین گناهی مرتکب نشده‌اند، اشخاصی از قبیل، همسر، فرزندان و کارکنان زیر دست خالی می‌نمایند.
در بسیاری از موارد از خشم انفجاری به منظور ایجاد رعب و ارعاب و سلطه‌جویی استفاده می‌شود.این همان رفتاری است که روانشناسان آن را نشانه‌ی شخصیت تیپ الف معرفی می‌کنند و با بیماری‌های قلبی – عروقی در ارتباط نزدیک است.

4.    مخفی کننده‌ها. 
مخفی کننده‌ها هم مانند منفجر شونده‌ها خشم مدیریت نشده‌ای را به نمایش می‌گذارند. تفاوت رفتار میان مخفی کننده‌ها و منفجر شوند‌ها این است که مخفی کننده‌ها معمولاًخشم خود را متوجه کسی که سبب ساز خشم آنها شده می‌کنند، اما این کار را به طور غیرمستقیم انجام می‌دهند، آنگونه که به لحاظ اجتماعی مشکلی حاصل نشود.
مخفی کننده‌ها به خاطر بی‌عدالتی که در حق آنها روا شده مترصد تلافی هستند- با این تفاوت که خشم‌شان را به شکلی که به لحاظ اجتماعی قابل قبول باشد، در ابعاد ملایم بروز می‌دهند. نمونه‌هایی از ابراز خشم به شیوه مخفی کننده‌ها شامل دیر رفتن سرجلسه، یا طعنه‌زدن می‌باشد. 
مخفی کننده‌ها خودشان را قربانیان زندگی ارزیابی می‌کنند و با آنکه خشم‌شان اغلب متوجه کسی است که آنها را ناراحت کرده است، تمام شدن خشم به ندرت اتفاق می‌افتد.
وارنر خاطر نشان می‌سازد که همه‌ی ما با توجه به شرایط و موقعیت در مواردی از همه‌ی این روش‌ها استفاده می‌کنیم.
اما در هر کسی یکی از این روش‌ها حالت غالب پیدا می‌کند و در تبادل‌های روزانه به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد. باید توجه داشت که هیچ یک از این چهار روش سالم نیستند، به هیچ جهت رفتن از یک حالت به حالت دیگر توصیه نمی‌شود. وارنر توصیه می‌کند که احساس خشم خود را شناسایی کنیم و آن را به شکل خلاقانه تخلیه کنیم. 

احساسات خود را بشناس

روان ما نیز همچون جسم ما نیاز به مراقبت و نگهداری دارد .
- بهداشت روان ( سلامت روان ) یعنی حال خوب ، ‌فکر خوب و رفتار خوب .
- برای اینکه بدانیم حالمان چطور است ، باید بدانیم چه احساسی داریم ، با شناخت احساساتمان می توانیم به بهداشت روانی خود کمک کنیم .
- انسان ها احساسات مختلفی دارند بعضی از این احساسات خوشایند و بعضی از آنها ناخوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت می بریم مانند شادی ، موفقیت ، محبت ، امیدواری و ... احساسات خوشایند هستند .
- احساساتی که ما از آنها لذت نمی بریم مانند عصبانیت ، حقارت ، ترس ، شکست و ... احساسات ناخوشایند هستند .
- برای داشتن روان سالم ( سلامت روان ) بایستی سعی کنیم احساسات خوشایند بیشتری را تجربه کنیم و با احساسات ناخوشایند ، به شیوه ای درست برخورد کنیم .
- انسان ها با یکدیگر متفاوت هستند بنابراین چیزهایی که در یک نفر احساس خوشایند ایجاد می کند ممکن است در دیگری احساس خوشانید ایجاد نکند . ولی چیزهایی هست که در بیشتر انسانها احساس خوشایند یا ناخوشایند ایجاد می کنند .
- دوستی ، موفقیت ، حل یک مشکل ، بازی ، فیلم جالب ، موسیقی دلپذیر و ... چیزهایی هستند که در اکثر انسانها احساس خوشایند ایجاد می کنند .
- خشم ، حقارت ، بی حترامی ، شکست و ... چیزهایی هستند که دراکثر انسانها احساس ناخوشانید ایجاد می کنند .

● ارزشمند بودن
- یکی از احساسات بسیار خوشانید « احساس ارزشمند بودن » است .
- انسان ها گوناگون هستند هیچ فردی کاملاً‌شبیه یک فرد دیگر نیست ،‌خصوصیات ، احساسات ، افکار و توانایی ها و استعدادهای هر شخصی با دیگران متفاوت است .
- هر یک از ما انسانها می توانیم عضو مفید و با ارزشی برای جامعه باشیم ، فقط کافی است خودمان را بهتر بشناسیم ، خودمان را بپذیریم و از توانایی هایمان به خوبی استفاده کنیم درست مثل اعضای بدن که با هم متفاوتند و وظایف مخصوصی دارند و در عین حال همه آنها مفید ، با ارزش و لازم هستند .
- گاهی ممکن است به خود بگوییم « من هیچ ارزشی ندارم » احساس بی ارزشی یکی از احساسات ناخوشایند است که اگر این احساس مدت طولانی ایجاد شود ، سلامت روان به خطر می افتد .
- باشناخت خصوصیات ، تواناییها و استعدادهای خود به نکات باارزش خود پی می بریم .
- همه ما زیبایی ها و نکات ارزشمند و استعدادهایی داریم که باید آنها را کشف کنیم تا از وجود خودمان راضی باشیم و به وجود خودمان افتخار کنیم ، به این ترتیب احساسی خوشایند خواهیم داشت .

● دوستی ▪ انسانهایی که با دیگران دوست می شوند می توانند دوستی های خوبی داشته باشند و از نظر روانی سالم تر و شاداب تر هستند .
▪ برای اینکه دوستی های خوبی داشته باشیم ، ابتدا باید خودمان دوست خوبی باشیم .
دوست خوب برای شادی ما بسیار با اهمیت است . وقتی ما ساعات خوبی را با دوستانمان می گذرانیم احساس بسیار شاد و خوبی داریم .
اگر چه گذراندن ساعات خوب با دوستان بسیار لذت بخش است ،‌ولی همیشه باید مراقب باشیم که شادی های ما باعث ناراحتی دیگران نشود ، یا به انسانهای دیگر و گاه به حیوانات آسیب نرساند ( مسخره کردن دیگران و یا آزار رساندن به حیوانات ) ، یا حتی گاهی اوقات شادی های زودگذری وجود دارند که بعد از آن نارحتی پیش می آید یعنی عاقبت خوبی ندارد ( ممکن است از قدم زدن در یک روز بارانی و سرد لذت ببریم ولی بعد به سرماخوردگی سختی مبتلا شویم ) ، پس عاقلانه نیست آدم هر کار لذت بخشی را انجام دهد و به مشکلات بعدی آن فکر نکند .
دوستی بهترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان اهدا کنیم .
▪ راهنمای دوستیهای خوب :
۱) به همدیگر احترام بگذاریم .
۲) حرفها و درددل یکدیگر را گوش کنیم .
۳) نسبت به هم مهربان باشیم .
۴) نسبت به هم وفادار باشیم .
۵) در کارهای خوب همدیگر را تشویق کنیم .
۶) زمان شادی و زمان ناراحتی درکنار یکدیگر باشیم .
۷) برای یکدیگر وقت بگذاریم .
۸) نکات مثبت یکدیگر را بشناسیم و یکدیگر را تحسین کنیم .
۹) راز دار باشیم .
۱۰) به همدیگر اعتماد کنیم .
۱۱) به فکر یکدیگر باشیم .
۱۲) همدیگر را ببخشیم .
۱۳) به یکدیگر توجه داشته باشیم .
۱۴) در حل مشکلات به هم کمک کنیم .
۱۵) چیزهای جدیدی به هم یاد دهیم .

● فکر کردن
برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم .
هر فردی در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که آنها را نمی شناسد و یا با مشکلاتی روبرو می شود ولی راه حل آنها را نمی داند ، اما اگر از سن کم یاد بگیرد خوب فکر کند می تواند مشکلات و مسائل خود را خوب حل کند ، تا وقتی بزرگتر شد کمتر اشتباه کند . موضوع مهم این است که یاد بگیریم چگونه مشکلاتمان را حل کنیم و برای این که مسأله و مشکل را حل کنیم باید خوب فکر کنیم .
رمز موفقیت و خوشحالی در فکر کردن است زیرا اگر قبل از گفتن هر حرفی و انجام هر کاری خوب فکر کنیم در کارهایمان کمتر اشتباه می کنیم و موفق تر و خوشحال تر می شویم .
در مورد راه حل مسائل و مشکلات راه حلهای خوب زیادی وجود دارند که ما را به موفقیت می رساند و همین طور راه حلهای نادرست زیادی که باعث می شود مشکلات و ناراحتی ما بیشتر شود ، هر قدر بتوانیم راه حلهای بیشتری پیدا کنیم موفق تریم ، برای اینکه راه حلهای زیادی به دست بیاوریم باید خوب فکر کنیم . برای پیدا کردن راه حلهای یک مشکل می توانیم با دوستان مشورت کنیم .

● احساس خشم
احساس خشم یک احساس طبیعی است در زندگی گاهی اتفاقاتی پیش می آید که خشمگین می شویم ، کسی از خشمگین شدن لذت نمی برد زیرا احساس خوشایندی نیست . هنگام عصبانیت و خشم گاهی اوقات ضربان قلب تند می شود ، دستها عرق می کند ، تنفس تندتر می شود گاهی صورت برافروخته و قرمز می شود و ماهیچه های بدن ( مثل گردن ،‌ قفسه سینه ، ... )‌ منقبض می شود . در چنین مواقعی آدم ها احساس می کنند فکرشان کار نمی کند و رفتارشان تحت کنترل خودشان نیست .
اگر چه خشم و عصبانیت احساسهای طبیعی هستند ولی گاهی خطرناک می شوند . چون بعضی آدم ها نمی دانند چگونه خشم خود را کنترل کنند . آنها وقتی خشمگین می شوند به راحتی عصبانیت خود را بیرون می ریزند و دیگران را بسیار ناراحت می کنند ، حتی خود این افراد هم گاهی پس از آرام شدن ، از رفتار خود پیشیمان می شوند .
کسانی که یاد می گیرند چطور خشم خود را کنترل کنند و رفتار مناسب نشان دهند سلامت روانی بهتری خواهند داشت ولی کسانی که بیش از حد عصبانی می شوند یا برای هر چیز کوچکی عصبانی می شوند و عصبانیت خود را سر دیگران خالی می کنند کم کم سلامت روانی خود را از دست می دهند . منظور از کنترل عصبانیت این نیست که عصبانیت خود را فراموش کنیم یا عصبانیت خود را پنهان کنیم . چون این کار نیز خطراتی دارد . منظور این است که عصبانیت خود را درک کنیم و با مشکلی که ما را عصبانی کرده به شیوه درست برخورد کنیم .
اولین گام برای اینکه بتوانیم خشم خود را کنترل کنیم این است که خودمان آگاه باشیم که در آن زمان عصبانی هستیم ، یعنی بتوانیم به خودمان بگوییم که « من الان عصبانی هستم » و آن را بیان کنیم .
دومین گام این است که خودمان را آرام کنیم .
برای آرام کردن خود کارهای زیادی است که می توانیم انجام دهیم .
برای مثال :
۱) نفس عیمقی بکشیم و از ۱ تا ۵ بشماریم .
۲) با خود صحبت کنیم و خود را به آرامش دعوت کنیم ،‌ بگوییم « آرام باش ، تو الان عصبانی هستی »
۳) یک لیوان آب سرد بخوریم .
۴) از محلی که اتفاق عصبانی کننده در آنجا پیش آمده دور شویم ، یا از فردی که ما را عصبانی کرده دوری کنیم .
۵) ورزش کنیم ( فعالیت بدنی ) ، ورزش شدیدترین عصبانیت ها را آرام می کند .
۶) با دوستی درباره موضوعی که ما را عصبانی کرده درددل کنیم .
۷) کارهایی انجام دهیم که به ما احساس خوبی می دهند و از انجام آنها لذت می بریم .
به یاد داشته باشیم :
هنگام عصبانیت با حرف ها و کارهای نادرست ، دیگران را ناراحت نکنیم .
قبلاً‌ ذکر شد که یکی از علائم خشم و عصبانیت انقباض ماهیچه هاست ، برای اینکه بتوانیم بهتر درک کنیم که وقتی ماهیچه های بدن ما منقبض است چه احساس ناخوشایندی داریم و وقتی ماهیچه های بدن ما شل و راحت است چه احساس خوشایندی پیدا می کنیم ، می توان فعالیتی انجام داد که به این فعالیت تمرین آرام سازی هم می گویند . برای مثال :
شانه های خود را تا جایی که می توانیم بالا ببریم و در همان وضعیت نگه داریم و تا ۵ بشماریم ، سپس شانه های خود را رها کنیم ، این تمرین ، باعث رها شدن ماهیچه های سر ،‌شانه و گردن می شود .
و یا دستهای خود را صاف نگه داشته و مشت خود را گره کنیم و تا ۵ بشماریم سپس مشت خود را به آرامی رها کنیم وبا حرکت دادن انگشتان دست خود را شل کنیم ، تمرین را دوباره تکرار کنیم و در حین انجام آن به احساس خود در هر دو موقعیت توجه کنیم ، هنگام رها شدن ماهیچه ها مطمئناً احساس بهتری خواهیم داشت .
بنابراین اولین گام به هنگام خشم و عصبانیت آگاه شدن از آن و بیان عصبانیت است ، گام دوم آرام کردن خود و گام سوم فکر کردن است .
پس از آرام شدن باید فکر کنیم و به سئوالاتی از قبیل سئوالات زیر پاسخ دهیم :
▪ از چه چیزی عصبانی هستم یا چه چیز موجب عصبانیت من شده است ؟
▪ آیا عصبانیت من بجاست یا نابجا ؟
▪ اگر عصبانیت من بجاست بهترین راه بیان آن چیست ؟
گاهی اوقات انتظارات نابجای ما باعث عصبانیت نابجا می شود و در این مواقع بهتر است ما انتظارات خود را اصلاح کنیم و از دیگران انتظارات بیهوده نداشته باشیم .
یکی از بهترین راههای برخورد با عصبانیت این است که پس از آرام کردن خود ، درباره موضوعی که ما را عصبانی کرده با فرد مقابل صحبت کنیم ، به یاد داشته باشیم که این صحبت ها باید آرام و مؤدبانه باشد ، هیچوقت نباید فرد مقابل را سرزنش کنیم یا به او حرفهای نامربوط بزنیم بهتر است سعی کنیم موضوعی که باعث عصبانیت ما شده را با لحن آرام بیان کنیم و منتظر پاسخ او باشیم در نظر داشته باشیم که بعضی مواقع ما با کارهای اشتباه خود موجب عصبانیت یکدیگر می شویم و اگر رفتارهای نادرست خود را اصلاح کنیم می توانیم دوستی های بهتری داشته باشیم .

حسد از ديدگاه قرآن و روانشناسي

قرآن كتاب ديني و هدايت است، و براي دست يابي به رشد شخصيت و خودشناسي بهترين راه را نشان مي‌دهد؛ زيرا انسان تنها موجودي است كه از دو بعد مادي و غير مادي شكل گرفته است.

به اين آيه شريفه توجه كنيد:

«يا ايها النّاس قد جائتكم موعظة من ربّكم …؛ اي مردم نامه‌اي (قرآن) كه همه پند و اندرز و شفاي دلهاي شما و هدايت و رحمت براي مؤمنان است، از جانب خدا براي نجات شما آمد». (سوره يونس، آيه 57) همچنين آيات: (89 /نمل ـ 151/بقره ـ 2/ جمعه ـ 20/عنكبوت) و آياتي از اين قبيل.

قرآن كريم فطرت وجودي انسان و حالات گوناگون روان او را متذكر شده و علل انحراف و بيماري، و همچنين راه‌هاي تهذيب و تربيت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان مي‌دهد و در هماهنگ كردن شخصيت و تكامل و ايجاد بهداشت رواني ما تأثير بسزايي دارد.

يكي از اين انفعال‌هاي رواني كه معمولاً غالب مردم دچار آن هستند حسد است.

حسد را علماي اخلاق اين گونه تعريف كرده‌اند:

حسادت، تمناي سلب نعمت است از ديگري كه به صلاح او باشد، يعني حسود دوست دارد نعمت‌ها از طرف مقابل گرفته شود، خواه آن نعمت به حسود برسد! يا نرسد.

حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد: «منشأ و ريشه رذايل حسادت است». 1

البته يك حالتي هم نزديك به حسادت وجود دارد، كه پسنديده و مايه ترقّي و پيشرفت است، و آن حالت غبطه است.

امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «به راستي مؤمن غبطه مي‌خورد، ولي حسادت نمي‌ورزد اما منافق حسادت مي‌ورزد و غبطه نمي‌خورد». 2

راستي مي‌دانيد نخستين حسدي كه از سوي انسان در روي زمين صورت گرفت چه زماني بود؟ كه بود؟براي چه بود؟ و نتيجه‌اش چه شد؟

آري، نخستين حسد، حسادت قابيل نسبت به برادرش هابيل بود، آن هم به جهت اينكه خداوند قرباني هابيل را پذيرفت ولي قرباني قابيل را نپذيرفت، و اين موضوع براي قابيل انگيزه‌اي براي كشتن برادرش شد. به اين آيه شريفه توجه كنيد: «و اتل نبأ ابني آدم بالحقّ اذا قرّباً قرباناً…». (سوره مائده، آيه 27)

در اين آيه كريمه داستان حسادت قابيل نسبت به هابيل بيان شده است. نوجوانان و جوانان عزيز در قرآن نمونه‌هايي از اين قبيل ذكر شده است. مانند: داستان برادران يوسف، پسر نوح، هابيل و قابيل و داستان‌هاي عبرت آموز ديگر.

عزيزان، ما نمي‌دانيم چه نعمتي به صلاح هست يا نه، پس به جاي تقويت حسّ حسادت، براي جبران كاستي‌ها و بالا بردن توانايي‌هاي خود تلاش كنيم.

نشانه‌هاي حسد

1. ناراحتي از رسيدن نعمت به ديگري، بدون نشان دادن عكس العمل.

2. غيبت و عيب جويي.

3. دشمني، عداوت و كارشكني.

4. بي‌مهري يا قطع رابطه از شخص، و پنهان كردن صفات برجسته او به طوري كه حتي نمي‌خواهد سخني از او بشنود.

آثار حسد

الف: آثار اجتماعي

1. نابساماني‌هاي اجتماعي

حسود تمام يا بيشتر نيرو و انرژي بدني و فكري خود را صرف حسادت مي‌كند، لذا اين كار منشأ نابساماني‌هاي اجتماعي است.

 

قرآن مجيد مي‌فرمايد: و كساني كه بعد از آنها آمدند، مي‌گويند: پروردگارا ما و برادرانمان را كه در ايمان به ما پيشي گرفتند بيامرز و در دلهايمان كينه و حسدي نسبت به مؤمنان قرار مده…(سوره حشر، آيه 10)

2. قتلها و جنايت‌ها: چنان كه در داستان هابيل و قابيل ملاحظه كرديد.

3. از بين رفتن دوستي‌ها.

4. عقب ماندگي اجتماعي؛ اشخاص حسود و تنگ نظر مي‌كوشند ديگران را به عقب بكشند.

5. هرج و مرج، پيامبر اكرم(ص) حسد را به بيماري بزرگ امت‌ها تشبيه كرده و مي‌فرمايند: «…در اثر اختلاف و نفاق و حسد نسبت به يكديگر، سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا مي‌شوند». 3

ب: آثار معنوي حسد

1. نابود كننده ايمان، 2. آفت دين، 3. نابود كننده نيكي‌ها، 4. رسيدن به كفر و تفكرات كفر آميز، 5. غيبت، 6. حسرت زياد، (گناه زياد)، 7. حجاب ضخيمي در برابر شناخت حقايق مي‌افكند، 8. مانع رشد و تعالي ـ روحي فكري، معنوي خانوادگي و اجتماعي مي‌گردد.

ج: آثار جسماني حسد

افراد حسود معمولاً افرادي رنجور، حساس، عصبي، پرخاشگر و افسرده مي‌باشند. دستگاه‌هاي مختلف بدن تحت تأثير اين حالت روحي دچار بيماري مي‌گردد.


 

حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «شگفتا كه حسودان از سلامتي خود غافل مانده‌اند». 4

د: آثار اخروي حسد

1. بدون حساب به جهنم مي‌رود، 2. بدبختي و شقاوت دنيا و آخرت

برخي از ويژگي‌هاي حسود

1. دشمن خير و طالب شر است، 2. خواهان زوال نعمت از ديگران، 3. به بدي گرايش دارد، 4. منافق است، 5. غيبت، شماتت و تملّق مي‌كند، قرآن كريم مي‌فرمايد: «انّ تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة…». (سوره توبه، آيه 50)، 6. در حال خوشي ديگران غمگين است، 7. رفيق بدي است، 8. دشمن نعمت‌هاي خدا است، 9. به خود ظلم مي‌كند، 10. زود عصباني مي‌شود.

پی نوشتها:

1. غررالحكم، 5242.

2. اصول كافي، 2، 307.

3. المحجة البيضاء، 5، 326.

4. غررالحكم، 1803.

بیست ویک راه برای مدیریت استرس

۱) اگر در زندگی‏تان با استرس زیادی مواجه هستید بهتر است با آن کنار بیایید. برای این کار راه حل مشخص و ثابتی وجود ندارد که تضمین کند شما روز بدون استرسی خواهید داشت اما راه‏هایی وجود دارد که به کمک آنها می‏توانید استرس را مدیریت کنید....

۲) انرژی منفی‌تان را تخلیه کنید

اگر عصبانی هستید و به اصطلاح زود جوش می‏آورید، انجام فعالیت فیزیکی برای شما یک راه حل مناسب است. با این کار می‏توانید هیجان‏ها و انرژی‏های منفی را تخلیه کنید. هر وقت احساس کردید دارید عصبانی می‏شوید بیرون بروید و بدوید یا در خانه یک کار جسمی انجام دهید. مثلا کف آشپزخانه را تمیز کنید. این‌طوری هم یک کار مفید انجام داده‏اید و هم احساس بهتری به شما دست می‏دهد.

۳) مدیریت زمان را فراموش نکنید

در ابتدای روز و پیش از اینکه کارهای روزانه را آغاز کنیم این احساس که زمان کافی برای انجام کارها نخواهیم داشت، احساس بسیار بدی است. در روزهایی که سرتان شلوغ است و وقت آشپزی ندارید می‏توانید از بیرون غذا سفارش دهید. اگر حجم کارتان زیاد است، از تقسیم کار استفاده کنید. وقت‏تان را طوری تنظیم کنید که انجام کارها به شما آسیب نرساند.

۴) با یک فرد قابل اعتماد صحبت کنید

در میان گذاشتن مشکلات با یک فرد دیگر حتی اگر راه حل فوری جلوی پایتان نگذارد موجب می‏شود احساس راحتی کنید. اگر فرد قابل اعتمادی سراغ ندارید یا نمی‏خواهید مشکل‏تان را با دوستان و آشنایان و اقوام در میان بگذارید، از یک مشاور کمک بگیرید.

۵) برای استراحت برنامه‏ریزی کنید

در مواقعی مانند انجام پروژه‏های کاری بزرگ، ماموریت‏های کاری، اسباب‏کشی یا حتی ارتقای کاری که استرس‏تان زیاد می‏شود، برای استراحت و آمادگی برای انجام ادامه کار برنامه‏ریزی کنید. شاید لازم باشد انجام کار را کمی به تعویق بیندازید و پس از استراحت کار را با انرژی بیشتری آغاز کنید.

۶) از نوشتن کمک بگیرید

وقتی دچار استرس هستید و احساس می‏کنید در شرایط بدی قرار دارید، از نوشتن کمک بگیرید و احساس‏تان را درباره آنچه اتفاق افتاده روی کاغذ بیان کنید. مطالعات نشان داده است که نوشتن درباره تجربه‏های سخت و دردناک زندگی به کاهش استرس و اضطراب ناشی از پنهان کردن احساس ناخوشایند کمک می‏کند. نوشتن به فرد کمک می‏کند موضوع را درک کرده و آن را جزو تجربه‏های گذشته به حساب بیاورد. هنگام نوشتن می‏توانید بدون نگرانی درباره واکنش شنونده صادقانه به اتفاقاتی که در زندگی افتاده فکر کنید. بنابراین بهتر است برای سلامتی‏تان هم که شده دفتر مخصوصی برای این کار در نظر بگیرید و اتفاقات پراسترس زندگی‏تان را در آن یادداشت کنید. برای نوشتن محل ساکتی را انتخاب کنید. موقع نوشتن راحت باشید و به دستور زبان و جمله بندی مناسب فکر نکنید. دفتر را در جایی خصوصی قرار دهید و با خودتان صادق باشید.

۷) وقتی بیمار هستید وانمود نکنید که حال‌تان خوب است

هنگام بیماری مرخصی بگیرید و تا بهبودی کامل در خانه استراحت کنید. اگر شغل‏تان طوری است که بدون همکاری شما کار پیش نمی‏رود، از همکاران‏تان بخواهید کار را به خانه بیاورند تا وظایف‏تان را در خانه انجام دهید.

۸) سرگرمی داشته باشید

حتی اگر احساس می‏کنید از کارتان راضی هستید و یا آن‌قدر مشغول کارید که وقت سرگرمی ندارید، حداقل به علایق‏تان توجه کنید. داشتن سرگرمی و پرداختن به علایق یکی از راه‏های ساده و مفید کاهش استرس است.

۹) چیزهایی را که نمی‏توانید تغییر بدهید، بپذیرید

همه مشکلات قابل حل نیستند. بیماری یا مرگ یکی از اعضای خانواده نمونه این مشکلات است. در چنین مواقعی پذیرش مشکل استرس‏تان را کمتر می‏کند.

۱۰) خودتان را بشناسید

هیچ‏کس نمی‏تواند قول یک زندگی بدون استرس را به شما بدهد. نسخه‏ای برای آرامش شما بپیچد و یا فرمولی ارایه بدهد که استرس زندگی‏تان به طور کامل از بین برود. دیگران تنها می‏توانند توصیه‏هایی به شما پیشنهاد کنند اما این خود شما هستید که باید دنیای درون‏تان را بشناسید و از میان توصیه‏های مختلف آن که با شما سازگارتر است را انتخاب کنید.

۱۱) از خود درمانی بپرهیزید

برخی افراد برای کاهش استرس و برای برطرف کردن دردهای ناشی از آن خودسرانه سراغ داروهای مسکن و آرام‏بخش می‏روند، در حالی که این کار راه حل مناسبی نیست و مصرف طولانی مدت این داروها می‏تواند عوارضی داشته باشد و مشکلاتی به وجود بیاورد.

ورزش کنید و تغذیه خوبی داشته باشید: گاهی وقت‏ها دور کردن استرس و رسیدن به احساس آرامش کار آسانی نیست. لازم است با تغذیه و رژیم غذایی مناسب و ورزش و فعالیت بدنی منظم سطح استرس‏تان را مدیریت کنید.

۱۲) استراحت و خواب کافی داشته باشید

گاهی وقت‏ها افراد آن‌قدر مشغول می‏شوند که چیزهایی که برای سلامتی‏شان لازم است را هم فراموش می‏کنند. بدن برای ترمیم خودش به خواب کافی نیاز دارد. کم‏خوابی افراد را تحریک‏پذیر و آسیب‏پذیرتر می‏کند. اگر بیش از یک هفته تا ۱۰ روز دچار بی‏خوابی شدید، حتما موضوع را با پزشک‏تان در میان بگذارید.

۱۳) تمدد اعصاب را فراموش نکنید

برخی افراد وقتی احساس می‏کنند استرس‏شان زیاد است به خودشان قول می‏دهند که فردا استراحت کنند یا هفته آینده بیشتر از خودشان مراقبت کنند، در حالی که این کار اشتباه است. شما می‏توانید در هر روز و هر زمان که بخواهید حتی برای چند دقیقه هم که شده احساس آرامش کنید. به جای موکول کردن زمان آرامش به فردا و هفته بعد می‏توان از زمان‏هایی مانند مسیر خانه و محل کار یا فاصله بین ملاقات‏های کاری برای کسب آرامش و تمدد اعصاب استفاده کرد.

۱۴) زمانی برای بازی در نظر بگیرید

انجام بعضی کارها افراد را عصبی می‏کند و لازم است زمانی هم برای آرامش و استراحت اختصاص پیدا کند، حتی اگر این استراحت یک چرت کوتاه باشد. اگر فشار کاری‏تان زیاد است و تعطیلات آخر هفته به گردش و مسافرت کوتاه یک روزه بروید و یا دست کم یکی دو ساعت به خودتان اختصاص دهید. مثلا والیبال بازی کنید. برای خودتان چیزی بخرید یا پیاده‏روی کنید.

۱۵) از «نه» گفتن نترسید

اگر کار اضافه‏ای به شما واگذار شد که انجام‌اش واقعا برایتان مشکل است، نه بگویید. قبول مسوولیت زیاد و خارج از توان شما را تحت استرس زیادی قرار می‏دهد.

۱۶) برای دیگران کاری بکنید

این کار ممکن است به نظرتان خوش‏بینانه یا ساده‏انگارانه بیاید اما انجام دادن کاری برای دیگران و خوشحال کردن آنها موجب می‏شود احساس بهتری داشته باشید و زندگی‏تان رنگ و بوی دیگری بگیرد.

۱۷) به احساس خستگی‌تان احترام بگذارید

هر وقت خسته شدید، به جای اینکه خودتان را به انجام کار مجبور کنید، کار را متوقف کنید، کمی استراحت کنید و دوباره با نیروی بیشتری به کارتان ادامه دهید.

۱۸) در یک زمان فقط یک کار انجام دهید

گاهی وقت‏ها می‏خواهیم همه کارها را با هم انجام دهیم و چیزی را از قلم نیندازیم. این‌طور مواقع بهتر است فهرستی از کارهایی که قرار است انجام شود تهیه کنید و اولویت‏ها را مشخص کنید و برای هر کار زمان مشخصی در نظر بگیرید. موارد مهم‏تر و ضروری‏تر را زودتر انجام دهید. این کار موجب می‏شود فشار کاری‏تان کمتر شود و استرس‏تان کاهش پیدا کند.

۱۹) یاد بگیرید مسوولیت‏ها را به دیگران واگذار کنید

بعضی وقت‏ها شما نمی‏توانید همه کارها را خودتان انجام دهید اما کار حتما باید انجام شود. این‌طور مواقع بهترین راه کمک گرفتن از دیگران و واگذاری مسوولیت به آنهاست.

۲۰) با دیگران موافق باشید

گاهی وقت‏ها آن‌قدر تحریک‏پذیر می‏شویم که می‏خواهیم با همه مخالفت کنیم. اگر احساس کردید زندگی‏تان طوری شده که با همه سر ناسازگاری دارید کمی صبر کنید، حتی اگر واقعا با دیگران موافق نیستید، بگذارید آنها راه و روش خودشان را داشته باشند. آنها هم ممکن است در مواقع دیگری با شما موافق باشند. همین حس همکاری و هماهنگی در کار گروهی فضای احساسی شما را تغییر داده و استرس‏تان را کمتر می‏کند.

۲۱) واقع‌بین باشید

وقتی حجم کاری که باید انجام شود زیاد است، حساسیت به خرج ندهید و یک کار را برای رسیدن به نتیجه بسیار مطلوب چند بار انجام ندهید. انجام کار در حد قابل قبول کافی است. گاهی وقت‏ها حساسیت زیاد در نتیجه کار تاثیری ندارد و تنها موجب استرس می‏شود.

نه گفتن

نه گفتن را بايستي ياد بگیریم



همسر- رئيس – بچه ها : همه آرزوها ي فراواني از شما دارند. هيچ كس نمي تواند تما م اين خواسته ها را برآورده كند. هر كه بايد بتواند نه بگويد. سوا ل فقط اين است كه چطور؟
رئيس از شما خواهش مي كند ميتوانيد امروزعصر بيشتر بمانيد. روي دوستي ، بله خيلي خوب ، شما ترديد داريد با اينكه براي بار سوم در اين هفته قبول كرديد. در آخر سر عصبانيت شما بالا مي رود ، پس چرا شما نه نگفتيد ؟ تمام غير ممكن را آزمايش كنيد يعني با مردم درست باشيد . اما نمي توان عمل كرد. يا رئيس ويا وقت آزاد شما در يك مسير هستند. يك نه گفتن مي تواند فردا باعث شود كه رئيس با شما بد صحبت كند. اما شما به خودتان برتري داديد و به رئيس هم نشا ن داديد كه او نمي تواند آزادانه شما را در اختيا ر داشته باشد . هر كسي كه اغلب بله مي گويد استقلا ل و حرمت خود را در برابر همنوع خود از دست مي دهد. چرا انجام مي دهيد،بعضي از انسانها هميشه وظيفه جديدي را به كردن مي گيرند.
امتناع كردن را بايستي ياد گرفت
خيلي از كودكان بله گفتن را تا زمان بزرگ شدن شان نگه مي دارند احسا س مي كنند كه با مصرف آن آنها تاييد مي شوند اعتماد به نفس خودشان را پنهان مي كنند. براي همين آنها اصلا\" فداكار نيستند ، بلكه دوست دارند درخفا ازشان قدرداني شود درخا نمها اين مرض بيماري بيشتر است تا آقايان ، زيرا ترس از اين دارند ايجاد خودخواهانه و سرد مزاجي شود. و اين ويژگي باعث مي شود كه در اجتماع در مسير با لايي نتوانند به ايستند. بدين ترتيب خيلي ها دوست دارند اول بله بجاي راحت ترين مسير انتخاب كنند. براي مدت كوتاهي بطور واضح اين مسير خسته كننده مي شود . بله گفتن مورد سوء استفاده ديگران قرار مي گيريد .
يكي از مزيت نه گفتن را در جلوي چشم خود بياد بياوريد ، و آن را ياداشت كنيد كه چه چيزي را توسط نه گفتن بدست آورده ايد . زمان زيادي براي بدست آوردن آرزو ها يتان نمي ماند.
شما برنده نيرو ويژه گي ها يتان مي شويد. زماني كه بر روي آن تمركز داشته باشيد. چيزي كه شما مي خواهيد اين انرژي بدست آمده به روح و روان شما كمك مي كند. اين كمك مي كند براي دفعه بعد دوستانه( نه) بگوييد. دليلي براي نه گفتن جمع آوري كنيد ، زيرا تقاضا كننده بهتر مي فهمد ، زماني كه دليل امتناع شما دريافت مي كند. براي مثا ل ، شما بهتر مي دانيد كه من هر چهارشنبه در مجتمع ورزشي مي روم . بدون من تيم بسكتبا ل نمي توانند وارد شوند.
سعي كنيد شما يك با لانس بين بله و نه پيداكنيد
كاري را انجام بدهيد فقط ، زماني كه ميداند واقعا\" ميتوانيد پشتش به ايستيد. اين در تمام محدوده زندگي تنش زدائي مي باشد . دوستانه امتناع كردن و فورمول بندي كردن و بعلاوه به آنها بتوانيد دليل بياوريد ، رئيس و مشتريان احترام به انسانها مي گذارند. همچنين دوستان و اعضاء خا نواده مي توانند بهتر حدس بزنند كه چطور با شما كنار بيايند. زماني كه شما برخورد اجتماعي روشني را در طي روز نگهه دارد به ويژه مهم است براي زتدگي مشتركتان
درست با هم براي طرح هاي آينده زندگي به انديشيد بايستي همسر شما بر روي آن اعتماد كند.
نه اينكه فقط شما ( بله و آمين ) بگوييد بلكه با هم تصميمات را انجام دهيد.
جوا بتا ن را بطور واضع ورشن آماده كنيد
بيا ن ا نحرا في مانند :
من فردا قرار ملاقات را براي شما قبول مي كنم ، اما معرفي را براي پنج شنبه خير، اگر من حضور پيدا كردم ، شايد خواهم كرد . يا حا لا نگاه كنيم ما ، زما نيكه منظور شما جدي نيست.
كودكان هم نياز به گفته هاي واضع دارند ، زيرا آنها هنوز قادر به ادراك نيستند. بدين صورت آنها در آخر توضيح مفصل را مي پذيرند. ( من اما با اين وجود مي خواهم ). زماني كه والدين با بچه هاي خود سازش داشته باشند و قواعد را باهم ارائه بدهند اجازه دارند روي آن پا فشاري كنند و قراري كه گذاشتن بخا طر بياورند. اصلا\" ما صحبت كرديم واكنون هم قبول است.
در كل آقاي Fischer نصيحت مي كند كه نه گفتن را در روابط ساده مورد آزمايش قرار دهيد. براي مثا ل ، وقتي كه قصاب تكه گوشت ديگري روي ترازو قرار داد بگوييد خيلي ممنون ، من فقط 100 گرم احتياج دارم لطفا\"، سپس اين خود يك موفقيت كوچك در روابط روزانه و اعتماد به نفس قوي مي باشد. يك زماني هم موفق مي شويد به رئيس نه بگوييد. هر كس اهداف شخصي خودش را نداند ريسك در بيماري روحي وروان ميكند. در آخر حما يت كردن را بيان مي كند بخاطر اينكه نه گفتن را يا د بگيرد.
سيمنارها ي ويژه اي براي همكاران در محل كارهايي انجام مي دهند ، كه چطور دوستانه اما با اطمينان زياده روي از خواسته ها را رد كنيم .

در محفل خود راه مده همچو منی را ، افسرده دل افسرده کند انجمنی را

دوستان اندک و روابط اجتماعی کمتر – تعرض و ناسازگاری های زیاد در ارتباط با دیگران – حمایت کمتر از جانب دیگران – مهارت های اجتماعی رشد نیافته – روابط نزدیک و دوستانه کم – تماس های اجتماعی کم – مشکلات زناشویی فروان و بحث و جدل های خانوادگی بیشتر – بدبینی زیاد نسبت به آینده و ارتباطات اگر افراد پیرامون شما ،مزموز و مهم به نظر می رسند و سبب ترس شما می شوند و یا اگر فوق العاده هستند و موجب شادی ونشاط شما می شوند بستگی به نگرش شما نسبت به دیگران دارد مهم نیست چه کسی و از کجا چه خانواده ای هستند مفهومی که شما از دیگران در ذهن تان دارید حتما به شما منعکس می شود از سال های خیلی دور گذشتگان ما دانستانی را روایت می کنند که یک روز مردی مجبور بود مسافتی بسیار طولانی را از یک روستا تا روستای دیگر طی کند در حوالی روستا با یک کارگر برخورد کرد که مشغول کار روی زمینش بود مرد کشاورز علف ها و گیاهان خشک را اززمین می جید وآنها را جمع می کرد مرد مسافر به کشاورز گفت : من مسافت زیادی را از روستا ی خودم تا اینجا طی کرده ام به امید دیدن یک روستای جدید من روستای خودم را ترک کرده ام تا از روستای شما دیدن کنم لطفا بگویید مردم این روستا چگونه مردمانی هستند ؟ مرد کشاورز لحظه ای به فکر فرورفت و به مرد مسیافر گفت بگو ببینم مردم روستایی که از آنجا می آیی چگونه مردمانی هستند ؟ مسافر پاسخ داد آنها افرادی بی توجه ،مقرور و خودخواه ،بد گمان و عیب جو هستند کشاورز گفت به نظرم مردم این روستا نیز همان گونه که گفتی باشند مسافر در جواب گفت : پس بهتر است که راهم را ادامه دهم و به یک روستای دیگر بروم چند روز بعد مرد کشاورز مجددا سر زمینش مشغول کشاورزی بود که عابری به او نزدیک شد و پرسید روستای من در اثر یک حادثه از بین رفت و مردم روستا در جاهای مختلف پراکنده شدند من به دنبال یافتن خانه ای جدید هستم و شاید در این روستا سکنی گزینم شما می توانید به من بگویید که مردم این روستا چگونه مردمانی هستند کشاورز در پاسخ گفت مردم روستای تو چگونه بودند مرد غریبه پاسخ داد آنها انسانهای فوق العاده ای بودند با محبت صمیمی ،مهربان ، یاری رسان ، ولی افسوس که آنها را از دست دادم مرد کشاورز گفت : من فکر می کنم که مردم این روستا نیز به خوبی مردم روستای خودت باشند به اینجا خوش آمدی . یک شکل دیگر از روان درمانی درونیات فرد است در این شیوه روابط مثبت و سالم و رشد و پرورش آنها اهمیت زیادی دارد. شواهد نشان می دهند که با بهبود روابط افراد و مهارت های ارتباطی ةافسردگی درمان می شود وقتی که افراد نسبت به خودشان احساس خوبی داشته باشند به صورت متقابل از دنیای پیرامون نیز این احساسات خوشایند را دریافت خواهند کرد آنها احساس قدرتمندی می کنند و هر گز به این نمی اندیشند که قربانی شده اند.

فکر دوباره درمان افسردگی  : اگر به شرایط اجتماعی اطراف خود توجه کنیم ابتلا متلاشی شدن خانواده ها و جامعه ) در می یابیم که روابط و ارتباطات نبض هر چیزی است میزان طلاق رو به افزایش است . عمر روابط عاشقانه دیگر به چند هفته و چند روز رسیده افراد بیشتری تنها زندگی می کنند و بطور کلی انسانها درصدد عیب جویی و انتقادهای بی مورد از یکدیگرند وقتی انسانها تنها تر شوند و احساس بی مصرفی کنند نمی توانند خوب ببینند و خوب بیندیشند بهتر است درمان را با افکار تازه شروع کنیم این شکل خاص از درمان نشان دهنده یک مشکل بزرگ تر است . بیایید کارمان را این گونه آغاز کنیم شرایط چقدرآزارمان می دهند ؟ آیا خود سازی کرده ایم یا خیر ؟ آیا خود و دیدگاهمان را تغییر داده ایم ؟ به جای اینکه یک قرص ضد افسرگی بخورید کمی وقت بگذارید و با بینش بیشتر به خودتان و مهارت های تان که پیشرفت و رشد شما کمک زیادی می کنند فکر کنید اگر تحساس می کنید اصلا شاد نیستید و برعکس خیلی هم غمگین و افسرده اید روابط خودتان را به شکل واقعی تر و با معناتر گسترش دهید روابط درست تازه ای را آغاز کنید و از مجاورت با افراد مثبت لذت بیشتری ببرید اگر تنها باشیم دوستی نداشته باشیم و نگرانی های فکری و جسمی داشته باشیم احتمال ابتلا به افسردگی در ما بیشتر می شود هر کسی می تواند افسرده شود ولی برخی بیشتر نستعد ابتلا افسردگی هستند این امر ممکن است به علت خصوصیات خاص بدن ما ، تجارب اولیه هر زندگی مان یا هر دو باشد گفتگو در مورد احساسات مفید است گاهی اوقات بیان احساسات واقعی حتی به دوستان نزدیک نیز با یک مشاور مجرب می تواند ساده تر باشد بازگو کردن آنچه در سینه دارند واقعا کمک کننده است به خصوص اگر از کمک  یک مشاور نیز بهره ببرید رفتار درمانی شناختی بهافراد کمک می کند دیدگاه های منفی که گاهی اوقات عامل افسردگی هستند ازبین برود درمان های بین فردی و پویا برای افرادی که نمی توانند با دیگران رابطه خوبی برقرار کنند مفید است روان درمانی ، اصولا کار زمانبری است جلسات معمولا یک ساعت طول می کشد و دست کم باید 30 -20  جلسه با مشاور خود ملاقات داشته باشید پس نیاز به صبوری بیشتری دارید به این ترتیب شما احساس می کنید با مشکلات تان تنها نیستید و حمایت می شوید شما نیز اگر خودتان افسرده نیستید ولی در اطراف خود فرد افسرده ای را می شناسید می توانید برای او شنونده خوبی باشید ممکن است مجبور باشید یک مطلب را بارها و بارها بشنوید پیشنهاد یا نصیحت مکنید ؛ مگر آنکه از شما خواسته شود تنها صرف وقت با افراد افسرده می تواند کمک زیادی به او کند کسی که افسرده است به سختی باور می کند که می تواند بهتر شود شما می توانید به او اطمینان دهید که حتما بهتر خواهد شد فرد افسرده باید به اندازه کافی غذا بخورد و خوب بخوابد در صورت افسردگی شدید باید به پزشک مراجعه کرد.

بهداشت روانی

بهداشت روانی!!!


اين خود شما هستيد كه مسئوليت سلامت خود را به عهده داريد. ما مي توانيم با به حداقل رساندن استرس زندگي به جسم و ذهن مان كمك کنيم تا سالم بماند و از ابتلا به بيماري پيشگيري كنيم . اينكه به توصيه هاي زير عمل كنيد يا خير كاملا در اختيار شماست زيرا هر انساني درست همانقدر خوشبخت خواهد بود كه " اراده " كند .


احساس ها و مسائل منفي را ازبين ببريد و به تفكر مثبت ولي واقع بينانه را در خود بپروانيد .


از سختي ها و مشكلات زندگي استقبال كرده و سعي كنيد با راهكارهاي منطقي برآنها غلبه نماييد .


استرس خود را تقسيم كنيد درباره نگراني ها و مشكلات خود صحبت كنيد گاهي اوقات ديگران مي توانند بطور مستقيم به شما كمك كنند يا حداقل باعث شوند مشكلات را از زاويه ديگري مورد برسي قرار دهيد .


هر بار يك كار انجام دهيد وقتي احساس مي كنيد بسياري از كارها انجام نشده شما را درمانده كرده است " فهرستی از مهمترين آنها تهيه كنيد و هر بار يكي آنها را انجام دهيد .


درست غذا بخوريد، خوب استراحت كنيد و ورزش را فراموش نكنيد. وقتي شما سالم تر باشيد سازگاري با محيط استرس زا آسان تر است .


براي لذت بردن از زندگي وقت صرف كنيد زماني را به تفريح اختصاص دهيد ايجاد توازن بين كار و تفريح به سلامتي شما كمك مي كند و باعث مي شود در شغل تان كارايي بيشتري داشته باشيد .


گاهي اوقات هم مي توانيد به مشكلات خود بخنديد. رويكرد بسيار جدي به زندگي را كنار بگذاريد افراد شاد مشكلات روزمره زندگي خود را راحت تر تحمل و حل و فصل مي كنند.


پيوسته منتظر نباشيد يك عامل بيروني استرس شما را بكاهد و يا باعث شادماني شما شود. نتايج پژوهشي نشان داده است كه تحصيلات عاليه ، موقعيت هاي اجتماعي و مالي و به طور كلي عوامل بيروني در شاد زيستن افراد تاثير كمي دارند و عوامل اصلي و موثر تر شادي روان شناختي ( دروني ) هستند .


قلب خود را تقويت و خصومت خالي كنيد وبه جاي آن شادماني خود را با همه نيازمندان خوشبختي تقسيم كنيد .


رويدادهاي گذشته و هيجان هاي منفي را بپذيريد و سپس آنها را رها كنيد " زندگي آب تني كردن در حوضچه اكنون است"

 
براي مشكلات خود معنايي بيابيد. ما به خاطر ژيزي مسئول زندگي هستيم هر چند در بدترين شرايط باشيم براي زندگي هر كس دليلي وجود دارد يكي عشق به فرزند ديگري استعدادي كه آرزو دارد آن را بپرواند دلايل را كشف كنيد .


از پيشداوري عجولانه در مورد افراد و مسائل زندگي بپرهيزيد " چشم ها را بايد شست ، جور ديگر بايد ديد "


همواره شكر گزار خداوند باشيد و شكر نعنت هاي او را به جا آوريد و براي رهايي از مشكلات هدايت و مراقبتش را بطلبيد .


پروردگارا : به من آرامش ده تا بپذيرم آنچه را نمي توانم تغيير دهم دليري ده تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم بينش ده تا تفاوت اين دو را بدانم و ادراكي ده تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنند.

تست کور رنگی

تست کور رنگی

بمنظور تست بينايي خود اگر قادر به مشاهده يكي از اعداد زير نيستيد، مـبـتـلا بـه كور رنگي ميباشيد:

۲۵                                                                           ۲۹

۴۵                                                                         ۵۶

۶                                                                      ۸

 

خانواده درمانی      

در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانواده‌ها ، کل خانواده را دربرمی‌گیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار می‌گیرد و تلاش می‌شود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی می‌توان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنش‌زا را مرتفع ساخت.

تاریخچه خانواده درمانی

تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهه‌های 1940 ، 1950 و 1960 برمی‌گردد. در سال 1938 شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد. در سال 1948 اولین اثر درباره زناشوئی درمانی توسط « بلامتیل من » منتشر شد و مطالعه خانواده‌های اسکیزوفرنیک توسط « لایمن » صورت گرفت.

در خلال سالهای 1950 تا 1959 « ناتان آکرمن » رویکرد روان تحلیلی را برای کار کردن با خانواده‌ها مطرح کرد و « بیتسون » مطالعه الگوهای ارتباط را در خانواده آغاز کرد و « کارل ویته » اولین کنفرانس را درباره خانواده درمانی در سی ایسلند ایالت جورجیا برگزار کرد. اولین نشریه در خانواده درمانی در سال 1961 منتشر شد و شبکه ساز خانواده درمانی در سال 1976 و انجمن خانواده درمانی (AFTA) در سال 1977 شروع به کار کرد.

در خلال سالهای 1980 تا 1989 شیوه‌های تحقیق در خانواده درمانی متداول شد و رهبران جدیدی در خانواده درمانی ظهور کردند که بسیاری از آنان زن بودند. از سال 1990 به بعد رشد عضویت متخصصان در انجمنهای خانواده درمانی چشمگیر شد. خانواده درمانی‌های متمرکز بر راه حل فراگیر شدند و بطور کلی جایگاه عمیق‌تری بین فنون درمانی حوزه روان شناسی پیدا کرد.

انواع نظریه‌های خانواده درمانی

رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ، خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل.

خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی

صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته می‌شوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آورده‌اند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت.

خانواده درمانی تجربیاتی

نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و ... هستند که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه می‌گیرد.

در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش می‌کند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و ... استفاده می‌شود.

خانواده درمانی‌های رفتاری و شناختی _ رفتاری

نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و ... هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریه‌های رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف می‌شود. رفتارهای نامناسب را می‌توان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را می‌توان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.

درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی می‌کند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پته‌ای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابله‌ای منطقی ، سرمشق دهی و ... استفاده می‌شود.

خانواده درمانی ساختی

سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و ... نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومه‌ها و مرزها می‌دانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم می‌کنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش می‌کنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل می‌کنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و ... .

خانواده درمانی‌های استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل

این سه رویکرد روش‌مدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون می‌باشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و ... استفاده می‌شود.

از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را می‌توان نام برد.

خانواده‌های نیازمند خانواده درمانی

خانواده‌هایی که از فرایند خانواده درمانی بهره می‌برند، عبارتند از: خانواده‌های دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانواده‌های دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانواده‌های طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانواده‌های دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و ... .

خانواده‌های دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتی‌های روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحی‌تر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه می‌کنند و در طول مشاوره‌های فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل می‌گیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم می‌یابد. 

یک رابطه ی موفق زناشویی      

*با یکدیگر مهربان بودن

نسبت به یکدیگر مهربان هستید و یا سعی می کنید یکدیگر را کنترل کنید و راه خودتان را بروید؟ آیا با مهربانی کردن نسبت به همسرتان احساس خوشحالی و رضایت می کنید؟ یکی از نشانه های ضروری یک رابطه ی سالم محبت کردن به یکدیگر است نه اینکه با تحکم طرف مقابلتان را کنترل کنید.

*به یکدیگر عشق ورزیدن

آیا وجودتان سرشار از گرمای عشق است و آنرا بی اختیار نثار یکدیگر می کنید؟ آیا همواره زیبایی ها و خوبی های طرف مقابلتان را می بینید و یا تنها بر روی اشتباهات و نقاط ضعف او متمرکز هستید؟ آیا احساسات درونی او را درک می کنید؟ آیا از عشق ورزیدن به یکدیگر لذت می برید؟ گرما و عشق داشتن نسبت به یکدیگر یکی از نشانه های رابطه ی سالم با شریک زندگانی تان است.

*با یکدیگر شوخی کردن

آیا دوست دارید با یکدیگر بازی و شوخی کنید؟ از شوخی و بامزگی های طرف مقابلتان لذت می برید؟ سعی می کنید در بحرانها و مشکلات او را شاد کنید و بخندانید؟ آیا مانند بچه ها با یکدیگر راحت و بی غل و غش برخورد می کنید و مدام در حال شوخی کردن با هم هستید؟ یکی از بزرگترین ارکان رابطه ی سالم همین خنده و شوخی است.

*از کنار هم بودن لذت بردن

آیا اگر بخواهید با کسی وقت بگذارید ترجیح می دهید با همسرتان باشد یا با شخص دیگری؟ آیا برای اینکه در کنار همسرتان باشید لحظه شماری می کنید؟ آیا هر دوی شما دوست و یا سرگرمی خاصی دارید که از انجام آن لذت ببرید؟ در مواقعی که در کنار یکدیگر نیستید چه احساسی دارید؟ اغلب زوجها اوقات زیادی را باهم سپری می کنند زیرا با تمام وجود از اینکه در کنار هم هستند لذت می برند و احساس آرامش می کنند در صورتی که دیگر زوجها از ترس تنهایی و بی کسی با همسرشان می مانند و یا به عبارتی دیگر از روی ناچاری باهم زندگی می کنند. یکی از نشانه های رابطه ی موفق این است که طرفین به یکدیگر وابسته نباشند و برای خود دوست و سرگرمی های مخصوص بخود داشته باشند. بنابراین اگر خواهان یک رابطه ی موفق هستید به همسرتان وابسته نباشید بویژه از لحاظ عاطفی.

*بطور مسالمت آمیز اختلافات را حل کردن

همه ی زوجها با یکدیگر اختلاف دارند موضوع اصلی، اختلاف نظر نیست، آنچه اهمیت دارد چگونگی کنار آمدن با این اختلافات است. آیا شما برای حل اختلافاتتان روش خاصی دارید یا اینکه برای جلوگیری از بحث و جدل مجبور به کنار گذاشتن مسائل و مشکلاتتان هستید؟ آیا در صورت بروز اختلاف نظر با یکدیگر دعوا و مجادله کرده و قهر می کنید؟

*کنترل خشم و عصبانیت

آیا هنگامیکه یکی از شما دچار خشم و عصبانیت می شوید موضوع را کش می دهید، غر می زنید و همسرتان را تنبیه می کنید یا اینکه سعی می کنید موضوع را فراموش کنید؟ در یک رابطه سالم زن و شوهر بعد از بروز اختلاف و مشکل خیلی سریع موضوع را تمام می کنند و از آن می گذرند و به عشق و صمیمیت قبلی خود باز می گردند.

*به عشق یکدیگر پایبند بودن

آیا فکر می کنید در دشوارترین شرایط باز هم عاشق یکدیگر هستید؟ آیا می توانید در صورت اشتباه و خطای طرف مقابل باز هم عاشق او باشید؟ آیا می دانید عشق درمورد خود شخص است نه درمورد کارهایی که او انجام می دهد؟ برای داشتن یک رابطه ی سالم باید به این سطح از عاشقی رسید. 

*گوش دادن، درک کردن و پذیرفتن طرف مقابل

آیا احساس می کنید طرف مقابلتان به صحبت های شما گوش می دهد، آنرا درک می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد؟ آیا رازهایتان را بدون ترس از داوری برای شریک زندگیتان مطرح می کنید؟ آیا دوست دارید با تمام وجود حرفهای او را بشنوید و با او احساس همدردی می کنید یا می خواهید مدام او را زیر سوال ببرید و در مقابل او جبهه بگیرید؟

*رابطه ی جنسی

آیا از رابطه ی جنسی خوب و صمیمی برخوردار هستید و احساس رضایت می کنید؟

*احساس آزادی کردن

آیا از اینکه خودتان باشید نمی ترسید و احساس آزادی می کنید؟ آیا با کمال آرامش می توانید دنبال کارهای مورد علاقتان بروید؟ آیا شریک زندگیتان از شادی شما خوشحال می شود؟ همانطور که می دانید بعضی از افراد بطور ناخودآگاه دارای شخصیتی سالم، مهربان، متعهد، عاشق، مسئول و شوخ طبع هستندولی بعضی دیگر به دلیل شرایط زندگی، فاقد چنین شخصیتی هستند و به مرور زمان باید روی خود کار کنند تا نقاط ضعف شخصیتشان را ترمیم کنند. رابطه ی خوب و موفق رابطه ای است که طرفین، خود را دوست داشته باشند و همانطور که هستند خود را بپذیرند در عین حال عاشق همسرشان باشند و هیچ چیزی نتواند رابطه ی بین آنها را خدشه دار کند. 

مشاوره قبل از ازدواج      

مشاوره فرآیندی است که طی آن در زمینه ممنوع و مساله خاص به فرد کمک و راهنمایی ارائه می‌شود. مساله ازدواج یکی موضوعات مهمی است که در فر‌آیند مشاوره همواره مورد توجه است و به عنوان بخشی از فعالیتهای یک مشاور محسوب می‌شود. بر این اساس افرادی که قصد ازدواج دارند با کمک جستن از منابع مشاوره‌ای راهنماییهای لازم در این زمینه دریافت می‌کنند تا تصمیمات مناسبتری را اتخاذ کنند.

ضرورت و اهمیت مشاوره قبل ازدواج

ازدواج مساله بسیار مهمی است که بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. امروزه شمار روز افزون مواد طلاق موجب شده است تا صاحبنظران به فکر پیدا کردن راه حلهایی باشند که یک ازدواج موفق و سالم را فراهم شاخته مانع از شیوع و افزایش آمار طلاق که یقینا عواقب بعدی آن بسیار دشوارتر و سخت تر شود. مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه مسائل پزشکی ، مساله گروههای فوتی و ژنتیکی آغاز گردید و امروزه کم کم در زمینه مسائل شخصیتی و روانی و روابط نیز در حال شکل گیری و کاربرد است. در این مقوله کارکردهای مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم هستند که به آنها می‌پردازیم.

بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره قبل از ازدواج

مشاوره قبل ازدواج در الویت اول به روشن ساختن ملاکهایی می‌پردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی می‌شوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش می‌شود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.

بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج

سن ازدواج عامل مهمی است که می‌توانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر می‌رسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر می‌رسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج می‌رسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.

بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج

ویژگیهای شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد.

از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند می‌توان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و ... دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت می‌برند مثل بازیهای دسته جمعی.

چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها می‌تواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد. به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر

نقش والدین در پیشگیری از سیگار کشیدن فرزندان      

خانواده مهمترین و اصیل‌ترین نهاد در ساخت بنیانهای شخصیتی کودک است و مهمترین و تعیین کننده‌ترین عامل در پی‌ریزی چگونگی رشد شخصیتی اوست، چرا که اثرات چشمگیر و نفوذ والدین بر تار و پود وجود فرد تنها محدود به دوران کودکی و نوجوانی نمی‌شود، بلکه سراسر زندگی بزرگسالی او را نیز فرا می‌گیرد. به همین جهات می‌توان منشا و سرچشمه بسیاری از ناهنجاریها و انحرافات را در یک محیط و جو ناسالم خانوادگی و ارتباط مخرب و پر تنش اعضای خانواده که همه و همه ناشی از عدم وجود نظامی صحیح و معنی‌دار تربیتی و نبودن پایه‌های استوار اخلاقی ، معنوی و مذهبی می‌باشد، جستجو کرد و در نتیجه والدین در مقابله با مصرف سیگار ، الکل و مواد مخدر توسط نوجوانان و جوانان مهمترین نقش را بر عهده دارند.

با ارائه الگو فرزندان خود را راهنمایی کنید.

امکان سیگاری شدن کودکانی که والدین آنها هر دو سیگاری‌اند، دو برابر بیشتر از کسانی است که یکی از والدین آنها سیگاری است. اگر سیگاری هستید به دنبال روشها و راههایی باشید که در ترک سیگار به شما کمک کند. عادات سیگار کشیدن خود را تغییر دهید، تا وقتی که موفق شوید بطور کامل آن را ترک کنید. از سیگار کشیدن در منزل و کنار فرزندان خود اجتناب کنید. فرزندان خود را در کنار کسی که سیگار می‌کشد، قرار ندهید.

برقراری روابط با فرزندان

    * لازم است صادقانه و دوستانه با فرزندان خود در مورد خطرهای سیگار صحبت کنید. این رفتار حتی می‌تواند زندگی آنها را نجات دهد.

    * به عوارض دراز مدت کشیدن سیگار تاکید نکنید، چون برای بچه‌ها مشکل است خود را در سن بزرگسالی تجسم کنند.

    * درباره عوارض کوتاه مدت آن مانند کاهش قدرت بدنی ورزشکاران ، به سختی نفس کشیدن و بد رنگ شدن دندانها با آنها صحبت کنید.

    * اگر درباره کسانی مانند خویشاوندان یا دوستان که در اثر سیگار کشیدن بیمار شده‌اند، صحبت کنید، آثار سیگار واقعی‌تر به نظر می‌رسد.

    * سیگار کشیدن را به عنوان یک خطر برای سلامت و تندرستی مورد بررسی قرار دهید، نه به عنوان یک رفتار بد.

    * به این موضوع که اعتیاد داشتن خیلی سخت است، تاکید کنید.

    * اگر در حال ترک سیگار هستید، یا در ترک کردن آن ناموفق بوده‌اید، درباره سختی آن با فرزند خود صحبت کنید.

    * مکانهای عمومی را که سیگار کشیدن در آنها ممنوع است، به فرزندان خود معرفی کنید.

    * به کودکان خود بیاموزید در برابر فشار همسالان مقاومت کنند.

 

شناخت خطرهای سیگار

فرزندان خود را با آثار مخرب اعتیاد آشنا کنیم. آنها معمولا سیگار کشیدن را از یازده سالگی شروع کرده و در چهارده سالگی به آن عادت می‌کنند و در نهایت خطرهایی را برای تندرستی ایجاد می‌کنند، مانند :

 

   1. ناراحتی تنفسی و تنگی نفس ، تشدید آسم

   2. بیماری لثه ، جوشهای عمیق در اطراب لب و کاهش قدرت بهبود یافتن پوست

   3. کند شدن رشد ششها و کاهش فعالیت آنها

   4. اعتیاد به نیکوتین

   5. کاهش اکسیژن ماهیچه‌ها و بروز ضعف بدنی

   6. ناباروری

   7. سکته

 

کودکانی که سیگار نمی‌کشند، اما بطور غیر مستقیم در مجاورت دود سیگار قرار می‌گیرند، نیز در معرض خطراتی مانند :

 

   1. تشدید آسم ، سرفه کردن و خس خس کردن

   2. افزایش ابتلا به سرماخوردگی

   3. عفونت گوش

   4. سندرم مرگ ناگهانی کودکان

عادات خود را تغییر دهید.

اگر شما و یا فرزندتان سیگار می‌کشید، قبل از اینکه مجبور شوید نسبت به ترک آن اقدام کنید، تجسم کنید چه وقت و چرا سیگار می‌کشید و برای مقابله با آن محرکها روشهای دیگری بیابید.

    * هر روز از یک روش جدید استفاده کنید، تا وقتی که موفق شوید ترک کنید.

    * فقط پس از بیست دقیقه بدن فواید سیگار نکشیدن را حس می‌کند. پس از یک سال خطر بیماریهای قلبی به نصف کاهش می‌یابد و بعد از 5 تا 15 سال خطرهای ابتلا به سکته ، سرطان و بیماریهای قلبی با کسانی که هرگز سیگار نکشیده‌اند، برابر خواهد شد.

    * برای ترک سیگار از متخصصان و پزشکان کمک بگیرید و در برنامه‌هایی شرکت کنید شامل اطلاعات غذایی برای کنترل وزن ، ورزش و تکنیکهای کنترل ترس باشد. 

مقابله با پایان یافتن یک رابطه      

در عالم تجرد و تلاش برای یافتن شخص مناسب، همیشه این امکان وجود دارد که پس از مدتی معاشرت با شخصی جذاب یا قابل قبول، با جمله ناراحت کننده ای از این دست روبرو شوید: ما به درد هم نمیخوریم یا این رابطه به جایی نمیرسه.

گذشته از این که دنیا بر سرتان خراب میشود، چه کار دیگری میتوانید انجام دهید ؟ گریه کنید ؟ سعی کنید او را به ادامه دادن رابطه تشویق کنید ؟ وسایلش را از پنجره به بیرون پرتاب کنید ؟ آنچه مسلم است این است که شما خود را در یک کشمکش احساسی شدید خواهید یافت.

اما برای بازگشت به زندگی طبیعی، روشهای متعددی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره کرده ایم. 

یک دقیقه بعد از به پایان رسیدن رابطه

آنچه میخواهید انجام دهید :

شما یک یا چند مورد از صدها واکنش ممکن را تجربه خواهید کرد، از جمله خشمی شدید و طوفانی، حمله اشک و داد و فریاد یا بهت زدگی.

روش بهتر مقابله :

دکتر دن نوهارت (Dan Neuharth) روانپزشک و نویسنده کتابهای بسیار مفید خودشناسی میگوید :

هنگامی که خبر بدی را میشنویم، بدن وارد حالت وحشت شدید و جنون آمیز شده و همه چیز در آن سرعت میگیرد.

او میگوید که بهترین روش در دست گرفتن کنترل در چنین لحظات سرسام آوری، متوقف شدن، نگاه کردن و گوش دادن است.

 

بر وجود خودتان متمرکز شوید، به تنفس خود توجه کرده و کوشش کنید که سرعت حرکات و واکنشهای بدن خود را پایین بیاورید. این خودآگاهی میتواند به شما کمک کند تا در 60 ثانیه پر تنش اولیه منطقی و هوشیار باقی بمانید. به محض اینکه آرام شدید، از یار سابق خود دور شوید تا مدتی تنها یا با دوستان خود باشید و به تدریج موقعیت جدید را درک و هضم کنید. بیهوده در کنار او نمانید و برای یافتن پاسخ به این در و آن در نزنید زیرا کار عاقلانه ای نیست و نتیجه ای هم نخواهد داشت. قطع رابطه نوعی مذاکره نیست و هر کاری که پس از آن برای تغییر نظر طرف مقابل یا تنبیه او انجام دهید، در نهایت موجب ناراحتی خودتان خواهد شد.

یک ساعت بعد

آنچه میخواهید انجام دهید :

کوشش میکنید که حال خود را بهتر کنید. مینشینید و اندوه خود را در الکل غرق میکنید، به خریدی بی قید و بند میروید یا نیمه شب به یار سابق تلفن میکنید تا آخرین حرفتان را به او بزنید.

روش بهتر مقابله :

انجام دادن کارهایی که به شما آرامش روحی ببخشند، بسیار عالی است به شرط اینکه با انجام دادن آنها دچار پشیمانی نشده و حال خود را بدتر نکنید. به گفته نوهارت:

گاهی در زمانی که دل شکسته شده اید فکر میکنید که تنها عامل تسکین بخشی که به آن نیاز دارید میتواند دو کیلو شکلات باشد. اما اگر علاوه بر تنها شدن، احساس چاقی هم به سراغتان بیاید، باید به فکر روش مقابله دیگری باشید. و اینرا هم بگویم، اثبات اینکه دوست سابقتان اشتباه کرده است تاثیری در اصل ماجرا که رها شدن شما باشد، نخواهد داشت. اینکار تنها موجب میشود که شما کمی نامتعادل به نظر برسید. شما دونفر میتوانید بعدا گفتگویی منطقی با یکدیگر داشته باشید.

از جمله رفتارهای مثبت میتوان به موارد زیر اشاره نمود: گفتگو با یک دوست نزدیک که بتواند فقط به درددل شما گوش کند یا رفتن به باشگاه ورزشی. میزان اندورفین (endorphin) (نوعی پروتئین مسکن دریافتی شما پس از ورزش یا حتی یک پیاده روی طولانی، میتواند امواج اندوه را خنثی کند.

یک روز بعد

آنچه میخواهید انجام دهید  :

عمل از روی انگیزه آنی و بدون تفکر، شما میل فراوانی برای تماس با او احساس میکنید، با 50 نفر از دوستان اینترنتی خود قرار میگذارید، روی بدنتان خالکوبی میکنید یا نیمی از موهای سرتان را میتراشید.

روش بهتر مقابله :

کنترل نکردن انگیزه های ناگهانی و غیر عقلانی، واکنش دفاعی ذهن برای کنار راندن صدمه روحی وارده است. دکتر نوهارت میگوید:

در این زمان اطلاعات هنوز در حال هضم هستند. کسانی وجود دارند که صبح روز بعد هنگام بیدار شدن، به خاطر نمی آورند که از طرف شخص مورد علاقه خود رها شده اند. هنگامی که این افراد متوجه میشوند آنچه به یاد می آورند، تنها یک خواب بد نبوده است، به این فکر می افتند که شاید یک تغییر بتواند همه چیز را بهتر کند یا لااقل آغازی تازه باشد. باید متوجه باشید که این ایده جدید، تنها در اثر یک انگیزه آنی ایجاد شده است و بلافاصله آنرا عملی نکنید.

او در این زمان نوشتن خاطرات روزانه را تمرینی مفید میداند. هیچ کس نمیخواهد طرد شود، اما تراشیدن مو هم نمیتواند فایده ای داشته باشد.

سه روز بعد

آنچه میخواهید انجام دهید :

خزیدن در یک حفره تاریک، ماندن در رختخواب، بارها و بارها شنیدن یک ترانه غمگین.

روش بهتر مقابله :

بله، حقیقت تلخ است. بین یک روز و سه روز تفاوت کیفی بسیاری وجود دارد. حالا زمانی است که این قطع رابطه به خوبی درک شده و حالاست که شما درهم شکسته خواهید شد.

ترشح آدرنالین (و خشم) موجب میشود که دو روز اول را بگذرانید، اما پس از تحلیل رفتن این هورمون، خود را با همان میزان درد و خستگی ناشی از حرکت در طوفان احساسات مختلف، خواهید یافت. سیل اشکهایی که تصور میکردید فرو نخواهند ریخت، جاری میشوند. لحظه ای خشمگین و لحظه ای غمگین خواهید شد و در مراحل مختلف اندوه به حرکت درخواهید آمد. در اینجا باید حواس خود را به اینکه استراحت کرده، غذا خورده و در کل از خود مراقبت کنید، معطوف نمایید زیرا بخشی از وجود شما، از درون زندگیتان کنده شده است. اگر به یک روند مشخص که شما را مشغول نگه دارد بچسبید، کار عاقلانه ای انجام داده اید.

یک هفته بعد

آنچه میخواهید انجام دهید :

تلفن کردن به او، ورود به صندوق پست اینترنتی او، چک کردن مدام و وسواس گونه پیامهای روی تلفن، چک کردن پیامهای دوستان او در صفحات عمومی مانند یاهو 360.

روش بهتر مقابله :

تبریک! شما اکنون در مرحله  (او را برمیگردانم) هستید! نوهارت میگوید:

در این مرحله شما سعی میکنید به شیوه ای عقلانی از این شوک خارج شوید، اما این تصور که شاید دل او برایتان تنگ شده باشد، فقط وضعیت را بدتر خواهد کرد. فکر کردن مداوم به او تنها درد و رنج شما را افزایش خواهد داد. پذیرفتنش مشکل است، اما اگر شخص مورد نظر واقعا نخواهد با شما باشد، شما نمیتوانید هیچ کاری برای بازگردانش انجام دهید. در برابر وسوسه تحلیل تمام دلایل او برای پایان دادن به رابطه مقاومت کنید و تصور نکنید که تنها با تغییر دادن یک بخش کوچک از این موارد میتوانید دوباره وارد زندگی وی شوید.

اما اعتقاد به اینکه میتوانید از میان این حادثه با بلوغ بیشتر خارج شوید و رنج فعلی را دور بیاندازید بسیار مفید خواهد بود. شاید در این مرحله متوجه نشوید، اما بدانید همانطور که زخمها، بدون اینکه از آنها بخواهید، درمان میشوندف قلب شکسته هم التیام میابد.

دو هفته بعد

آنچه میخواهید انجام دهید :

فکر کردن به اینکه در روزها و موقعیتهای آتی، داشتن یک یار و یک زوج بودن چگونه میتوانست باشد، یادآوری نکات مثبت و مواهب بودن در یک رابطه عاشقانه و فکر کردن به اینکه دیگر عاشق نخواهید شد.

روش بهتر مقابله : 

از خود بپرسید که آیا واقعا برای او دلتنگ شده اید یا دلتان برای آنچه در رابطه بوده، مانند نجواهای عاشقانه و قرارهای معمول شبهای تعطیل تنگ شده است. در حال حاضر شما تنها به یاد لحظات خوش گذشته و وارونه و زیبا جلوه دادن تاریخچه رابطه خود با کسی هستید که عملا شما را از زندگی خود بیرون انداخته است. آیا این شخص ارزش این همه اشک و آه را دارد ؟ آیا زمان دور ریختن نشانه های حضور وی در زندگی شما نرسیده ؟

عکسها را در جایی دور از دید قرار دهید، ایمیلهای مشترکتان را پاک کنید، خانه را مجددا و به میل خود بچینید تا با نگریستن به آنها مدام به یاد اطرات گذشته نیافتید. نوهارت میگوید:

روابط عاشقنه در اصل عادت هستند، و شما باید این عادت را ترک کنید. اگر نشانه های این شخص را مدام در اطراف خود ببینید، خارج کردن وی از ذهنتان دشوارتر خواهد شد .

یک ماه بعد

آنچه میخواهید انجام دهید:

سعی میکنید حضور این شخص ناراحت کننده را در زندگی خود فراموش کنید، انگار هرگز او را نمیشناخته اید.

روش بهتر مقابله :

قبل از اینکه معشوق سابق خود را به کلی فراموش کنید، با توجه با فاصله ای که در این مدت ایجاد شده، مدتی صبر کنید تا بیشتر درباره او فکر کنید. نه به خاطر اینکه دوباره وی را به دست آورید، بلکه برای اینکه این رابطه را مرور کرده و از تکرار اشتباهات اجتناب کنید. (البته اگر هنوز به اندازه روز سوم احساس درماندگی میکنید، برای پیشگیری از افسردگی با یک مشاور تماس بگیرید

یک خط زمانی مشخص را در نظر بگیرید و از زمان آشنایی خود، اولین قرار ملاقات عاشقانه، اولین مشاجره و هر واقعه مشخص دیگر یادداشتهایی بردارید. اکنون دورنمایی از این رابطه در دست دارید و میتوانید از بیرون به آن نگاه کنید و نکات مثبت، منفی و زمانی که هشدارهای پایان رابطه آغاز شده و شما آنرا ندیده گرفته بودید را بیابید. زمانی که توانستید بدون احساس درد و اندوه به نکات مثبت او فکر کنید میتوانید مطمئن باشید که از او دور شده و از رابطه خود چیزی آموخته اید.